6 اسلاید صحیح/غلط توسط: setayesh انتشار: 3 سال پیش 8 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلاااااااااااام سهیلم ( دوباره سهیلم ، سهیلم شروع شد )
بچه ها یه چیزی بادیبگم .تو پارت قبل متوجه شدیین که عروس دریایی چه نقشی توی داستان ما داشت . میدونم این اسم اصلا به داستان نمیخوره اما خب ستایش اصلا نمیخواست داستان رو اینجوری کنه و من یه کرمی ریختم و خرابش کردم🤣🤣حالا بخونین ولی ممکنه توی چند پرت آخر خیلی ناراحت بشین
سوهو : چی شده ؟ مگه دوباره چه غلطی کرده ؟ .... باباش : دختره پرو 4 ساعت داشته استخر رو تمیز میکرده بعد اومده بهش میگم کف زمین رو تمیز کن میگه { آقا میشه یه کم استراحت کنم } منم زدمش و انداختمش تو زیر زمین حالا مجبوره تا 4 روز آب و غذا نخوره .... سوهو : یه پوز خند زدم و بقیه غذام رو خوردم .... مهنا : وقتی که رقتار این خونواده رو دیدم ، یه حس نفرت کل وجودم رو فرا گرفت و دوست داشتم برای مهار کردن این حس تا میتونم توی صورت اون سوهو بی وجدان و خاتوادش مشت بزنم تا کمی از حرصم خالی شه .... کارینا : یعنی شما برای این ، اون دختر رو زندانی کردین ؟ .... مامان سوهو : ببینم سوهو تو به این دختر نفهموندی که نباید تو کار ما دخالت کنه ؟ .... از زبان چانیول : با کاری که سوهو بعد حرف مادرش با کارینا کرد ، برق از سر هممون پرید ..... از زبان آیناز : باورم نمیشد کسی که میگفت عاشق کاریناست این بلا رو سر کارینا بیاره ( خیلی دلم میخواد بهتون نگم که چیکار کرد اما خب میگم خخخخ ) از زبان بکهیون : سوهو جوری زد تو دهن کارینا که کل دهن کارینا پرر خون شد ( ببخشید کارینا اما خب من تصورم از پایان داستان خیلی با ستایش فرق میکنه ) { استایل سوهو رو این در نظر بگیرین ولی خدایی تو عکس های سوهو چیزی که جدی باشه پیدا نکردم خخخ )
سایکا : تو چطور تونستی این کارو با کارینا بکنی هااااااا ؟ هق هق .... از زبان سهون : مهنا میخواست بره سمت کارینا که با دادی که سوهو زد سر جاش خشک شد .... سوهو : هیچکدومتون حق ندارین نزدیک کارینا بشین چون اگه نزدیک بشین کاری میکنم که دیگه جنازشو هم پیدا نکنید .... بکهیون : هیچوقت فکرش رو نمیکردم انقدر پست فترت ( درست نوشتم یا نه نمیدنم ) باشی ....سوهو : الان که روی واقعی منو دیدی ، پس خفه شو تا دهن تو و اون زنت رو پر خون نکردم .... مهنا : دیگه نمتونستم این رفتار رو تحمل کنم که دیدم داره کارینا رو میبره که گفتم : کجا میبریش ؟ .... سوهو : زیرزمین هه ....لوهان : ببین سوهو من نمزارم اون بلایی که سر اون خدمتکار بدبخت آروردن رو سر این بیاری .... بابا سوهو : لوهان فکر کنم تو هم خیلی دوست داری به اونا ملحق بشی ... لوهان : ولی تو چطور دلت میاد ؟ اونی که اون پایینه و داره زجر میکشه کسیه که من بهش علاقه دارم ولی باز قبول کردم و الان خودت خوب میدونی اگه اون کارینا رو ببینه چه عکس العملی نشون میده ( نفس بگیر داداش گلم ) . سوهو : بزار ببینه تا جونش بالا بیاد
از زبان آیناز : هممون مات و مبهوت داشتیم به حرفاشون گوش میدادیم و من باور نمیکردم که سوهو همچین حیوونی باشه ....لوهان : سوهو لطفا این کارو نکن ( شما فکرکنید اشک هم تو چشماش جمع شده ) . سوهو : ببند اون دهنتو { رو به بقیه } شما هم بیایین اون خدمتکار رو ببینید ... از زبان سهون : هممون بلند شدیم و دنیال اون حیوون رفتیم . جلوی در زیرزمین وایساده بودیم و بوی خون و رطوبت حالمون رو بد میکرد اما سوهو راضی از بو ، نیشخند زد و درو باز کرد .... سوهو : لوهان مطمئنی میخوایی بیایی .... لوهان : واقعا فکر کردی برای دیدن عشقم دست رو دست میزارم ؟ .... از زبان مهنا : دلم میخواست اون خدمتکار بدبخت رو ببینم و هرکاری از دستم بر میاد براش انجام بدم .... ( وای انقدر دلم میخواد بهتون ادامه داستان رو نگم ، ولی نمیشه . اگه توی این پارت خیل بی ادبی دارم در میاد ببخشید ) .... آیناز : با دیدن صحنه ای که دیدم فقط شوکه شدم و چند قطره درشت اشک از روی گونم سر خورد اما نتونستم حرف بزنم .... سایکا : شروع کردم به گریه کردن که یهو دیدم کارینا تشنج کرده .... مهنا : سوهو تورو خدا به من بگین این واقعی نیست لطفاااااااااااااااااااا و بعدش همه چی برام سیاه شد .... سایکا : قسمت میدم بذار کارینا رو ببریم بیمارستان ، بعدش هرکاری میخوایی بکن ازت خواهشش میکنم .... لوهان : سریع دویدم طرف کارینا میخواستم بلندش کنم که با مشتی که تو صورتم خورد افتادم زمین ، اما من بر رخلاف ظاهرم زور زیادی داشتم و با چند تا مشت من سوهو نتونست بلند شه پس بهچانیول گفتم بیاد بلندش کنه
چانیول :سیریع رفتم کارینا رو بذداشتم اما همینکه میخواستم برم دیدم در بسته شده ..... سوهو : اوپسسس ببخشید در بسته شده هه .... سایکا : تو چرا انقدر بی احساسی ..... بکهیون : اون صحنه آدم رو دیوونه میکرد ؛ کسی که روی زمین بود ستایش بود صورتش خونی بود و روی صورت و دستش پر از کبودی و زخم بود و سرش شکسته بود و از تکون نخوردنش معلوم بود بیهوش شده . منی که هیچوقت گریه نمیکردم اشکم در اومد .... لوهان : وقتی که ستایش رو دیدم زبونم بند اومد ، خیلی سخت بود کسی رو که عاشقشی توی این وضعیت ببینی . سریع رفتم پیشش و سرش رو گذاشتم رو پام ، دستش رو تو دستم گرفتم و این اولین بار بود که اینجوری لمسش میکردم و یه لحظه از کوچیک بودن زیادی دستاش تعجب کردم ( آی برادر تعجب نکن که ما هم دلمون خونه ، دست بهش بزنی یه جاییش میشکنه ) . با اینکه من نسبت به سوهو خیلی قد کوتاه تر بودم اما باز هم ستایش نصف من بود .... سوهو : بزار کمکت کنم به هوش بیاد .... از زبان سهون : بالاخره مهنا به هوش اومد و شنید که سوهو گفت به هوشش میاره ، یه لحظه خوشحال شدیم اما بعد با کاری که میخواست بکنه توی 1 ثانیه لبخندمون جمع شد و لوهان بود که داد زد .... لوهان : سهوووووووووووووون نکن تحمل ندااااارهههه .....
اینم از این پارت . اگه خوشتون نیومد ببخشید و دیگه اینکه پارت بعدی خیییییییییییییییییییلی غم انگیز میشه و من خودم تا نوشتم مردم
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
ستی سهیل کجاییین؟؟؟؟😨
من که تو اتاقم نشستم ستایش هم خونه دوستش🤣🤣
الان فهمیدم حق داری که به ستایش بگی خل😐✋
هعی بالاخره کی درک کرد لز ئست خواهر خلم چی میکشم
اوففف پارت بعدو می زاری سهیل یا با تفنگ آتیشی بیام تو خوابت؟؟☺😹
من هنوز جوونم آرزو دارم . امروز عصری میزارم فقط منو نکش🤣
آرزوهاتو خودم میدم به باد😹😐✋
باش نمی کشمت😹🔫
عرررر عالییی بید 😍 بالاخره وحشی بازی دیدم بعد یه مدتتتت😵🙂🐾
😂😂✌🏻
حاج سهیل ادامه بده نمیدوم چرا از وحشی خوشم میاد😁
چقدر مردم ازاخلاق وحشی خوششون میاد😂😂
وایییی فکر کنم فقط شما بتونید حال خواهرمو خوب کنید 😹. بعد 2 ،3 روز گریه یهو انقدر خندید فکر کردم دیوونه شده😹🙂
امید وارم زود تر حالش بهتر بشه😊ولی خب هرکی با من همنشین میشه بعد یع ندت دیوونه میشه ( دارم شوخی میکنما )😂😂
عییییییرررررر سهیل داداش خیلی خوب مینویسی 🤕😹💦
عالی بود حاج آقا😻💦
خیلی ممنون خواهر بسیجی🤣