❬𝙋𝙖𝙧𝙩²❭ ⿻عشق هفت رنگ🌵🌸

اون مافیای بزرگ ما رو نابود کرد قطره اشکی از گوشه چشم "چو" سر خورد هوپی نزدیک رفت،اشک چو رو پاک کرد هوپی:گریه نکن تیم ما 19 تا پرونده رو حل کرده سخت ترین پرونده های قتل و دزدی ها و.. مردم توی اینم موفق میشیم

چو:هوپی،،قول میدی تا اخرش باشی؟ هوپی:چو بهت قول میدم. هوپی رفت جلو تر،صورتشو به صورت "چو" نزدیک کرد لبش رو هم نزدیک و نزدیک تر کرد به لبای چو و شروع کرد به اروم م*کیدن لب پایین "چو"،"چو"

چشماشو بست و اونم باهاش همکاری کرد هوپی دستشو دور کمر "چو" برد و مک*شو عمیق تر کرد "هوپی" لبخندی زد

و لبشو جدا کرد هوپی:بریم عمارت من چو:بریم «مان وول» رفتم سوپر مارکت و یه بستنی خریدم که یهو خاطراتم فلش بک شد،همه چیز با یه بستنی ساده یادم اومد... *'فلش بک'* ((علامت مان وول+،بادیگارد اول ~ بادیگارد دوم٪،پدر مان وول_ مادرش# برادرش= ذهن مان وول/((فقط برای فلش بک علامت میزارم))

صدای تفنگ میومد.. +مامان صدای تفنگ میاد +مامااان؟! /چرا مامان جواب نمیده +باباااا؟! +دادااااش کجایین؟ /کم کم دارم نگران میشم رفتم توی حیاط...

خب هارتام شرط پارت سوم پنج لایک و چهار تا کامنت🙈🧁 ببینم چه میکنید🐇🌙 بوس به همتون👀✨