
🍻😖🥺🍻🥺😖😖🍻😁🍻

_یااااا.... نونا... +بله... _لباس درستی بپوش 😌+یعنی به دوست ها و همکارای خودت هم اعتماد نداری..... _تو اینقدر خوشگلی که من به چشم های خودم هم اعتماد ندارم😁+😒😂..... (لباس ا. ت👆🏻👆🏻) + این چطوره ؟؟ _خوبه ولی.... +اوپا🥺_باشه باشه... ولی از کنارم تکون نمیخوری فهمیدی.. +باشه😁.... بعد به سمت ادرس که فرستاده بودن رفتیم.... +اینجا چقدر شبیه کلا به😳_شبیهشه خودش که نیست😅+🤷🏻♀️_بریم.... وارد اون مکان که واقعا نمیدونستم چه جور جایی بود شدیم ترکیبی از خونه و کلاب بود... اصلا حس خوبی نداشتم... اگه کسی بپرسه من چه نسبتی باهاش دارم چی بگم🤦🏻♂️😖اوه عجب دردسری🤦🏻♂️€سلام جونگ کوک _سلام.. 👋🏻👋🏻+این دختره کیه همراهت... _آآآ.... خب... د*و*س*ت *د*خ*ت*ر*م*ه... با حرفی که گفت خشکم زد.... +آه... سلام من ا. ت هستم... £جونگ کوک ااااا👋🏻_دونگ مین👋🏻👋🏻+سلام اقای لی... £سلام .. رفت سمت جونگ کوک و یواش توی گوشش گفت.. £مگه نگفتی مثل خواهران اوردیش پیش خودت😈_بله ولی اگه من اینو بهشون بگم به نظرت باور میکنن😒£نه ولی خب میتونستی یه چیز دیگه بگی... ببین دختره خشکش زده... _اوه... پسره بیخیال... هی ا. ت حالت خوبه.. +آ... آ.... آره_بریم بشینیم..... _یا ....اوپا... _هوم+چرا اون حرف رو زدی _کدوم حرف +همون که... _اها اشکالی نداره اگه چیز دیگه ای میگفتم باور نمیکردن.. 😉+اها... باشه............ بعد از چند دقیقه ای یه نفر اومد و گفت ¢جمع شید میخوایم نوشیدنی بخوریم... (وای نه.... حالا اینو چکار کنم... من نمیتونم... ا*ل*ک*ل... بخورم🤦🏻♂️😖)... یواش به جونگ کوک گفتم +جونگ کوک شی... من به نو سیدنی حساسیت دارم نمیتونم بخورم_اوه... حالا چکار کنیم ¢بفرمایید خانم ا. ت ... (حتما اول باید اسم منو میبردی😒) +واقعا متاسفم اما من نمیتونم بخورم... 😖¢اوه که اینطور... خب پس بقیه بفرمایید.... بوی ا*ل*ک*ل اذیتم میکرد معذرت خواهی کردم و کمی دور تر نشستم.... بعد از این حسابی خورده بودن هر کدوم شون به یه طرفی میرفتن.. (حالشون خوب نبوده😂)
که یه دفعه متوجه شدم کسی کنارم نشست+دونگ مین؟؟ £یااااا... جینا میدونستی خیلی دوست دارم... +دونگ مین چی میگی من ا. ت هستم£جینا... من بالاخره تو رو مال خودم میکنم.... همینطور که حرف میزد نزدیکم میومد بوی دهنش حالم رو بهم زده بود.. 😖محکم هولش دادم و از اونجا بلند شدم باید جونگ کوک رو پیدا میکردم و بر میگشتم خونه حالم خوب نبود.... حالا بین این همه ادم م*س*ت من چجوری پیداش کنم اَه.... همین طور این طرف و اون طرف نگاه میکردم که با صحنه عجیبی روبه رو شدم😳.... یه دختر داشت جونگ کوک رو 💋.... و از اون طرف یه پسری که انگار چیزی توی دستش بود داشت میرفت سمتشون.... یک کم که فکر کردم فهمیدم میخواد جونگ کوک رو بزنه من باید نجاتش میدادم.... پس معطل نکردم.. وبل سرعت رفتم سمتش دختره رو هول دادم و پریدم جلوی جونگ کوک که احساس کردم سرم گرم شد و چشام سیاهی رفت......
از زبان جونگ کوک) سعی کردم زیاد نخورم... اما باز هم تاثیر خودش رو داشت چند دقیقه ای سرم گیج میرفت به خودم که اومدم دیدم یه دختر ل*ب*ه*اش رو روی ل*ب*ه*ام گذاشته.... میخواستم ازش جدا شم اما نمیتونستم تا اینکه یه نفر اون دختر رو ازم جدا کرد اما یه مرد با یه میله زد توی سرش. ... اون ا. ت بود انگار حالم داشت بهتر میشد دستم رو گذاشتم روی سرش دیدم داره خون میاد_ا.ت... ا. ت.... چشمات رو نبند بغلش کردم و بردمش توی ماشین و به سمت بیمارستان راه افتادم.... توی بیمارستان)...._خانم لطفا خواهرم رو نجات بدین... اشک میریختم... ا. ت بردن توی اتاق عمل.... بعد از یک ساعت دکتر بیرون اومد... _اقای دکتر حالش خوبه 🥺😢$بله خوشبختانه ضربه شدید نبود چند تا بخیه زدیم باید امشب رو اینجا بمونن تا جاشون کاملا خوب بشه.... اما..... _اما چی..؟؟ $حال خودتون خوبه _بله چطور مگه... $اخه... _اها متوجه شدم معذرت میخوام... عقب رفتم و به دیوار تکیه دادم.... اون حالش خوب بود... اما ای کاش اونجا نمیرفتیم و این اتفاق نمیوفتاد😔.... بعد از اینکه بردنش توی بخش.. رفتم کنارش _ا.ت لطفا چشمات رو باز کن... ازت معذرت میخوام🥺+او... پا... _ا.ت ا. ت +ا... ا.. اوپا من حالم خوبه تو سالمی_من خوبم اما تو سرت شکسته... واقعا معذرت میخوام🥺... تقصیر من بود+نه... اوپا... تقصیر تو نبود من نباید همراهت میومدم_🥺... خودت رو ناراحت نکن خوبه که همه چیز به خیر گذشت استراحت کن🥺😘
روز بعد..... ا. ت امروز مرخص میشه... باید یه جوری دیشب رو براش جبران کنم.... +اوپا... _جانم... +میشه کمک کنی بلند شم... _باشه... +اوپا... اون دختره دیشب کی بود.... _اها اون.... یکی از همکار هام... +چرا با تو این کار رو کرد.. _قبلا بهم گفته بود که دوستم داره اما من بهش علاقه ای نداشتم.... +راستی جین کیه🤔_اسم خواهرم تو از کجا اینو شنیدی +دونگ مین بهم میگفت جین... _اون... کاری که باهات نکرد+ نه جرأتش رو نداره😉_😂الحق که خواهره خودمی😘+خب بریم دیگه........ از زبان ا. ت) از بیمارستان مرخص شدم جونگ کوک بدم خونه اما گفت خودش کار داره و خونه نیومد.... رفتم توی خونه و روی تخت دراز کشیدم خیلی خسته بودم.... و باید استراحت میکردم... اما گرسنه هم بودم رفتم سمت یخچال سر گیجه داشتم احساس میکردم دنیا دور سرم میچرخه.... یه کاپ را میون برداشتم و شروع کردم به خوردن
...........شب...............
صدای گوشیم من رو متوجه خودش کرد_سلام نونا..... بیا پایین من جلوی در منتظرم... +سلام برای چی... _سوال نپرس اماده شو خودت میفهمی..... یه لباس ساده پوشیدم و رفتم پایین.... +سلام _سلام بشین بریم... +کجا🤔_خودت میفهمی😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پپارت بعد پلیییییز
آخرش غمگینه ؟
خیلی زیبا بود😍
من میخوام بفهمم کجا بدوووو
پارت بعد عالی👍👍
خیلی خوب بود 🥺❤