6 اسلاید صحیح/غلط توسط: S... انتشار: 3 سال پیش 520 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
..................
فی: من و مایکل رفتیم پیش مرینت. مایکل: م م م مرینت تو ای اینجا . مرینت: من الان یه خون آشام هستم . مایکل: اما چه جوری. مرینت: یادت نمی یاد . مایکل: کمی فکر کردم و گفتم قضیه یآدرین تو نیش و. مرینت: بلی . املی: همه بیاین برای جلسه .
املی: ما باید جلوی مکس رو بگیریم فیلیکس پسرم آدرین. فیلیکس: ش شما گفتید پسرم . املی : آ آنه معلومه نه گفتم عزیزم . آدرین: منم شنیدم که گفتید پسرم . آملی: فیلیکس تو پسر املی هستی نه من تو آدرین دو قولو هستید . )#اینا رو سریع میگه) املی: آملی . آملی : ببخشید . و جلسه رو ترک کردم . فیلیکس: چرا چرا من این حقیقت نداره نه نههههههه . املی آروم باش . املی : توضیح میدم ببین .(فلش بک)املی: دوباره این جارو بمب بارون کردن آخه ای انسانم از جون ما چی میخوان . آملی:فرارکنید. املی : بلاخره اومدیم بیرون گابریل فیلیکس پیش توئه . گابریل: نع مگه با تو نبود . املی: چی نه بچم نه . ادوارد: من میارمش. آملی: نه نرو . (ادوارد همسر آملی یه) ادوارد: اتفاقی نمی فته. رفتم خونه آتیش گرفته بود فیلیکس داشت گریه میکرد برش داشتم دو قدم با املی فاصله داشتم دیدم یه بمب ده داره میاد بچه رو پرت کردم تو بغل املی . املی: ها ادوارد . آملی نه (دو روز بعد)یه آقا: فقط خون آشام هایی میتونن برن که بچه دارن خانوم شما نه .املی: اما آملی خواهر منه . آقا هه: نمیتونه چون بچه ای نداره . املی : چرا داره یکی از نوزادان رو دادم دستش فک کنم فیلیکس بود . آملی: اما . املی: ادوارد فیلیکس رو نجات داد منم تو رو نجات میدم . آقا هه: میتونه بره . (پایان فلش بک ) فیلیکس: تا شنیدم رفتم اتاقم درو محکم کوبیدم و زانو مو بغل کردم و گریه کردم
مرینت: از طریق فی همه چی رو فهمیدن رفتم پیش فیلیکس . میشه بیام تو . جوابی نشنیدم رفتم دیدم داره گریه می کنه گفتم ناراحت نباش . فیلیکس: تو تو شرایط من نیستی . مرینت: میدونی وقتی بچه بودم چند تا خونواده ی دو رگه می خواستن خواهرم که یک سال از من بزرگ تر بود عروس خودشون کنن ولی اون مرد یعنی خود کشی کرد چون ، زیر فشار زیادی بود بعد اون خونواده ها اون سراغ من مامانم از من خوشش نمیومد ولب رفتم یتیم خونه و یه دختر به اسم ماریا که هم سن منه رو آورد اون ماریا رو به جای اون دخترش یا خواهر من معرفی کرد و وقتی ماریا بزرگ تر بشه باید ازدواج کنه ماریا اینا رو میدونست و میدونست مادرم چون من یه انسانم ازم بدش میاد رفت باهاش حرف زد و اون موقع بود که مم به قول شما فال گوش وایساده بودم و شنیدم مادرم من رو دوست داره و ماریا براش مثل دختر شه اون موقع انگار دنیا رو بهم داده بودن . فیلیکس: من قبل از این که ع ا ش ق تو بشم ماریا رو دوست داشتم ولی مامانم یعنی آملی گفت اون هیفده سالشه . مرینت: فیلیکس اگه تو از پس رایدر بد بیای میتونی با ماریا ا ز د وا ج کنی . فیلیکس: واقعا. مرینت: بله . ادرین: اگه حرفا تون تموم شد مرینت میشه بیای . مرینت: باشه
*سه سال بعد*
سابین : اگه از این نبرد با پیروزی برگردیم شاهد ازدواج فیلیکس و ماریا هستیم پس برای اینم که شده بیاید پیروز بشیم . همه رفتن که یکی گفت مامان . مرینت:مامان . سابین : مرینت-مادر من خون آشام هستم - اما چه چطور-ادرین منو گازگرفت.میشه منم بیام-معلومه
بعد از جنگ سابین: ما پیروز شدیم . همه: هورا .....ههیییییی......آفرین . مرینت: آم آدرین آدرین نیست . املی چی . همه جا رو بگیردین(بعد ازشتن) آملی: نیست
املی: نکنه نکه مر مرده. مرینت: اشک از چشمام سرا زیر شد
چند سالبعد) مرینت: شکمم درد میکنه .ماریا: گفتم با بریم دکتر .
(تو بیمارستان) دکتر : چیز خاصی نیست ولی مراقب باشید چون شما بار دارید . ماریا: اشتباه شده خواهر من ا ز دو ا ج نکرده. دکتر : آزمایش اینو میگه . (تو خونه) املی: چه اتفاقی افتاد . ماریا : دکتر گفتفت مرینت بار داره . املی سابین آملی و ....: چیزی. سابین: اون ا ز د وا ج نکرده که . مرینت: چرا من از دو اج کردم . همه: هااااا .مرینت: این بچه بچه ی آدرین . املی: اما . مرینت: سه سال قبل آدرین از من خ ا س ت گ ا ر ی کرد من قبول کردم و سال بعد پنهانا از دو اج کردیم . املی: اون اون نومه. مرینت بله(۱۲سال بعد)مارتین :مامان مامان قایم موشک بسه ها تو کی هستی. ناشناس: تو باید مارتین باشی مری جون کجاست . مارتین: تو اسم مامان منو از کجا میدونی. ناشناس: کلاهمو برداشت و گفتم من پدرام آدرین اگرست . مارتین : نه واقعا آلیه او مامان اون جاست . آدرین: رفتم پشت سرش گفتم ع ز ی ز م . مرینت: با این صدای آشنا برگشتم اون اون آدرین بود محکم بغلش کردم و اشک ریختم مارتین مارو بغل کرد من زود این خبر رو به همه دادم یه جشن گرفتیم و شب من به آدرین یه معجون دادم تا اونم انسان شه چون همه خون آشام ها الان انسانن (پات آخر )
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
امیدوارم ناراحت نشده باشی این ها رو گفتم که اطلاع داشته باشی و اگر خواستی باز یه داستان دیگه مثل این بسازی این نکات رو حتمی رعایت کنی 😊 ولی خدایی خیلی خوب بود داستانت دستت درد نکنه 🌷🌷
5:خون آشام ها زمانی که زخمی میشن خود به خود خوب میشن و نیازی به پانسمان نیست 6: خون آشام ها وقتی گرسنشون میشه و به خون نیاز دارن چشم هاشون قرمز نمیشه فقط ضعیف میشن و زمانی هم که خون ببینن چشم ها شون نا خود آگاه سیاه میشه و خیلی ترسناک میشن. 7: خون آشام ها خیلییییییییی قوی هستن و اگر ماهر ترین کاراته باز جهان هم با هاشون بجنگه بازم چیزیشو نمیشه و دردشون نمیاد. 8:تنها پاد زهر خون آشام ها که باعث مرگشون میشه گیاهی به اسم گل شاه پسنده.
با حال بود من خیلی خوش اومد ولی یه چیزی رو مثل اینکه نمیدونستی1: ولی خون آشام ها با گاز گرفتن خون انسان ها نمیتونن انسان ها رو به خون آشام تبدیل کنن، انسان ها باید از خون، خون آشام ها بخورند تا بتونن خون آشام بشن 2: خون آشام ها فقط میتونن ذهن انسان ها رو بخونن و نمیتونن که ذهن خون آشام های دیگه رو بخونن. 3: درواقع ذهن نمیخونن بلکه هیپنوتیز میکنن و از انسان ها میخوان که کاری کنن که خون آشام ها دوست دارن و میتونن ذهن انسان ها رو پاک کنن 4:خوناشام ها زمانی که میخندن نیششون زیاد معلوم نیست.
اخ جون ادرین پیداش شد
😊
چررررررررررررررررررررررررررررررررررزتتتتتتتتتتتتت پررررررررررررررررررررررررررتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
خو دوست نداشتی نمیخواد نظر بدی
عالی بود 😘
مرسی
عالی بود😭😭😭😭😭😭
ممنونم
عالی بود بازم داستان مینویسید؟
ممنون . بله