10 اسلاید صحیح/غلط توسط: alex انتشار: 3 سال پیش 24 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اومدم با یه داستان شاید اسم تییغر کنه امیدوارم خوشتون بیاد
بزرگ ترین سوال توی ذهن من اینکه چرا باید چیزی رو بدی تا چیز دیگه ای به دست بیاری ؟
« پاشو مدرسه دیر میشه ها ! » با غر غر از زیر پتوم سر خوردم بیرون و کشون کشون به سمت دستشویی خودم رو کشوندم صورتم رو اب زدم و رفتم طبقه پایین طبق معمول همیشه مامان سر غذا درست کردن و اواز عاشقانه خوندنه خوندن بود بی سر و صدا نشستم رو صندلی و منتظر تخم مرغ اپزی که بیشتر شکل یه نیمرو توی تخم مرغ باشه موندم . مامان اون رو گذاشت توی بشقاب جلوم و شروع به خوردن کردم توی اولین گاز احساس کردم سنگ گاز زدم تخم مرغ رو از توی دهنم در اوردم حتی بوش هم بوی تخم مرغ نمی داد ازم پرسید « خوب خوابیدی ؟» با اخم دستم رو زیر چونم بردم و به پنجره خیره شدم « خوابم خوب باشه یا بد چه فرقی به حال تو میکنه ؟» گفت « من مادرت.....» گفتم « همه ای حرف ها رو حفظم . با دهن کجی ادامه دادم « من مادرتم باید بدوم الان چه احساسی داری » با حرص گفتم « اگر هم ندونی هیچی نمیشه به غیر از صبح ها کل روز رو با اون نامزدت که به گفته خودت اون فقط یه همکاره میگذرونی . رنگش عین گچ سفید شده بود ادامه دادم « فکر میکنی نمی فهمم / من دیگه اون دختر 12 ساله نیستم الان دیگه 15 سالمه مطمعنم نمی دونستی من چند سالمه ، بعد از اینکه بابا مرد نذاشتی خاک قبرش خشک بشه بعد بری با یکی دیگه باشی از همون ماه اول دیگه نه غذای درست و حسابی خوردم نه خواب خوش نداشتم ، حدعقل وقتی داری با نیکلاس جونت حرف می زنی یکم اورم تر بخند » با اعصبانیت از سر میز بلند شدم و رفتم تو اتاقم ، یونیفرم مدرسم رو پوشیدم کیفم رو برداشتم و از خونه زدم بیرون .
داشتم می رفتم مدرسه که صدای جیغ شنیدم دیدم یه دزد کیف یه خانم رو زده و داره به سمت من میدوعه ، براش پشت پا گرفتم و افتاد زمین برای اینکه فرار نکنه رفتم و یه پام رو گذاشتم روش و هر باری هم که برای فرار دست و پا می زد فشار رو روش زیاد می کردم سرم رو بالا بردم مردم داشتم بر و بر نیگام می کردن با اعصبانیت برای نزدیک ترین کسی کنارم فریاد زدم « به جای نیگا کردن به پلیس زنگ بزن » مرده با ترس و لرز گوشیش رو در اورد و به پلیس ها خبر داد بعد از چند دقیقه اومدن که دزده رو ببرن بلندش که کردن تو چشمام نگاه کرد و گفت « دفعه بعد که ببینمت ... » قبل از اینکه حرفش تموم بشه یقه لباسش رو گرفتم و به طرف خودم کشیدم ، صورتم رو به گوشش نزدیک کردم و گفتم « من از تحدید های یه بابا قوری مث تو نمی ترسم پس این تحدید های مسخره رو بس کن . ولش کردم « و بدون اگر قرار باشه بعدا هم دوباره هم رو ببینیم اونی که باید به کسی التماس رحم کنه تو باشی نه من » با تعجب سوار ماشین شد و من هم به سمت مدرسه راه افتادم .
توی حیاط مدرسه همه داشتن حرف می زدن و یه دختر هم داشت دنبال کسی می گشت ، سرم رو تکون دادم پوزخند کجی زدم و براش دستم تکون دادم تا منو دید به طرفم شیرجه زد و بغلم کرد « دلم برات تنگ شده بود لیزی » اخم کردم « مدرسه فقط دو روز در سال تعطیل میکنه در ضمن من الیزابتم نه لیزی » گفت « به هر حال مخفف اسمت اینه و هر کاری هم کخ بکنی بازم بهت می گم لللییییزززززیییی » غرشی کردم و گفتم « اه باشه » رفتیم سر کلاس و به حرف های مزخرف معلم گوش دادم ، زنگ تفریح نونی رو که پول خریدش رو از پس انداز های مامان برداشته بودم خوردم و به خاطره های کاترین گوش دادم بعد از 3 ساعت ونیم دیگه مدرسه تموم شد و رفتم خونه
طبق معمول مامان خونه نبود ، رفتم تو اتاقم و شروع کردم مشق هام رو انجام دادن و بعد از 2 ساعت تموم شد . رفتم تو اتاق مامان و یکم دیگه از پولای مامان رو برداشتم ، نامزدش اونقدری پول داره که در برابر چیز هایی که من بر میدارم هیچه . رفتم و کتاب * یک شب فاصله * رو خریدم . رفتم رو تختم دراز کشیدم و شروع به خوندن کتاب کردم که با صدای گوش خراش باز شدن در به خوم اومدم از لای در نیگا کردم لباس های جدیدی دست مامان بود
خودم رو رو تخت انداختم پتو رو رو سرم کشیدم و سعی کردم بخوابم که صدای پارس شنیدم ، از روی تخت بلند شدم و رفتم دم پنچره و پنجره رو باز کردم یه توله سگ ولگرد هر شب میومد دم پنجره اتاقم و من هم بهش استخوان های اسکلت مرغی که توی فیریزرمون مونده بود رو می دادم .
خب تمام شد چالش داریم : بنویسین * من عاشق * و بقیشو بزارین کیبرد بنویسه . برید اسلاید بعد
کارم اسلاید بعد نه بعد نع بعده
عکس می گذارم
برو بعدی
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
اگر می خوای بگو تبلیغ میکنم داستانتو فقط اینجا جواب نده توی داستان های من جواب بده هر می خواد توی یکی از تست های من بگه که تبلیغ کنم
عالی بود بعدی
من عاشق رویا و خانوادم هستم