10 اسلاید صحیح/غلط توسط: dory_001 انتشار: 3 سال پیش 5,242 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
های گایز ...🖐 خب اینم از داستان جونگ کوک...🙃 ولی اگه زیاد کامنت نزارین منم باهاتون قهر میکنم😑 از جین و تهیونگ نمیزارم😶 پس لطفا کامنت بزارین ببینم نظرتون در مورد تک پارتی هام چیه که بعد اگه شد داستان هم بنويسم....🥲 بوس
😐اول بالا رو بخون گوگولی🤣💋
موقع تابستون بود و چون تو دختر ضعیفی بودی پدر و مادرت تصمیم گرفتن که تو رو بفرستن تکواندو و تصمیم گرفتم ببرنت کره چون اونجا بهترین مربی های تکواندو رو داشت.🙃 ( خانواده پولداری داری💵) پدرت چون کار داشت و مادرت هم کارمند دولت بود نمیتونستن باهات بیان پس خودت تنها رفتی اونجا.🥲 وارد فرودگاه شدی و سوار هواپیما شدی.✈ اولین بار بود سفر به این طولانی رو تنهایی میرفتی. بعد از چند ساعت رسیدی کره. اونجا یک فامیل خیلی دوری داشتی که یک پسر هم داشت اون پسر اسمش مایک بود و شما از بچگی با هم بزرگ شدین ولی مایک برای تحصیلاتش مجبور بود بیاد کره.🤓 رسیدی خونه مایک ولی اون کار داشت و خونه نبود وخبر نداشت که تو میای.😉 به مادر مایک سلام کردی( مایک پدرش رو وقتی بچه بود از دست داد). چون مادر مایک مریض بود تصمیم گرفتی براش سوپ درست کنی.🍵 بعد از چند ساعت در خونه باز شد.🏘 تو توی اشپز خونه بودی ولی صدای یه مرد رو شنیدی که داره با مادر مایک سلام میکنه. اره مایک بود. مایک: مامان کی تو اشپز خونست؟ مادر مایک: برو خودت ببین. مایک با همون لباس بیرون وارد اشپز خونه شد و تو رو دید.😶 مایک : ا/ت تو...تو... تو...یی؟😥 دارم خواب میبینم و بدو بدو اومد و ب*غ*ل*ت کرد🫂 و سرش رو لای موهات قرار داد. تو: من خیلی دلم برات تنگ شده بود! مایک: من خیلی خیلی بیشتر.😪 بعد از گپ و گفت مایک گفت: چی شد اومدی؟🙃 تو: من قراره برم کلاس تکواندو بخاطر همین اومدم کره.😁 مایک: اها پس بخاطر من نیومدی.😪 تو: هی الان میبینی اینجام دیگه عه.😂 و هر دوتا تون خندیدین.🤣( عکس مایک👆😂)
بعد از جستوجوی زیاد با مایک یک معلم خیلی خوب پیدا کردین که شاگرد های خیلی موفقی هم داشته پس تصمیم گرفتی با مایک برید اونجا تا با مربی اشنا بشید😊. رفتید سئول توی خیابون تهران اونجا بود🤣. وارد که شدین منتظر مدیر اونجا بودین. با مایک حرف زدی تا اخر مدیر اومد و منشی گفت میتونید برید داخل.🙂 با مدیر حرف زدین ولی مدیر گفت: امروز اقای جئون نیستن رفتن مسابقات یکی از شاگرداشون اما شما میتونید بدون حضور ایشون ثبت نام کنید و مدیر یه فرم داد 📄و تو اون رو پر کردی🖊. مدیر گفت: خیلی هم عالی شما میتونید برید و فردا صبح بیاد برای کلاس اینم لباس هایتون( لباس تکواندو منظورشه😐).خیلی ذوق داشتی که استادت رو ببینی😆. توی راه مایک گفت: ا/ت من نمیتونم بیام فردا کار دارم خودت تنهایی میتونی بری؟😶 تو: اره، راه رو که بلدم نگران نباش😉. مایک : منظورم راه نبود🤦. تو: هی من از پس خودم بر میام چجوری از فرودگاه تا خونتون رو اومدم اینجا که دیگه مشکلی نیست.😎( اینم خیابون معروف تهران تو سئول😂👆)
*فردا صبح* بیدار شدی و دیدی مایک نیست فهمیدی کار داشته و رفته تو هم رفتی و اماده شدی با مادر مایک خداحافظی کردی.👋 رفتی خیابون تهران و وارد باشگاه شدی. لباس رزمیت رو پوشیدی و توی سالن منتظر مربی بودی چند نفر دیگه هم بودن. دختر و پسر قاطی بود. و اخر سر یه مرد قد بلند هیکلی با لباس رزمی اومد داخل و همه تعظیم کردن. بغل دستیت گفت: تازه واردی؟ 🤔تو: اره تازه وارد سئول شدم. دختره: اسم من جانیو هست.😊 تو: منم ا/ت خوشوقتم😁. جانیو: نگران نباش اقای جئون سختگیره ولی مواظب همه هست منم کنارتم😉. خیالت راحت شد که جانیو کنارته. اقای جئون گفت: خب بچها بین ما یک شاگرد جدید هست و به تو اشاره کرد و گفت: نمیخوای خودت رو معرفی کنی؟ 🙂تو: اووو بله من ا/ت هستم و تازه وارد کره شدم 🙂و اینکه ... اینکه امیدوارم که شاگرد خوبی برای شما باشم استاد.🙃 جئون تشکر کرد و گفت بشین. تو از جانیو پرسیدی: اسمش چیه؟🤔 جانیو: اسمش جونگ کوکه☺. تو: جونگ کوک اها باشه🤔.( از این به بعد به استاد جئون میگم جونگ کوک خب؟👍😐) جونگ کوک رو بهت گفت: چون تو ابتدایی هستی جلسات جداگونه باید با هم داشته باشیم. تو هم قبول کردی 🙂و جونگ کوک گفت که این جلسه رو فعلا نگاه کن تا ببین تکواندو چه جوریه و تو یه گوشه از باشگاه نشستی و کار های بچه ها رو دیدی😃. در همین حین که بچه ها انجام میدادن تو هم باهاشون دورا دور همراهی میکردی🤸 جونگ کوک هی زیر چشمی تو رو می پایید و با این کارت خندش میگرفت😂 جوری که کسی نفهمه🤣.(وقتی داری خودت رو معرفی میکنی و بهت نگاه میکنه🤩👆)
کلاس که تموم شد با جانیو خداحافظی کردی و جونگ کوک به تو و دو نفر دیگه اشاره کرد و گفت: شما دوتا میتونین همینجا بمونین تا تمرین کنیم؟ 🤔تو: من میتونم استاد🖐. بقیه گفتن که ما فردا زودتر از بقیه میایم چون اونها کار داشتن و نمیتونستن بمونن😑. تو و جونگ کوک موندین. و جونگ کوک گفت: یکم استراحت میکنم میام تو همینجا بمون و رفت🚶♂️. تو هم یک کیسه بکس دیدی اونجا و سعی کردی با پات محکم هی بهش بزنی. با لینکه درد داشت ولی خب میخواستی قوی باشی💪. هی زدی و زدی و اینقدر مشغول بودی که حضور جونگ کوک رو حس نکردی. جونگ کوک: ضربه های خوبی میزنی ولی باید روشون کار بشه🙂. یهو کارت رو متوقف کردی. جونگ کوک: نگاه کن اینجوری باید بزنی. و اینقدر محکم زدی که کیسه بکس بدجور تکون خورد. تعجب کردی!😳 جونگ کوک: بیا من بهت کمک کنم. پاتو بیار بالا. اوردی بالا و قسمت رونت رو دست زد🦵 و گفت: اینجوری محکم بزن و تو نزدیک بود بیوفتی که دستش رو محکم گرفتی. عضله های خیلی قوی داشت.💪 قلب هر دوتاتون داشت کنده میشد🫀 که تو خودت رو جمع کردی. تو: ببخشید استاد.😰 جونگ کوک: اشکال نداره طبیعیه. بیا باز تمرین کنیم...😉(وقتی که دورا دور داره بهت نگاه میکنه👆😍)
بعد از کلی تمرین هر دوتا تون خیس عرق شدین.💦 جونگ کوک: اونجا حموم هست میخوای د*و*ش بگیری؟💦 تو: نه من دیگه باید برم.🙂 جونگ کوک: عه باشه هر جور راحتی. تو: پس فعلا.🖐 تو وسایلت رو جمع کردی و رفتی سمت خونه. وقتی رسیدی خونه یه د*و*ش گرفتی💦 و روی تخت دراز کشیدی که چند دقیقه بعد مایک اومد.🚶 سلام کردی. مایک گفت: امروز کلاس چطور بود؟😊 تو: خیلی خوب بود. مایک باید استادم رو ببینی اینقدر خوشتیپه که نگو.🥲 مایک از این حرفت ناراحت شد😔 ولی گفت: من برم لباسم رو عوض کنم.😒 تو: هی مایک مگه من حرف بدی زدم؟🙄 مایک: نه ... ولی چشمت نباید دنبال هر مردی باشه😐. و رفت.😑 از حرفاش و رفتارش چیزی نفهمیدی.🤨 موقع شام هم باهات قهر بود.☹ شب که شد رفتی پیشش. تو: مایک چت شده از بعد از ظهر که باهم حرف زدیم دیگه قهری چرا؟😶 مایک: من نمیخوام با هر پسری بگردی.😠 تو: چرا مگه جونگ کوک چشه؟😑 مایک: هی اینجوری صداش نکن اول👆 ، دوم✌ اینکه تو دست من امانتی هستی.😠 تو: یعنی من بچم؟ 😥مایک: اره بچه هستی😡. تو: باشه فردا پس فردا دیدی خونه نیست نگی چرا نیستی🤬. مایک: کجا؟ تو: قبرستون😤. و وسایلت رو جمع کردی و رفتی. مایک دنبالت نیومد چون میدونست جایی نداری برمیگردی.😏 تو رفتی توی باشگاه. لباس رزمیت رو پوشیدی و هر چی عصبانیت بود سر بوکس خالی کردی.😡 حرفها دور سرت چرخیدن: تو بچه ای،🥺 دخترم تو ضعیفی،😠 نباید هرجا که دوست داری بری😓، از پس خودت بر نمیای،😤 بچه قرطی ههههه.😈 داشتی روانی میشدی که جونگ کوک تو رو دادی که داری وحشیانه به کیسه بکس میزنی. اومد جلوت و گفت: هی چیشده چرا ناراحتی؟😟 تو داشتی همینجوری میزدی. جونگ کوک: ل*ع*ن*ت*ی بگو دیگه چته؟😠 تو هیچی نگفتی که تو رو از کیسه بکس ول کرد و تو گریه کردی😭 و اون هم تو رو ب*غ*ل* کرد🫂 و تو هم داشتی همینجوری گریه میکردی. 😭جونگ کوک: بگو تحمل ندارم بگو. داری عذابم میدی.🥺(جونگ کوک وقتی که داری گریه میکنب*غ*ل*ت میکنه🥺👆)
تو: ما...ما...یک هم عین بقیست😭. جونگ کوک: منظورت چیه؟ 🤨که یهو یکی با عجله میاد داخل باشگاه. مایک بود. مایک: ا/ت ا/ت!😟 خیلی با نگرانی دنبالت میگشت و حراصت هم گفت: اقا شما حق ندارین وارد بشین😠. که همینجور که جونگ کوک داشت صورتت رو ل*م*س میکرد مایک شما دوتا رو دید. حراصت: اقای جئون ایشون بدون اجازه وارد شدن😤. جونگ کوک وقتی مایک رو دید رو به تو گفت: خودشه؟😠 تو: اره ولی باهاش کاری نداشته باش🥺. جونگ کوک رو به حراصت: میتونی بری😐. حراصت رفت بیرون. مایک: به به ا/ت این جونگ کوک توئه؟ 😏چه حرفا😈. جونگ کوک رو به تو: بهش چی گفتی درمورد من؟😠 تو: هیچی نگفتم!🥺 مایک: چرا نمیگی که دوسش داری ها؟😠 ولی من چی من...😰. سالها منتظرت بودم 🥺ولی تو با اولین نگاهی که به جونگ کوک کردی عاشقش شدی؟😢 مسخرست.😏 جونگ کوک: هی تو اصلا از عشق هیچی سرت نمیشه.😡 مایک : مگه تو عاشق شدی که اینو میگی؟😏 جونگ کوک:اره تازگیا🥲 و رو به تو میکنه.😪 تو: جونگ کوک ل... 🥺جونگ کوک حرفت رو قطع میکنه: اره منم دوست دارم.🤧 مایک: وای عالی شد عالی شد ا/ت بیا بریم زود باش😡. مایک میاد دستت رو میگیره👐 تا ببرتت که جونگ کوک اون یکی دستت رو میگیره.🙌جونگ کوک: ا/ت پیش من میمونه.😠 مایک: باشه ا/ت اگه تا فردا نیای خونه به پدر و مادرت میگم تو رو برگردونن تهران😠. و رفت...🏃(جونگ کوک وقتی نگات میکنه👆🤧)
تو: مایک مایککککک.😭 مایک وایستاد. تو: دارم میام.🥺 جونگ کوک: روانی شدی میخوای کجا بری؟😠 تو: میخوام برم که به مامان بابام چیزی نگه.😭 جونگ کوک: با این کارت داری نشون میدی که یک دختر ترسو و ضعیفی😠. باید قوی باشی چون ممکنه اینجوری بهت سوءاستفاده کنه.😡قوی باش💪. مایک رفت. تو: اما کوک من ضعیفم😞. جونگ کوک: اتفاقا تو قویترین زنی هستی که تا به حال دیدم.🥲 تو: تو اولین کسی هستی که اینو بهم میگی ممنون.🥲 جونگ کوک دست به گونت میزنه و اشکت رو پاک میکنه و میگه: الکی این مروارید ها رو حدر نده😉. تو هم سرت تکون میدی. تو: کوک من الان کجا برم😟. کوک: نگران نباش میای خونه من🙂. تو: باشه ببخشید دارم مزاحم میشم.😪 جونگ کوک: یعنی الان من باید بگم خواهش میکنم؟!😆 با هم میخندین.🤣😅 سوار ماشین میشینو میری خونه کوک. وقتی رفتین داخل یک خونه ساده ایی بود عین خونه خودت. تو: خب کجا بخوابم؟🤔 جونگ کوک: رو تخت. تو: پس تو چی؟ 😶جونگ کوک: من رو کاناپه میخوابم🙃. برو.😉 شب بخیر.😊( جونگ کوک وقتی باهات میخنده😂👆)
*فردا صبح*از خواب بیدار میشی. یه لحظه تعجب میکنی که کجایی و دیشب یادت میاد. خدا خدا میکنی که مایک چیزی به پدر و مادرت نگفته باشه.🥺 میری بیرون از اتاق میبینی که جونگ کوک خوابه و دور خودش پیچیده پتوی خودت رو میزاری روش.😇 میری صبحونه درست کنی که مایک به گوشیت پیام میده. پیام: بیا پایین کارت دارم زود😐. البته بدون اون دوست جونت.😒 تو هم بدونه اینکه جونگ کوک بیدار شه میری پایین و مایک رو میبینی که منتظرته.😟 تو: مایک ... من واقعا متاسفم ولی نمی..... مایک: بزار من حرف بزنم😠. تو اصلا متوجه هستی داری چیکار میکنی؟😡 الان که تو خونه یه ادم غریبه ای و تازه دو روزه باهاش اشنا شدی چه وضعشه اخه!😤 تو: مایک من با تو هیچ جا نمیام... هرچی بگی بازم نمیام😡. مایک دستت رو میگیره👐 و کشون کشون تو رو میبره و تو داد میزنیتو: مایکککک ولم کننننن نمیخوامممممم جونگ کووککککک😱.* از زبان جونگ کوک* انگار صدای داد ا/ت هست. حتما دارم توهم میزنم رفتم اتاق دیدم ا/ت نیست.😱 نه توهم نیست باز اون مایک ع*و*ض*ی اومده😤. بدو بدو رفتم پاییین و دیدم که داره ا/ت رو میکشونه که دست ا/ت رو ازش جدا کردم و زدمش👊. *از زبون جنابعالی😂* جونگ کوک داشت مایک رو میزد و تو هی به جونگ کوک میگفتی بسه😱 که یکی از همسایه ها زنگ میزنه پلیس و پلیس میاد.👮♂️(اتاق جونگ کوک👆)
پلیس: اینجا چه خبره؟😠 هر سه تاتون تعجب کردین! 😳پلیس: اقای جئون از شما بعیده🤨( جونگ کوک تو سئول معروفه🤙) تو: اقای پلیس جونگ کوک هیچ تقصیری نداره این اقا مزاحم من شد داشت هی دستم رو میک..... مایک: ا/ت چرا چرت میگی دو روز نشده رفت خونه یک ادم غریبه😶. پلیس: بسه بسه😠. خانم این اقا برای شما مزاحمت ایجاد کرده؟ تو: بله ولی جایی نبرینش لطفا.😟 پلیس: اگه تخلفی نکردن نه برای چی ببریمش.😐 اقای مایک لطفا دیگه اینور ها افتابی نشین که بد میبینین و با قانون رو به رو میشین.😑 اقای جئون مواظب این خانم باشین.😉 جونگ کوک: چشم اقای پلیس😊. پلیس: اقای مایک بفرمایید برید.🤨 مایک هم با عصبانیت رفت😤 و پلیس هم همینطور. تو: وای کوک چه خوبه که تو هستی و ب*غ*ل*ش میکنی🫂. اون هم همینطور و گردنت رو م*ی*ب*و*س*ه. کوک: عه ا/ت؟😐 تو: جانم؟🙂 کوک: بیا صبحونه درست کن باید بریم باشگاه.😁 تو: ای وای اره اصلا یادم رفت الان میرم درست میکنم😱. کوک : منم کمکت میکنم.☺ تو: احساس میکنم که الان خوشبخت ترین ادم دنیام😇. کوک: نه تو توی رتبه دومی من اولم.🖐 تو :هی من اول گفتم😆. کوک: اول بزرگترا.🤣... (جونگ کوک وقتی مایک رو میبینه👆)
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
50 لایک
فتوشاپ پارت ۶ خیلی باحال بود 😂😂😂
پشمام خیابان تهران
خیلی قشنگ بود ❤️
تنکس بیب
دیگه جلو خودمو نمیتونم بگیرم اوپاااااااا 🥺🤣🤣
هههههه چرا؟
میگم واقعا توی سئول خیابان تهران هست؟😐😐😐😐😐😐😐
یعنی بیب🍑🙂
اره
بقیش چی؟
اخر باهم ازدواج کردن یا نه ؟
لطفا دو پارتی کن
اخه خیلی قشنگ بود
دو پارتی نیست ا/ت خودتی باید خودت انتخاب کنی🍑🙂
عالیییییییییییییییییییییییییییییییییی 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
قربونتتتتتت😍
عشقم عکس ششمه به جای ته لیسا رو گذاشتن 😐😹
من نفهمیدم چی بِگُفتی😐😂
اسلاید شش لیزکوک بودن
اووو تنکس هانی
واییییییییییییی اجی دری خیلی قشنگ بودددد 😍😍😍😍😍😍😍😍
قربونت عشقم 😍🥲😋😛
عالی بود
قربونت عزیز😍
عالی 🔥🫂
قربونت😚