مرینت سوان

سلام من از نظر بقیه مرینت دوپن چنگ هستم اما اینگونه نیست اگر می خواهید با من بیشتر آشنا بشید لطفا بقیه زندگی نامه منو بخوانید (راوی:سلام عزیزان من فقط بعضی از قسمت ها میام که باید مطلبی رو بهتون بگم و هر موقع ✌این علامت رو دیدید بدانید من هستم)✌:بچه ها الان سال ۲۰۱۷ هست و کل کلاس مرینت ۱۷ سالشون هست.

خب من در اصل مرینت دوپنچنگ نیستم بلکه مرینت سوان هستم(۲سال و ۱ماه پیش)مامور مخفی سازمان OSS:خانم سوان باعث افتخار سازمان و ما هست که شما در کنار ما هستید. مرینت:ممنونم خب گفته بودید بیام اینجا چون یک ماموریتی در پیش داریم. مامور:واو شما از کجا میدانید اما بله همین طور است یک ماموریت ۲ساله. مرینت:خب به قول خودتون یک مامور همیشه باید از همه چی قبل از افشا شدن با خبر باشه و اینکه شما گفتید یک ماموریت ۲ساله میشه بیشتر توضیح بدید. مامور:آو بله یک ماموریت دوساله در پاریس شما بهترین مامور و کسی هستید که ما می تونیم ماموریت را باهاش انجام بدیم از هر لحاظ. مرینت:خودتون که می دونید من از مقدمه خوشم نمیاد و بعدشم من فقط به ماموریتی میرم که آخرش به سایه برسم. مامور:بله میدونم اما ایندفعه سایه یک متری مونه. مرینت:خب من باید چیکار کنم تا زودتر دستم به سایه برسه؟

مامور:نمی خواید با خانواده مشورت کنید شاید موافق نباشند. مرینت:یک سوال من الان برم به خانوادم چی بگم میشه کمی توضیح بدید. مامور:ببخشید هواسم نبود خان شما باید به پاریس بروید و خودتان را جای یک دختر که تا الان یتیم بوده و خانواده دوپنچنگ اون رو به سر پرستی قبول کردن جا بزنی و به مدرسه دوپان بروی تو اون مدرسه سه نفر مهم هستند اولی لایلا روسی کسی که قرار مدرسه و تمام نفرات توی مدرسه رو بفرست رو هوا که تو باید مانع ابن کار بشوی دومین نفر آدرین اگراست بزرگترین مدل فرانسه و یه بچه معروف و سومین نفر کلویی بورژوا دختر شهردار پاریس و دختر ملکه مد آدری هست

مرینت:خب تا اینجا رو فهمیدم اما بیشتر می خوام در مورد لایلا بدونم مامور:خب لایلا کسی هستش که توی بچگی پدرش رو از دست داده و به احتمال زیاد یکی از قربانی های سایه بود و بعد از اون سایه مغزش رو شست و شو میده کاری میکنه که لایلا فکر کنه خودش مادرش و کشته اما مادرش هم سایه کشته و الان لایلا پیش خاله اش زندگی میکنه و خیلی دروغ میگه

مواظب باش تو رو فریب نده و کاری کن که یک درصد هم فکر نکنه تو مامور هستی و این عینک رو هم بگیر وقتی این دکمه روی عینک رو بزنی عینک فعال میشه و هر چی تو ببینی و بشنوی ما هم توی سازمان می شنویم

و کلی نو آوری جدید داره خب مرینت فردا جواب رو به ما بده مرینت:باشه حتما بعدشم تو نه شما فعلا من بزن رو مخ پدر و مادرم کار کنم بدرود

✌خب من یک توضیحی راجب مرینت و خانواداش بدم اسم مادرش دلسا و اسم پدرش آریسته هست و یک برادر داره که به تازگی به ایران رفته و اسمش محسن هست بچه ها میدونم اسم محسن ایرانی هست و به دلایلی این اسم ایرانی رو گذاشتم که در ادامه می خونیم مرینت و محسن دو قلو نیستند اما هم سالند

و خیلی باهم خوبند و هوای هم رو دارند مرینت یک دختری هست که عصبی هست و رزمی کاره یعنی کارته و کونگ فو و شمشیر بازی بلد و به۱۰ زبان زنده دنیا مسلط هست دراصل فرانسوی و آمریکایی و به موسیقی و خوانندگی مثل برادرش علاقه داره طراحی رو از مادرش یادگرفته و به ارث برده کار پدرش سفیر هست و مادرش طراح هست خیلی پولدار هستند

امارت و ویلا در نقص و نقاط دنیا دارند یک جزیره در فرانسه دارند و اینکه آدرین و فیلیکس پسر خاله مرینت سوان هستند و این داستان از فصل چهارم تا آخرین قسمتی که اومده شروع میشه

خب عزیزان امیدوارم خوشتون اومده باشه و اینکه این داستان رو خودم نوشتم و از کسی کپی نکردم و لطفا کپی نکنید. دوستون دارم لایک و کامنت بدین بدرود✌