سلام من لیدی دریم هستم این اولین داستانمه که خودم تنهایی با الهام گرفتن از تخیلاتی که از میراکلس داشتم نوشتمش😊 خب دیگه برید داستانو بخونید👇👇👇
بچه ها این داستان ادامه سریال میراکلس بعد از فصل ۳ هستش و شخصیت ها و ظاهرشون رو هم که خودتون میدونید چطورن خب بزنید بریم سراغ داستان👈👈👈👈👈👈
مرینت: امروز تولد ۱۷ سالگیمه مامان و بابا( همون تمام و سابین) حسابی غافلگیرم کردن و همه دوستامو دعوت کردن حتی آدرین هم اومد 😶 اولش تعجب کردم که پدرش چطور اجازه داده که بیاد اما بعدش بیخیال این موضوع شدمو سعی کردم از جشنم لذت ببرم و از این بین چند تایی ماکارون هم به تیکی میدادم الان ساعت ۱ بامداد و من دارم هدیه هایی که بچه ها برام اوردن رو نگاه میکنم و از ته قلبم برای داشتن چنین دوستایی خوشحالم و براشون آرزوی خوشبختی میکنم . 👈👈👈
تیکی: وای عجب هدیه هایی...😄 معلومه که دوستات حسابی به فکرت بودن مخصوصا لوکا ...چون اون برات یه آلبوم کامل از آهنگای جگد استون اورده😎 مرینت: اوه تیکی ....من هنوز نمیدونم باید لوکا رو انتخاب کنم ، آدرین یا گربه سیاه رو؟؟؟🤔 تیکی : خوب بهش فکر کن من مطمعنم که تو بهترین تصمیم رو میگیری من که حسابی خوابم میاد شب بخیر😴 ( و بعد گونه مرینت رو میبوسه و میره توی جای خواش میخوابه) مرینت هم گونه تیکی رو میبوسه و
میره توی تخت خوابش و اونقدر به این سه نفر فکر میکنه( لوکا ، آدرین، گربه سیاه) تا خوابش میبره.
درینگ... درینگ...درینگ...🕭🕭 مرینت : وای بازم خواب موندم😨 و با عجله آماده میشه بعد از خداحافظی با پدرو مادرش به سمت مدرسه میدوعه آدرین: دیشب تولد مرینت بود خیلی خوش گذشت ...
پدرم اجازه داد که برم!!! واقعا تعجب کردم. اما فکر میکنم که داره کم کم با مرگ مادر کنار میاد ... پلگ: در چه فکری سیر میکنی؟؟ آدرین : به دیشب فکر میکنم ... پلگ: نکنه عاشق شدی؟😎ها؟؟( منظورش مرینته) آدرین: چی معلومه که نه ... من عاشق کفشدوزکم و تا ابد عاشقش میمونم ...
پلگ در حالی که یه تیکه پنیر رو بزور تو دهنش جا میده میگه: باشه بابا اما امروز قراره معلمت حسابی تنبیهت کنه ... آدرین : وای نه😨 .........
توی مدرسه زنگ تفریح و الیا و مرینت روی نیمکت کنار هم نشستن و الیا داره با هیجان درباره فیم های جدیدی که برای وبلاگش گرفته با مرینت حرف میزنه و مرینت هم که در حال طراحی گاهی در تایید حرف های الیا سر تکون میده طرف دیگه حیاط آدرین و نینو راجب درس علوم با هم حرف میزنن آدرین اوه پسر من اصلا این درس رو خوب یاد نگرفتم نینو: چطوره از مرینت کمک بگیری من از الیا شنیدم که اون توی درس علوم خیلی خوبه😁 آدرین: فکر خیلی خوبیه الان میرم بهش میگم که یه قرار بزاریم ( منظورش برای درس خوندن ها برداشت بد نکنید عزیزان) خب ادامش برای بعد🖐🖐🖐
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
ممنون
خواهش
عالییی بود پارت بعد
سلام
پارت بعد در حال برسی هستش