
برو بخون☺☺
وقتی ادرین وارد اتاق مرینت میشه از زبان ادوارد:دیدم مرینت ناراحت رفت تو اتاقش پشت سرش هم ادرین رفتم دلم نمیخواست این پسره نزدیک مرینت باشه بلند شدم رفتم طبقه بالا لوسی:ادرین رفت دنبال اون دختره مرینت بعدشم ادوارد رفت منم پشت سرشون بدون اینکه کسی متوجه بشه رفتم دنبالش دیدم ادوارد رفت تو اتاقشون دویدم رفتم چسبیدم به در تا بفهمم چی میگن ادوارد:رفتم سمت اتاق رفتم تو دیدم مرینت و ادرین همو بغل کردن تا منو دیدن از بغل هم اومدن بیرون با خشم نگاشون کردم ادرین: بهت یاد ندادن اول در بزنی؟؟😠 ادوارد: من هر کاری دلم میخواد میکنم به کسی هم مربوط نیس بعدشم تو به چه حقی دخترعموی منو بغل میکنی؟؟😠😠 ادرین: این دختر عمویی که میگی نامزد منه میفهمی نامزدمه ادوارد: خیلی عصبی شده بودم از عصبانیت دستامو مشت کردم ولی نذاشتم بفهمه از این حرفش حرص خوردم
مرینت: خشم از تو چشم هر دوشون میشد دید خیلی نگران بودم چون ادوارد خیلی یهو به سرش میزنه ادرینم خیلی داره میره رو مخش ادرین:نمیذارم به مرینت نزدیک بشی دو سال منو مرینتو از هم دور کردی من اون موقع مجبور بودم برم ولی الان نه بهت اجازه نمیدم نه به خانوادم نه به مرینت اسیب بزنی😠(با داد میگه)ادوارد:حالا میبینی هر ادمی یه نقطه ضعفی داره و رفتم سمت در اتاق که برم بیرون (همون لحظه اومدن ادوارد به سمت در )لوسی: احساس کردم ادوارد داره میاد سمت در سریع رفتم پشت یه ستون که اونجا بود قایم شدم مثله اینکه عموم راست میگفت اتیش ادوارد خیلی تنده....مرینت:ادرین؟ ادرین:بله مرینت:ادوارد یهو به سرش میزنه کارایی که نبایدو میکنه انقدر رو مخش نرو من نگران توام ادرین:نگران نباش هیچ کاری نمیتونه بکنه راستی پدرت کجا قرار داشت؟ مرینت: نمیدونم ولی فک کنم تو شرکت بوده چون وقتی بهم زنگ زدن من رفتم بابام تو شرکت بود
ادرین:خب پس این یعنی دوربینای شرکت همچیو ضبط کردن میتونیم از اونجا بفهمیم چه اتفاقی افتاده مرینت:اره میشه ادرین:بلند شو همین الان باید بریم شرکتتون مرینت: الان؟؟ وسط مراسم؟؟ ادرین: اره چون ممکنه تا الان پاک شده باشه باید بریم مرینت:باشه ولی از در اصلی ادوارد میبینه بهتره از او اتاق خودم که طبقه پایینه بریم اونجا یه در داره که تو حیاطه ادرین:باشه......(از خونه بدون اینکه کسی بفهمه خارج شدن و الان تو ماشین ادرین دارن میرن سمت شرکت)مرینت:ادرین نقشه چیه؟؟ ادرین:یکی از دوستای من به اسم جاناتان هکره بهش میگم دوربینا رو هک کنه که از چیزی فیلم بگیرن نباید مدرکی از اینکه ما رفتیم تو شرکت فیلمای دوربینا رو چک کردیم باشه مرینت:اوکی... (ادرین زنگ میزنه جاناتان بچه ها جاناتان زیاده من مینویسم جانی)ادرین:سلام جانی جانی: سلام ادرین ادرین:میخوام دوربینای یه شرکتو برام هک کنی جانی: دوربینای کدوم شرکت؟؟ ادرین: شرکت دوپن چنگ جانی: میخوای بری دزدی؟😂 ادرین:نه صاحب او شرکت نامزدمه جانی: باشه

اقای جاناتان هستن😂
ادرین:رسیدیم دم در شرکت زنگ زدم به جانی گفتم چی شد هکش کردی؟؟ جانی:اره همچی تحت کنترله ادرین:باشه مرینت:ادرین بزار من برم نگهبانا رو میفرسم بیرون از شرکت بعد تو برو ادرین:باشه برو مرینت:از ماشین ادرین پیاده شدم رفتم تو شرکت به نگهبانای بیرون از شرکت و داخل گفتم برن بیرون شام بخورن به حساب من اینجوری میتونستم مدتی سرشونو گرم کنم رفتم سمت ادرین گفتم الان میتونی بیای ادرین:مرینت اومد بهم گفت الان میتونم بیام پیاده شدم رفتم تو شرکت به سمت اتاق کامپیوتر که فیلمای ضبط شده اونجا هست رفتم یکم مکث کردم گفتم مرینت بهتره تو نیای داخل مرینت:چرا؟ ادرین:چون یهو یه صحنه ای میاد که برات دردناکه یا حالت بد میشه نیا تو من خودم بعدا فیلما رو بهت نشون میدم
مرینت:اما ادرین من میخوام بفهمم سر پدرم چه بلایی اومده بزار بیام خواهش میکنم ادرین:نه مرینت نمیذارم بیای من تازه موفق شدم یکم حالتو بهتر کنم بهت که گفتم خودم بعدا تو شرایط مناسب بهت نشون میدم لجبازی نکن مرینت:باشه😞 ادرین:دیشب تو ساعت چند از شرکت اومدی بیرون ؟؟ مرینت: ساعت ده بود فکر کنم ادرین:خیله خب رفتم تو اتاق درم بستم نشستم رو صندلی یه لپ تاپ بود برش داشتم روشن بود فیلمای دیشبو اوردم یکمشو رد کردم تا رسیدم به همون موقعی که مرینت از شرکت میزنه بیرون یه ده دقیقه بعدش ادوارد وارد شرکت میشه مسیرشو که دنبال کردم رفتم تو اتاق مدیر پیش بابای مرینت یکم با هم حرف میزنن تا اینکه پدر مرینت خیلی عصبی میشه صدا نداشتم به خاطر همین نفهمیدم ادوارد چی بهش گفت یکم بعد دیدم پدر مرینت حالش بد میشه و میوفته رو زمین ادواردم همینجوری نگاش میکنه و بعدش میاد نبض پدر مرینتو میگیره و بعدش با ترس از اتاق میزنه بیرون چییییی؟؟؟ یعنی کار ادوارد بوده؟؟؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود مثل همیشه زود در بعدی رو بزار
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد عالی بود
دمت گرم عاشق داستاناتم من❤️❤️❤️❤️❤️😍😍😍😍😍😍
عالیییی مثل همیشه💓💓💓
عالی
حرف نداشت
عالی عالی دیگه حرف نداره 👌✌
پارت بعدی رو بزار
عالی بود 🍡
رو جانی کراش زدم😐
😂😂😂
عالی عالی
عالی بود