
امیدوارم خوشتون بیاد لایک و کامنت فرا موش نشه
دیپر و میبل بدو بدو یرن و از مامان و باباشون خداحافظی کردن و رفتن تو اتوبوس اون ها یه ۵ساعتی تو راه بودن یعنی الان ساعت ۸بود (نکته:وندی بخواطر نمی دونم چی چی به کلاهش اهتیاج داشت برا همین کلاه دیپرو با یه نامه که کلاهمو پس بده نوشته بود و دیپرم کلاهش رو پس میده)
میبل:داشی فکر کنم کسی بجز ما به آبشار جاذبه نمیاد دیپر :چه بهتر هرچی آدم کمتر باشه کار من راهتره میبل:یعنی نمیخوای یه دختر خوشگل گیرت بیاد دیپر:چیزه.... نه خواهر گرامی عزیزم بنده به شل صورتی علاقه دارم(داره دروغ میگه) میبل :وای کی برم وسایل ع-ق-د-تون رو آماده کنم و از این چرت و پرت گفتنا (میبل:هی من:خوب چرته دیگه) ساعت تقریبا ۱۰بود همه رفته بودن فقط یه دختر مونده بود و دوقلوهای پاینز میبل میره پیش دختره

میبل:سلام اسم من میبل پاینز هست اسمت تو چیه دختره:اوه.... سلام اسم من کلارا الرت هست خوشوقتم میبل:داری کجا میری من و داداشم داریم میریم آبشار جاذبه کلارا:چه جالب منم دارم میرم همون جا میبل:وایییییی (با صدای ابر بلند) پس بیا باهم دوست شیم کلارا:ههههه(خنده)باشه فقط لطفا آروم تر میبل:چرا میری آبشار جاذبه کلارا:چون.. چون به گذشتم ربط داره دیپر یه نگاه رک میندازه و میگه دیپر:تو بگو مطمعن باش میبل و من درک میکنیم اتفاقات پارسال ما ناجور تر از هر اتفاقی تو این دنیا بود کلارا:خیل خوب من خوانوادم رو در کودکی از دست دادم پیش تنها کسی که داشتم یعنی خالم زندگی میکردم اون همیشه در حال آزمایش و یاداشت برداری از موجودات عجیب بود و یه روز وقتی داشت روی پروژهی خاصش کار میکرد اون اتفاق افتاد اون یه دفتر دیگه داشت که کپی دفتر اصلیش بود برای زاپاس بود یه روز اون رو به من داد و گفت :عزیزم من میرم اگه بر نگشتم آخرین پروژم رو بخون برنگشتن من کار اونه وقتی خوندی همیه دفتر رو بخون و برو کار های رزمی یاد بگیر و وقتی ۱۴ساله شدی برو به آبشار جاذبه اون موجود رو نابود کن اون رفت و دیگه هم برنگشت پس منم به حرفش گوش کردم و حالا اینجام(عکس پارت عکس کلارا هست)
دیپر:اسم اون موجود چی بود کلارا:بیل سایفر تعجب و ترس در صورت دیپر موج میزد میبل:هههههههههه😂خوشحالم چون پارسال ما اون رو نابود کردیم کلارا :ها؟! میشه حالا گذشتهی شما رو بدونم و میبل تمام دو فصل آبشار جاذبه با تمام نکات به کلارا گفت از عشق دیپر به وندی تا نی نی زمان و پاسیفیکا وهمه دیگه وقتی تموم شد ساعت یک بود دیگه و دهن کلارا تا ۴متر باز شده بود کلارا:خوب من باشد برم در افق مهو شم میبل:میدونم خیلی ناجور بود کلارا:نه خوبه خوبه راستی رسیدیم پس بریم اون سه تا از اتوبوس پیاد شدن
توی راه کلبه میبل:تو کجا میری کلارا:یه هتل میبل:جا رزرو کردی کلارا:نه ولی میرم میکنم میبل:اگه نکردی بیا پیش ما کلارا:نه مزاحم نمی.... میبل:حرف نزن و فقط بیا وگرنه به داشی میگم همه زامبی ها رو احضار کنه تو رو بخورنا کلارا:باشه بابا آروم باش دیپر:میتونم کتابت رو ببینم کلارا:البته
بعد کتابش رو به دیپی میده و تمامش رو دیپی تو راه میخونه خوب یعنی خیلی کم بود دیگه دیپی:اینا همش تو جرنال ها بود ولی عالیه چون جرنال ها از بین رفتن به درد میخوره کلارا:راستش چنتا هم خودم نوشتم دیپی:پس بیا کاملش کنیم کلارا :عالیه بچه ها در باز کردن و دیدن
پارت اضافه ولی لطفا تا اخر برو باز دیدت ثبت شه
لطفا اشتباهات و مشکلات رو بگید
ممنون که خوندید
تا پارت بعد بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)