میشه نری پارت آخر

تو اصلا میدونستی چه حسی دارم هاااا حالا از اینکه ۳ ماه نیومدی دنبالم و منو قضاوت کردی و ولم کردی بگذریم تو چطور تونستی به من خ* ی*ا*ن*ت کنی هااا ^ من به تو خ*ی*ا*ن*ت نکردم $ هه ^ دارم راست میگم اون دختره رو اوردم که تو رو حرص بدم حتی من اونو نمیشناسم و برای کاری که کرد بهش پول هم دادم $ د داری راست میگی ^ اره $ پس چرا سه ماه پیدات نبود ها کجا رفته بودی ^ من همون شبی که اومدی خونه بعد از اینکه رفتم بیرون تصادف کردم و کل این مدت رو تو کما بودم الان یه هفتس که مرخص شدم $ چییییی تصادف کردی اونم تو کما رفتی ؟! ^ آ آ اره $ پس چرا هیچکس هیچی بهم نگفت هااا از زبان جیمین ^ قطره اشکی از گونه هاش سرازیر شد و خودشو توی ب*غ*ل* م جا داد منم دستامو دوره کمرش حلقه کردم و پیشونیشو 💋 $ جیمین ^ (جیمین سرشو تکون داد به معنای چی شده ) $ میشه هیچ وقت ترکم نکنی ها میشه نری ^ اوهم دیگه هیچوقت نمیرم هیچوقت تنهات نمیزارم همیشه هم همراهتم $ از اینکه تنهام بزاری میترسم ^ دیگه هیچوقت نترس چون من همیشه همراهتم 😊

(فردا) $ صبح بخیر ^ صبح تو هم بخیر زیباترین زن دنیا $ 🥰$ جیمین ^ جونم $میتونم همراهت بیام شرکت ^ چرا $ همینطور میخوام همراهت باشم بعدشم یه کارای نیمه تمومی دارم که باید تمومشون کنم (منظورش با سوریونه اما جیمین نمیدونه که منظورش با سوریونه) ^ پس زود باش اماده شو که باهم بریم (چند مین بعد )$ پیاده شدم و همراه جیمین رفتیم توی شرکت $ خب چاگیا تو برو ت دفترت منم یکم دیگه میام ^ اوکی منتظرتم $ رفتم سمت دفتر سوریون اما اون اونجا نبود اما یه برگه ای روی میزش توجهمو جلب کرد انگار ازمایشی چیزی بود نکنه سوریون مریض باشه نه من باید ببینم چیه رفتم و برگه رو خونده $ ۹۸ درصد آزمایش ها باهم متابقت دارن بزار ببینم برای چی و کی آزمایش داده $ آزمایش پارک ات و کیم جانیو (همون پدر سوریون که پدر واقعیشم نیست ) $ چیییییی ی ی یعنی ن نه این امکان نداره یعنی آقای کیم پدر من هست یعنی من اون همه سال بی پولی رو تحمل کردم بی مادری رو تحمل کردم فشار زندگی و زور گویی پدرم رو که حتی پدرمم نبوده با وجود اینکه خانواده داشتم تحمل کردم اون مادرم که فکر میکردم مرده و روز ها و سال ها براش گریه کردم یعنی اون زندست یعنی سوریون بخواطر اینکه خواهرشم منو دوست نداره یا اینکه خانواده ی قلابیش خانواده ی منن و میترسه من جاشو بگیرم ؟! و اینم تازه متوجه شدم که چرا شبیه پدر و مادرم نیستم چون درواقعه بچه ی اونا نبودم ولی با این وجود دوستشون دارم 🥺😪😥که یهو سوریون اومد ت دفترش @ ت تو اینجا چیکار میکنی هاا ؟! این برگه تو دست تو چیکار میکنه ها $ پس بخواطر همین بود ؟!

@...$ اون همه قلدری هات به جیمین نزدیک شدنت بهش با اینکه ع*ا*ش*ق یکی دیگه هستی بخواطر این بود که میترسیدی جاتو بگیرم نه؟! بخواطر این بود که هرچی دارم و ندارم و ازم بگیری نه بخواطر اینکه دیگه کسی دوستم نداشته رفتی سمتش @ توی این حال بودم که با حرفای ات گریم گرفت یعنی من چقدر خودخواه بودم که این کارو باهاش کردم اززبان ات $ دیدم سوریون گریش گرفت پس رفتم سمتش $ چیه گریت گرفته ؟! تو حتی بچمم ازم گرفتی همینکه اینو گفتم سوریون خودشو توی بقلم پرت کرد @ میشه منو ببخشی $ ببخشم؟! بعد این همه کاری که باهام کردی ؟! @ میدونم کارای خیلی بدی کردم خیلی بد حتی اگه من جای ت بودم خودمو نمیبخشیدم او اینکه اره اون کارو کردم چون میترسیدم جامو بگیری چون بعد از اینکه از اون پرورشگاه منو بردن تنها چیزی که بهش فکر میکردم اونا بودن نمیتونستم اونا رو از دست بدم نمی$ بسه @ چی $ باشه میبخشمت به شرط اینکه دیگه دست از سرما برداری و بری سمت کسی که از خیلی وقت پیشه ع*ا*ش*ق*ش بودی فقط در این صورت میبخشمت (۷ سال بعد )

/ اومااااا $ هاااااا (🤣🤣🤣🤣) / زود باش بیا باید بریم مدرسه $ باشه اومدم / اوماااااا $ هااااا / جیمین هیونگ منتظرمونه $ اخه چند بار بهت گفتم به بابایی نگو جیمین هیونگ / چطور جونگ کوک هیونگ بهش میگه من بهش نگم $ اوففف پسره ی لجباز اون باباته بابا ^ سوار شین دیگه باید بریم $ باشه ^ جی یونگ / اوهم ^ نظرت چیه بعد از مدرسه منو اوماا بیایم دنبالت بریم خونه ی سوجون هیون و خاله سوریون / هورااااااااا اون وقت منم بعد از مدرسه میرم به سه یون نقاشی یاد میدم

(سه یون دختره سوجون و سوریونه & اره درسته ع*ش*ق بچه گی سوریون سوجون بوده و الان به لطف ات به هم رسیدن و یه دختر به اسم سه یون دارن که ۶ سالشه یعنی یه سال از جی یونگ کوچیکتره لیا هم توی این مدت تونست با کسی که از ته دل ع*ا*ش*ق*ش*ه ازدواج کنه و الان یه بچه ی ۳ ساله داره به نام هیونگ جین که اونم پسره البته چند روزه دیگه تولد ۳ سالگیشه)

(چند روز بعد) $ چاگیا کتت رو پوشیدی ^ اره چاگیا $ جونم^ میشه کرواتم رو برام درست کنی $ اره اومدم کروات جیمین رو درست کردم / اوماااا$ جونم / به بابا میگی چاگیا به من میگی جونم ؟! $😅جونم چاگیا / میشه پاپیونم رو برام درست کنی $ حتما آقای پارک جی هیونگ /^😂😂^ آماده اید $/ بله ^ خب پس بریم چون همه منتظرمونن$ رفتیم سوار ماشین شدیم (بعد از چند مین )رسیدیم خونه ی لیا (تق تق ) @ عه اومدین اوییی جی هیونگه قشنگم کجاست / اینجام خالههه $ منو جیمین به هم نگاه کردیم $ هه ناسلامتی من خواهرتم میری سراغ جی هیونگ ؟! @ یاااا خواهر قشنگم برای تو هم حسابی جا هست با بغلم ببینم & و بغل همدیگه رفتن $ ببینم مامان بابا هم اینجان @ اره منتظرتونن *ات بلاخره اومدی $ یاااا حاضرم قسم بخورم این بار اونا دیر حاضر شدن * ....$ یااا لیا ناسلامتی تولد پسرته بخیال من شو * باشه بابا $ خب اون برادر لجبازت کجاست * طبقه بالاس داره با سه یون و هیونگ جین بازی میکنه الان میاد $ اا حلال زادس اومد # اا و بلاخره خانم تشریف اوردن $ بابا من زود آماده شدم یعنی باید به همتون یکی یکی ثابت کنم ؟! # باشه بابا $ سلام مامان سلام بابا =÷ سلام دخترم & و ات رفت بغلشون # ببینم اقای پارک جیمین خوشتیپ کردی ^ نکه خودت نکردی 😂😂/ عهه دایی پس من چی # معلومه تو هم خیلی خوشتیپتر از دایی و بابای شدی @ خب بچه ها زود باشید بیاید بزار یه عکس یادگاری بگیریم لیا سوجون جیمین بابا مامان ات بیاید * مامان بابا شما هم بیاید $ صبر کن بزار بچه ها رو بیارم ^ منم بزار دوربین رو روی ۳ ثانیه بزارم ^ لیا بچتو بغل کن سوریون سوجون شما هم همینطور ات تو هم جی هیونگ رو بغل کن تا من بیام سمتتون زودباشین من اومدم همه باهم (سه دو یک )