
کپی ممنوع اگه کپی کنید من میبینم و گزارشتون را به تستچی میدم!! اما اگه فالو کنین فالو میشین. من شما را دوست دارم.حتما داستان رو به بقیه معرفی کنید.
مرینت:(بهوش امد)واییی اینجا کجاست من توی این خونه چی کار میکنم .ناشناس:هههههه نگران نباش توی یه جای عالی هستی تا من هستم تو در امانی (مرینت انو نمیبینه چون ناشناس توی تاریکی هست) نویسنده :راستی برای بعضیا سواله که مرینت مگه توی حالت کفشدوزک و گربه نبود پس چه جوری الا مرینته چون مرینت قبل از اینکه کامل بیهوش بشه از توی هر دو حالت در امد.

مرینت:تو کی هستی؟؟؟؟ ناشناس:من مارین کرلی هستم کسی که قراره از تو محافظت کنه مرینت:برای چی از کی؟؟ اصلا من اینجا چی کار میکنم؟؟ مارین:اصلا نگران نباش من تو رو از لایلاراستی وفیلیکس اگرست بعدش توهم توی خونهی من هستی اینجا امن ترین جا هست.مرینت:لایلا که توی زندانه فیلیکس هم به خواستش رسیدو منم میخوام به اد..(که حرفش رو قطع کرد)مارین:مرینت لطفا دیگه ادامه نده تو منو به یاد نمیاری اما من همیشه از دور تورو نگاه میکردم الاازت میخوام فقط یه فرست بهم بده تا خودمو بهت ثابت کنم.مرینت:برای چی خودتو به من ثابت کنی؟؟
مارین:برای اینکه تو یه خورده به من اطمینان داشته باشی و اینکه تو یه مدت از آدرین آگرست دور باشی مرینت:اما من ادرین رو دو.... مارین:نه مرینت نه لطفاً کامل حرف تو نزن و دو روز صبر کن لطفاً هم سعی نکن که از اینجا فرار کنی چون من برای اینکه از تو مراقبت کنم آوردمت اینجا. (و رفت)مرینت:نمیدونم این برای چی میخواست عتماد کنم بهش اما به نظر میاد که ادم خوبی اها یادم رفت الان حتما آدرین نگرانم شده تیکی کجایی بیا اینجا تیکی: حالت خوبه؟ آدرین چند دفعه هست که داره بهت پیام میده سریع جوابش بده حتما خیلی نگرانه مرینت:باشه (پیام) آدرین اصلاً نگران نباش من پیش یه آدم خوبی هستم البته به نظر میاد آدم خوبیه اما تو اصلا نگران نباش خب من دو روز دیگه میام پیشت باشه پس اصلا نگران نباش و لطفاً کاری نکن که منم ناراحت بشم.(پایان پیام)
پلگ:یک پیام دریافت کردی ادرین. ادرین: وای از طرف مرینت هست(پیام میخونه) یعنی چی من خیلی بیشتر نگران منی نشدم یعنی پیش چه جور آدمیه؟؟؟ اما باید به حرف مرینت گوش کنم تا دو روز صبر می کنم اگر خبری از مرینت نشد من هر جوری شده دنبال مرینت میگردم و پیداش می کنم

مارین: مرینت خیلی دختر خوشگل وبا ادبی هست هر جور شده باید از ادرین دورش کنم بعد یه مدت مرینت از من خوشش میاد و از ادرین هم دور میمونه بعدش با عشقم مرینت میریم المان اونجا من و مرینت هم نمیشناسن وای دورم شدبایدبرم کلی چیزبگیرم ونوشیدنی مخصوص( زهر ماری من این جوری اسم اون نوشیدنی میزنم)بگیرم. مرینت:این جا کجاست از پنجره بیرون رو نگاه کردم.دیدم توی یه خونهی بزرگ که دور تا دورش باغه هستم واییی چی میشد من و ادرین اینجا بودیم و از زندگی لذت میبردیم(برای اینکه زیاد داستان مسخره نشه میریم به شب)مارین: مرینت من امدم کجایی کلی چیز خریدم مرینت:سلام وای منم خیلی گرسنم هست یه چیزی بیار تا بخوریم.مارین:حتما بیا استیک اوردم سریع میز رو چیدم و نوشیدنی و غذا هم روی میز گذاشتم(صفحهی بعدی16+هست) اما صفحهی 7رو میتونید بخونید چون توی صفحهی 7هم ادامهی داستان رو نوشتم
مارین:مرینت غذا حاظره مرینت:واییی ممنونم خیلی گرسنمه (و شروع میکنه به غذا خوردن در عرض 4دقیقه غذا رو تموم میکنه بعدمیخواد نوشیدنی بخوره)مارین: صبر کن برات میریزم بیا به سلامتی تو بخوریم ولی من نخوردم چون میخواستم ببینم مرینت چه جوری میشه.مرینت:وقتی خوردم یه حال عجیبی داشتم خیلی شاد بودم مارین این چی بود که من خوردم (اینو با حالت م.س.ت.ی میگه) مارین:هیچی فقط نوشیدنی بود. ( از این به بعد مرینت رو مری مینویسم)مری:مارین تو خیلی بامزه هستی نویسنده:ومری چسبید به مارین بعدش مارین هم یه خورده نوشیدنی خورد بعد مارین دستش رو کرد دور کمر مری و مری هم دستش رو دور گردن مارین کردو به هم نزدیک شدن همو ب.و.س.ی.د.ن بعد از 5دقیقه از هم جدا شدن بعد هم با هم رفتن روی یه تخت توی ب.غ.ل هم خوابیدن

صبح مری:از خواب بیدار شدم یه خورده سرم درد میکرد که دیدم توی ب.غ.ل مارین هستم ولی انگار وقتی پیش اون بودم احساس ارامش داشتم مارین:ازخواب بیدار شدم دیدم مرینت بیداره و توی ب.غ.ل.م هست انگار از من خوشش میومد صداش زدم مرینت که یهو ازم جدا شد و گفت بله هیچی فقط خواستم بهت بگم که ...مممم من عاشقت شدم مری:هههااااا توووووو منننننن راستش من به تو یه احساسی دارم اما ادرین پس چی اون بخاطر من زندگی نمیکنه.مارین:اصلا نگران نباش من اونو حل میکنم و نزدیک مرینت شدم و لپش رو بوسیدم و رفتم لباسم رو عوض کنم(توی اتاق پورو)وای مرینت عاشقم شد من تونستم حالا باید ادرین هم دست از مرینت بکشه هههههه.انچه خواهید دید :دو روز گذشته اما خبری از مرینت نیست..... مارین ادرین مارو این جا پیدا میکنه........نه نمیتونه چون ما میریم المان و اونجا زندگی میکنیم ......مرینت ادرین پس چی ......اما من عاشق مارین هستم و مارین گفته اون رو حل میکنه و تو فعلا قایم شو........ بزنید صفحهی بعد چون حرف مهمی دارم ←←←←←←←
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرا صفحه ی ۶ ۱۶+ هست؟؟؟؟
سلام
خوب اگه منتشر نمیشه بگو چی میشه چیکار میخوان کنند
بخدا اگه تا چند ساعت دیگه منتشر نشد من گزارش میدم
من گذاشتم اما تستچی ثبت نمیکنه
باشه بخاطر شما عزیزان باز هم اون قسمت رو مینویسم واما یه خبر خوب
قراره دوتا قسمت امروز براتون بیاد
راستی چیکار میخوان کنند
چرا پارت بعدی رو نمیدی
چرا پارت بعدی رو نمیزاری
امروز شروع به گذاشتن میکنم
سلام جان خودت پارت بعد رو بزار