سلام این داستان میراکلسیه و مریکته این پارت 1 داستانه
سلام من مرینت دوپنچنگم یه اشرافی(پولدار)بابام یه شرکت داره که توش فیلم و سریال میزارن مامانم مدیره شرکته و بابام رییس شرکت اسم شرکت ما مرتاسیبن هستش(اسم مرینت و تام و سابین قاطی😐😅)منم بازیکر شرکتسون و به این کار خیلی علاقه دارم(مثل منی/عه واقعا/اهوم/زندگیمو خوب کن😔/بگه زندگیت بده که من خوبش کنم😐/نه اخه../بای😐/نههه)من تاحالا عاشق نشدم و یه راره دیگه من دختر کفشدوزکیم (گربه یباه یعنی ادرین عاشق مرینته نه لیدی باگ)من یه دونه خواهر دارم که 18 سالشه و من 17 سالمه کلا یک سال ازم بزرگتره من قراره از جعبه معجزه گرها محافظت کنم ولی هنوز گاردین نشدم(عکس مرینته اسلاید)
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نانای اصغر و صغری نانای اکبر و کبری نانای نانای بیا وسط 💃💃💃💃💃💃💃💃💃اون آواتارو من درست کرده بودم چقدر خوشحال شدم که ازش تو داستانت استفاده کردی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍راستی داستانت خیلی خوب بود 😍😍😍😍😍
😍😍😍😍😍😍😍
امممم قشنگ بود تا اینجا ☺🤗
ممنون😐😗❤