برو بخون☺☺
وقتی ادرین وارد اتاق مرینت میشه از زبان ادوارد:دیدم مرینت ناراحت رفت تو اتاقش پشت سرش هم ادرین رفتم دلم نمیخواست این پسره نزدیک مرینت باشه بلند شدم رفتم طبقه بالا لوسی:ادرین رفت دنبال اون دختره مرینت بعدشم ادوارد رفت منم پشت سرشون بدون اینکه کسی متوجه بشه رفتم دنبالش دیدم ادوارد رفت تو اتاقشون دویدم رفتم چسبیدم به در تا بفهمم چی میگن ادوارد:رفتم سمت اتاق رفتم تو دیدم مرینت و ادرین همو بغل کردن تا منو دیدن از بغل هم اومدن بیرون با خشم نگاشون کردم ادرین: بهت یاد ندادن اول در بزنی؟؟😠 ادوارد: من هر کاری دلم میخواد میکنم به کسی هم مربوط نیس بعدشم تو به چه حقی دخترعموی منو بغل میکنی؟؟😠😠 ادرین: این دختر عمویی که میگی نامزد منه میفهمی نامزدمه ادوارد: خیلی عصبی شده بودم از عصبانیت دستامو مشت کردم ولی نذاشتم بفهمه از این حرفش حرص خوردم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
53 لایک
عالی بود مثل همیشه زود در بعدی رو بزار
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد عالی بود
دمت گرم عاشق داستاناتم من❤️❤️❤️❤️❤️😍😍😍😍😍😍
عالیییی مثل همیشه💓💓💓
عالی
حرف نداشت
عالی عالی دیگه حرف نداره 👌✌
پارت بعدی رو بزار
عالی بود 🍡
رو جانی کراش زدم😐
😂😂😂
عالی عالی
عالی بود