
سلام من اومدم با پارت 10 ببخشید که دیر گذاشتم 😘😘😘لایک و کامنت یادتون نره
مرینت _ چی رو باورت نمیشه؟ آلیا _ آخه... آخه امکان نداره اون خودش قبلا اکوماتیزی شده که؟ بهار _ امکان داره عزیز جان. رفتیم داخل اتاق الیا _ یه سوال؟ مرینت و بهار _ چی؟ الیا _ آدرین با باباش هم دسته؟ دوباره قیافه ی مرینت رفت تو هم و بهار گفت : نه آدرین اصلا نمیدونه الیا _ آهان. لم داد رو صندلی و گفت : خب حالا میخوایم چیکار کنیم؟ مرینت : خب اول باید موضوع بهار و هاک ماث و امروز بهش بگیم بعد... بعدش رو نمیدونم؟ 🤷♀️
بهار _ خب بعد میریم با هم هشتک و پشتک هاک ماث رو یکی میکنم دیگه نابود میشه میوفته زندان زززجر میکشه و حالشو... ( همین جوری که حرف میزدم هوا رو میزدم) مرینت _ خب حالا شاید اینقدر خشن نباشه دیگه بهار _ عع داشتم تازه حال میکردم. الیا و مرینت خندیدن مرینت رفت کنار الیا نشست و منم خودمو کنارشون جا دادم و گفتم : خب الیا جان تیریکس و رو کن ببینم
الیا زیپ کیفش رو باز کرد و تیریکس آمد بیرون. تیریکس _ سلام بهار _ بیا اینجا ببینم چقدر تو گوگولی هستی تیکی آمد بالا سرم و گفت : یعنی من نیستم؟ بهار _ ای حسود، تو هم خیلی بانمکی و خوشگل مگه نه مرینت؟ تیکی رفت و رو پای مرینت نشست و مرینت گفت : دقیقا و تیکی رو قلقلک داد، همون لحظه گوشی مرینت زنگ خورد و مرینت جواب داد _ الو... سلام... خوبی؟... مرسی منم خوبم... اره وقتمون خالیه... کجا؟ آهان... با بچه ها؟... باشه... باشه... اره میام... خدافظ.
بهار _کی بود؟ مرینت _ لوکا بود گفت فردا بریم کشتی الیا _ چرا؟ مرینت _ گفت اهنگ جدید خوندن بریم برامون بخونن گفت تازه به آدرین و کاگامی هم گفته بیان. بهار _ آهان... راستی مرینت حواست باشه باید بریم پیش کت ها مرینت _ باشه حواسم هست. الیا _ خب چیکار کنیم الان؟ مرینت _ بریم ناهار بخوریم دیگه الیا _ باشه بریم. رفتیم با هم پایین، مرینت یه نودل ساده درست کرد و یه فیلم گذاشتیم و نودل خوردیم
وقتی فیلم تمام شد ساعت نزدیک 5 بود و به مرینت گفتم : الان دیگه باید بریم. مرینت _ باشه الیا _ خب منم برم دیگه مرینت _ باشه الیا رفت و مرینت تبدیل شد و به هم رفتیم برج ایفل مثل اینکه آدرین زود تر آمده بود و منتظر ما بود. وبا صدای پای ما برگشت و گفت : سلام مای لیدی سلام بهار بهار _ دیدی راست میگم کت _ باشه قبول من تسلیم، خوبه؟ بهار _ اره رفتیم و نشستیم من کنار لیدی باگ، لیدی باگ هم کنار کت.
کت _ خب لیدی باگ شنیدم که بهار گفت میخوای باهام حرف بزنی؟ لیدی باگ _ اره کت اولی اینکه درباره ی بهاره دومی هم درباره ی هاک ماث. کت _ خب سر و پا گوشم ( بچه ها برای اینکه حوصله تون سر نره میریم موقعی که قضیه ی من رو کامل لیدی باگ تعریف میکنه) لیدی باگ _ و اینکه بهار راه ارتباطی من و تو هستش، باشه؟ کت _ باشه مای لیدی ولی من هنوز باورم نمیشه. بهار _ دیگه واقعیته. لیدی باگ _ حالا قضیه ی هاک ماث.
من سریع پریدم وسط حرفش و سریع گفتم : شما باید میراکلس هاتون رو به هاک ماث تحویل بدین کت _ چییییییی؟ واقعا؟ لیدی باگ _ نه بابا الکی میگه. خندیدم و گفتم : وای خدا چه ترسیدنی کردی کت _ هر هر بامزه 😒 لیدی باگ _ نه مسئله یه چیز دیگه اس اون اینکه ما هویت هاک ماث رو میدونیم کت _ واقعا؟ لیدی باگ _ اره کت نوار _ اممممم... از کجا؟ لیدی باگ _ خب بهار میدونست و بهم گفت بهار _ بله دیگه ما بر همه چیز آگاهیم 😎 کت نوار _ خب اون کی؟
لیدی باگ _ خب اون... با ارنجم محکم بزدن تو پهلوش. لیدی باگ _ وا چرا میزنی؟ آروم تو گوشش گفتم : نباید بفهمه عه. اونم آروم گفت : چرا؟ بهار _ بعدا بهت میگم. بهار _ خب حالا موضوع اصلی هویتش نیست مسئله شکست دادنشه کت _ چیزی هست که نمیگین؟ بهار _ نه چیزی نیست و یه لبخند ضایع زدم. کت هم ناراحت شد و روبه رو رو نگاه کرد بهار _ اممممم... خب کت این به صلاحه. کت _ چرا صلاحه که من ندونم؟ بهار _ کت تو میفهمی اونم به موقعش ولی الان نباید بدونی
کت _ از راز متنفرم. بلند شدم و رفتم کنار کت نشستم و گفتم : این راز نیست تو میفهمی باشه؟ کت آروم گفت _ باشه. بهار _ هنوز ناراحتی؟ کت _... بهار _ کت ناراحت باشی قلقلکت میدم ها لیدی باگ _ منم همین طور من پهلوی کت رو قلقلک دادم قشنگ معلوم بود خندش گرفته ولی نمیخواد معلوم بشه. همزمان با من لیدی باگ هم شروع کرد و کت هم دیگه ترکید و خندید. ما هم اینقدر قلقلک میدادیم که پهن شد رو زمین و با خنده گفت : باشه... باشه... قبول... من تسلیمم. من و لیدی هم ولش کردیم و کت بلند شد و گفت : امان از موقعی که دخترا با هم بشن
بهار _ بله دیگه ما اینیم کت _ خب دخترا چجوری میخواییم هاک ماث و شکست بدیم؟ لیدی _ هنوز نقشه ای نکشیدم ولی الان بیشتر باید روی مهارت هامون کار کنیم بهار _ دقیقا، چون معلوم نیست هاک ماث قراره چیکار کنه کت _ خب کجا تمرین کنیم؟ لیدی باگ _ امم...من نمیدونم بهار _ به نظر من خونه ی استاد فو جای خوبیه. کسیهم نیست لیدی باگ _ اون جا هم جای خوبیه نظر تو چیه کت؟ کت _ به نظر منم جای خوبیه بهار _ خب برنامه این شد که تا نقشه ی درست و حسابی نداشتیم تو خونه ی استاد فو تمرین میکنیم، قبوله؟ لیدی باگ _ قبوله کت _ حله بهار _ بزنید قدش کت نوار و لیدی باگ و بهار _ بزن قدش...
خب تمام شد همین الان لایک کن و برو اسلاید بعد کارت دارم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
پارت بعدی رو زود بزار
مرسی
گذاشتم تو برسیه
شاد باشه آجی خوشملم
❤️❤️❤️
شاد باشه
❤️❤️