خیوب اینم از این +_+
کارا : خب حالا نظرت چیه ؟ فریسک : خفه شو ( با گریه ) فقط خفه شو ! ، اون دستاشو روی چشماش گذاشت و بعد به سمت دیگه ای دوید . کارا : خب انگار هنوز کار داره ، سردرگم ، ترسیده ، غمگین ، و ذره ای خوشحال... اینا میتونن احساساتی باشن که وقتی کلی خاطره یهو توی ذهنت فعال میشن داشته باشی اما خب کمتر کسی میتونه همشو یجا تحمل کنه ، و فریسک هم جزو اونا نبود ، فریسک توی واتر فال داشت میدوید ، همینطور میدوید و فرار میکرد ، اما از دست کی ؟ شاید خودش . در حالی که میدوید پاش به یکی از اکو فلاور ها میخوره و روی زمین میوفته
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالی بود
منو چی میگی که دهمم همین الانم خیر سرم سر کلاس ادبیاتم اونم رشته تجربی
ممنون منم الان سر تفکر و سبک زندگیم و گوشم از صدای میکروفن بچه ها داره کر میشه 😂💔
مگه شونزده سالن نیست؟
پس برای همین بهم میگن مامانبزرگ چشمم به حقایق باز شد
بعله
عاعلی بید*-*
تشکر +_+