10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Lover of gravity falls انتشار: 3 سال پیش 82 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
قسمت دو بزن بریم ماجراجویی جدید
دیپر ومیبل اومدن پایین دیدن که مادر بزرگ سوز داره غذا میپزه بعد ازش پرسیدن که سوزکجاست گفت هنوز خوابه زود باشین تا اون هیولای نابود کننده غذا بیدار نشده بخورید همه خندیدند بعد دیپر گفت اخجون من که خیلی گشنمه میبل گفت من یکم میخورم وقتی غذا اومد دیپر گفت بزار من برم برای خودم اب بیارم بعد از میبل پرسید امروز چیکار کنیم چه ماجراجویی بریم بعد میبل گفت ینیبیموررفیاسلیهیدوزهبوت
دیپر گفت یا هفت جد سادات چی میگی بعد برگشت گفت یا ابرفرض میبل اروم باش همش مال خودته میبل گفت اصلا من هنوز لباسم بوی مدفوع مرد حشره ای میدم دیپر گفت ولی اگه میبل گفت اصلا و این یکی رو تنها برو دیپر یکم ناراحت شد
دیپر از خونه اومد بیرون و به سمت جنگل رفت و همینطوری حرکت میکرد و سرش پایین بود وقتی سرش رو اورد بالا بعد دید که گم شده و روی یک چوب نشست دفترچه خاطرات شخصی خودش رو در اورد و نوشت قسمت دو فصل چهار خب تا بعد از ابشار جاذبه به سختی تلاش کردم تا وندی رو فراموش کنم و به سختی تونستم و بعدش با جنیفر اشنا شدم ولی وقتی اون منو ترک کرد اسیب شدیدی از لحاظ روحی دیدم هر روز مدیتیشن میکردم و بالاخره فراموشش کردم و وقتی دیروز دوباره وندی رو دیدم احساس کردم دوباره تمام زخم هام کنده داده و دوباره درد رو احساس میکنم و از وقتی از ابشار جاذبه اومدم خونه سه سال پیش یه صدا هایی میشنوم که می
گه که ناوجدرمهدرگیمتلابندلیه من نتونستم بفهمم چی میگه چون هر موقع می خواستم حل کنم پازل رو همون صدا گفت به موقع می فهمی و الان خیلی خیلی برایم سخت شده که ادامه بدم و زود اعصبانی میشم بعد دیپر گفت حتما از این بد تر نمیشه مطمئم یهو زیر پای دیپر خالی میسشه و دیپر میفته زمین و احساس میکنه که نمیتونه پاشو تکون بده بعد یه صدایی شنید کوتوله ها بودن که داشتن به سمت دیپر میومدن و جف میگفت ملکه ما رو میدزدی بچه ریقو اره هنوز تو رو یادمه پاینز
کوتوله ها گرفتن دیپر رو مثل سگ زدن تا وقتی که یهو دیپر نورانی شد بعد تمام کوتوله ها فرار کردن و دیپر پاش خوب شده بود دیپر میخواست ببینه چی شده بود ولی دوباره همون صدا اومد و گفت به موقع میفهمی بعد دیپر دوباره دفترچه خودش رو در اورد و شروع به نوشتن کرد خب الان روزم بدتر شد و ناگهان نورانی شدم و کوتوله ها رو فراری دادم خب از اینکه بدتر نمیشه تا اینکه صدای خرس شنید دیپر فقط داشت می دوید و دوید دوید تا از جنگل اومد بیرون و رسید به یک جا که تا الان ندیده بود بعد دیپر به یک موجود شش دست نقره ای و و دایره ای برخورد کرد و موجود دایره ای گفت دیپر پاینز دیپر گفت اه یه موجود دیگه که همه چیز دیگه رو میدونه خوبه پس حداقل نیازنیست حرفی بزنم از ولی در هر صورت ببین من میخوام از این جنگل برم بیرون موجود دایره ای گفت باشه ولی یک جزایی داره که ممکنه بتونی جلوش رو بگیری دیپر گفت چی موجود دایره ای میبینی بعد دیپر پرت شد پایین و داخل معما کده افتاد و سوز گفت این هم یک معجزه دیگر از معما کده شک هر عکس صد دلار و دست زدن هزار دلار همه پولاشون رو به سوز داد دیپر اومد که دفتر چه خاطرات شخصیش رو بر داره که دید جلوی پای وندی افتاده و دقیقا قسمتی بود که راجب وندی بود دیپر گفت پسش بده ولی وندی میخواست بخونه و گفت نه ناگهان دیپر عصبانی شد گفت نارنجی دراز کتاب رو پس بده به من تا نزدم شتکت نکردم وندی گفت یا کلاه بیل سایفر دی دی دیپر دیپر افتاد روی زمین و از حال رفت و وندی کتاب رو خوند ولی به کسی نگفت .و وقتی دیپر بیدار شد فقط وندی بود که بالا سرش بود بود بعد وندی گفت دیپر من احساسم نسبت به تو عوض شده من هم دوستت دارم دیپر گفت ج ج جدی میگی وندی گفت اره بعد دیپر از حال رفت بعد بیدار شد و دید که روح شده بعد حرکت کرد تابه به یه صندلی دایره ای رسید بعد یه صدایی گفت از خوشحالیت لذت ببر ممکنه کوتاه باشه دیپر گفت چی تو کی هستی صدای پشت صندلی میفهمی بعد دیپر بر میگرده و وندی میگه دیپر من نگران شدم بعد دیپر و وندی رفتن بیرون و وندی گفت فردا هنگام بعد از ظهر کنار ابشار میبینمت دیپر بعد از رفتن وندی عععععععععععع میبلی من تونستم من تونستم و دیپر در اخر یک رقص درست رفت و میبل به دیپر گفت افرین کم کم داری راه میفتی بخاطر اینکه روزت بهتر بشه من هم امروز میام ماجراجویی دیپر ایولللللل
دیپر گفت خب میبلی امروز میخوایم یه اسب تکشاخ شکار کنیم یه اسب تکشاخ ولی یکم خاص تر میبل گفت اگه قراره مثل اون اسب تکشاخی باشه من و بچها گرفتیم زدیمش من نیستم چون فکر نکنم که به من خوش امد بگن دپر گفته نه میبلی قراره یک اسب تکشاخ لپر کان شکار کنیممیبل گفت باشه خب امید وارم بهتر از اخرین اسب تک شاخی باشه که من دیدمش چون هنوز یکم عقده دارم هر دو خدیدیند و رفتن بیرون از خونه دیپر گفت که خب اینجا گفته که برای شکار اون موجود عجیب و غریب باید طلا غلات صبحانه و برگ شبدر ولوازم آآرایش یک دختر زشت رو داشته باشیم اخه لئازم ارایش برای چیه میبل صداشو کلفت کرد و گفت طبق نتیجه گیری هایی که من کردم اونا ارایش میکنن بعد دیپر خندید و یک مشت به شونه میبل زد بعد میبل یک مشت به دیپر زد و دیپر پرت شد دیپر گفت هوی چته وحشی میبل گفت نمیتونی با میبل در بیفتی
بریم پیش دیپر ومیبل میبل من میرم که طلا ها رو بیارم دیپر شبدر و لوازم ارایش با تو دیپر ولی اخه من میبل افرین داداش خوبم بعد میبل رفت و گفت بدو برو دیپری تو میتونی خب میبل رفت و دیپر گراندا رو دید و گفت لوازم ارایش دختر زشت جور شد
میبل خوب فکر نکنم خیل کار سختی باشه داخل این برگه نوشته که تنها سکه مرد معدن چی رو میشه استفاده کرد خب این مرد معدنی کجا زندگی میکنه خب داخل کوهستان دندون دراز میبل حر کت میکنه و به یک رود خانه میرسه یک ادم میگه سکه مرد مرده بده میبل میگه ممنون من فقط با قلاب بتمنی رد میشم مرده گفت باشه یک سکه مرد مرده میبل گفت ممنون ولی نه بعد رسید به یک دریچه دریچه گفت که برای رد شدن از من باید به یک معما جواب بدی میبل گفت ممنونم ولی من کلید رییس جمهور دارم بعدش در رو باز کرد و بالاخره رسید به کوه دندان دراز و گفت فرک نکنم که این داشمون خیلی ادمی باوشه که به نظوفت شخصی اهمیت بدهبعد رفت داخل و مرد گفت برای گرفتن طلا ها باید من رو توی یک نبرد رو در رو شکست بده میبل گفت بی خیال باو بعد با قلاب بتمنی بی هوشش کرد و یه کیسه طلا برد
بریم پیش دیپر دیپر میگه من باید لوازم ارایش گراندا رو بدزدم بعد رفت و وقتی خواست برداره گراندا اومد و گفت هییی چطور جرعت کردی بیا بجنگیم بعد صفحه پیکسلی میشه و گراندا یک ضربه میزنه و دیپر ناک میشه بعد برای مینیشیم گراندا از بالای تخت میپره روی کمر دیپر بعد دیپر یه رژ لب پرت میکنه و گراندا میره دنبالش دیپر کل جعبه لوازم ارایشرو خالی میکنه و فرار میکنه گراندا دنبال دیپر میکنه و دوباره صفحه پیکسلی میشه و گراندا بشکه پرت میکنه دیپر میپره و امتیاز میگیره بعد فرار میکنه و میره و میگه لوازم ارایش جور شد شبدر هم از توی جنگل بر میداره
دیپر و میبل بر میگردن توی کلبه و جلوی در کلبه میزارن تله رو بعد تک شاخ لپرکان گیر میفته میبل و دیپر در رو باز میکنن و میبینن صورت ادمه و بدن تکشاخ بعدش میبل بالا میده و گراندا میاد یه مشت میزنه توی صورت دیپر و دیپر از حال میره و بالای سرش سه تا جورنال میچرخیدن بعد گراندا لوازم ارایشش رو برداشت و رفت
لطفاً نظر بدین
همون هشت تا بود این آخری رو الکی نوشتم
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
یه سری راز ها هست که چند ساعت بعد فاش میشه
(قسمت بعدی داره میاد نوشتمش)
عالیییییییییییییییی
خیلی عالی بود،دقیقا عین خود کارتون
خدانکشتت
پوکیدم
عالی و بی نظیر
من گیج شدم
اولین نفر
چرا ؟