❤️ زندگی پر ماجرا ❤️ پارت چهارم

تیکی:مرینت یکم آروم باش مرینت:نمیتونم تیکی:باشه مرینت:من میرم پایین ازشون اسم پدرو مادر واقعیم بپرسم تیکی: مطمئنی مرینت: اره تیکی: باشه سابین: مرینت اومد پایین و اسم پدر و مادر واقعیش از ما پرسید تام:باشه دخترم اسم پدرت گیلبرت . اسم مادرت مرینت:اسم مادرم چیه سابین: آملیا اسم مادرته مرینت:فامیلیشون چیه تام: ویلیام مرینت:آها ممنون من میرم بخوابم شب بخیر تیکی:چی شد مرینت پرسیدی مرینت:اره تیکی:اوهوم سابین:تام ما باید به خانواده مرینت خبر بدیم تام: باشه مرینت :تیکی من دیگه میخوابم شب بخیر تیکی:شب خوش مرینت

مرینت: وقتی بیدار شدم تمام وسایلمو جم کردم تیکی:مرینت الان کجا میخوای بری مرینت:پیش الیا تیکی :باشه مرینت:مامان بابا ازتون بخاطر همه چی ممنونم سابین:دخترم کجا میری مرینت:پیش الیا سابین :مرینت ما با خانوادت صحبت کردیم هر وقت بخای میتونی بری پیششون مرینت :ممنون تام :دخترم هروقت بیای پیش ما برات جا هست تو همیشه دختر ما هستی مرینت:ممنون بابا خب دیگه خدافظ من میرم سابین : خدافظ تام: خدافظ مرینت:رسیدم دم خونه الیا در زدم الیا:مرینت دختر چی شده مرینت الیا میشه یه چند روز پیشت بمونم الیا :معلومه که میشه بیا داخل مرینت :مامانت اینا هستن الیا:نه برایم مسابقات خواهرم رفتن مکزیک مرینت :آها الیا :بیا بشین بگو ببینم چی شده آدرین و نینو هم هستن مرینت:آدرین اینجاس الیا:اره بیا بریم مرینت:سلام بچه ها نینو،ادرین :سلام مرینت الیا:دختر تو گریه کردی مرینت:نه بابا الیا:اول با یه چمدون گنده میای خونه من بعدش گریه کردی پس یه اتفاق بد افتاده

مرینت: اره افتاده آدرین :چی شده مرینت الیا:دختر بگو مردم از استرس مرینت: سابین و تام پدر و مادر واقعی من نیستن الیا، نینو آدرین:چیییی مرینت:همین که شنیدین الیا :مرینت درست تعریف کن از زبان راوی گلتون:مرینت همه چی تعریف کرد آدرین ، الیا، نینو تو شک بودن که یهو صدای بوومممم اومد و بعله بازم یکی شرور شده مرینت: امممم بچه ها من برم یه هوایی بخورم بیرون آدرین :منم برم دیگه بابام الان دیگه زنگ میزنه از زبان راوی گلتون:آدرین رفت تو یه کوچه که دید مرینت اون پشت با یه نفر صحبت می‌کنه یه چی کوچولو قرمز که یهو دید مرینتتتتتت

می‌خوام حرص بدمتون حرصصص بخوریم🤣🤣🤣🤣🤣🤣 منو نکشین😂😂😂😂🔪🔪🔪

دید مرینت به دختر کفشدوزکی تبدیل شد تو شک بود پلک:آدرین منو نگاه کن تو باید بری پیش استاد فو بگی هویت دختر کفشدوزکی میدونی آدرین:نه پلک اول باید برم پیش مرینت فعلا برم کمکش کنم شرور شکست بدیم پاک تبدیل گربه ای

خب دوستان تا قسمت بعدی خدافظ 😂😂😂😂😂 قول میدم بعدی زود بنویسم 😂😂❤️❤️