
برو بخون😃😃😃
ناشناس: زنگ زدم به گری گفتم گری زود باش فرار کن مرینت ماموره دارن میان بگیرنت گری:چیییییی😨😨😨 سریع گوشیو قطع کردم و به سمت در شرکت حرکت کردم اما.........ادرین:با مرینت سوار ماشین شدیم من دیدم یکی پشت دیواره و یکم مشکوکه به مرینت گفتم یکی اونجاس مرینت:ادرین گفت یکی اونجاس نگاه که کردم گفتم ای وای ادرین تعقیبمون کردن احتمالا همچیو فهمیدن باید سریع تر بریم سمت شرکتتون..............گری:به سمت در شرکت حرکت کردم اما دیدم دور تا دورم پلیسه و از اون وسط لوکا میاد بیرون لوکا: همچی تمومه گری خودتو تسلیم کن
مرینت: رسیدیم شرکت ولی پلیسا اومده بودن لوکا کارو شروع کرده بود گفتم نمیتونیم بریم تو ادرین: مرینت شرکت ما یه در پشتی داره از اونجا بریم تو؟ مرینت:اره بریم از ماشین پیاده شدیم رفتیم پشت شرکت اونجا یه در بود ادرین درو باز کرد رفتیم تو از پشت سر گری سر در اوردیم که گری متوجه شد و سریع برگشت سمت ما و به سمتمون اسلحه کشید.......گری:حس کردم پشت سرم یه نفره برگشتم اسلحمو از پشت کمرم در اوردم دیدم مرینت و ادرین هستن با تعجب گفتم ادرین ؟.......لوکا:گری اگراست اسلحتو بزار زمین.......مرینت:به لوکا اشاره کردم که صبر کنه.......گری:ادرین تو همچیو میدونی ؟؟؟ ادرین: اره و منم بودم که تورو لو دادم گری: خیلی عصبی شدم😠اسلحمو گرفتم سمت ادرین و شلیک کردم
مرینت:دیدم گری سمت ادرین اسلحه گرفت فهمیدم میخواد بهش شلیک کنه😨داد زدم نههههه و پریدم جلوش ادرین:گری به سمت من شلیک کرد صدای مرینتو شنیدم که گفت نههه دیدم پرید جلو من گلوله خورد به اون و افتاد زمین😱😱مرینتتتتتتت لوکا: نه مرینتتتتتتت و دویدم رفتم تو شرکت گری: ای وای خورد به اون😨باید فرار میکردم مرینت: گلوله خورد به شونه ی سمت چیم افتادم زمین چشمام داشت تار میشد فقط تونستم ببینم گری داره فرار میکنه اسلحمو از تو لباسم در اوردم و به سمت مچ پای گری هدف گرفتم و زدمش خورد زمین بریده بریده گفتم لوکا بگیرش
لوکا:مرینت گفت بگیرمش رفتم سمت گری به چند تا از مامورا گفتم بیان دستگیرش کنن مرینت:دیدم لوکا رفت سمتش دستمو گذاشتم رو شونم که داشت ازش خون میومد ادرین:مرینت نهههههه چرا پریدی جلو من😭😭😭😭 نشستم رو زمین و مرینتو گذاشتم تو بغلم از شونش داشت خون میومد گفتم چرا خودتو فدای من کردییییییی😭😭😭مرینت:چو....ن...دو.س..ت...دار..م و چشمام بسته شد ادرین:نهههههه مرینتتتتتتت بلند شو من دیگه طاقت ندارم تورو هم از دست بدم😭😭😭 لوکا:رفتم سمت مرینت دیدم چشماشو بسته نشستم رو زمین گفتم خواهر کوچولوی من تو قوی هستی خوب میشی ادرین:دیدم از در با یه تخت اومدن تو مرینتو که تو بغلم بود گذاشتمش رو اون تخت(لوکا زنگ زده انبولانس)
ادرین:رفتیم سمت ماشین انبولانس و من رفتم تو لوکا هم رفت سوار ماشین شد و دنبالمون اومد تو راه بیمارستان بودیم دست مرینتو گرفتم دستشو گذاشتم رو لبم گریم خیلی شدید بود😭گفتم زنده میمونه؟؟؟؟مرد:پنجاه پنجاه هست ادرین: باید زنده بمونه😭😭(تو انبولانسا به جز همراه مریض یکی دیگم هستااا به مریض رسیدگی میکنه این مرده اونه)..........(رسیدن بیمارستان)ادرین: با لوکا رفتیم تو بیمارستان مرینتو بردن تو اتاق عمل باید برای در اوردن گلوله عمل میشد منو لوکا هم دم در اتاق عمل بودیم.....لوکا:حالم بد بود بغض گلومو گرفته بود گوشیم زنگ خورد جک بود جک:چی شد عملیات تموم شد؟؟ لوکا:تموم شد ولی مرینت تیر خورد😭😭جک:چیییییی😱😱لوکا:با الیا بیاین بیمارستان مرکزی😭😭(به حسابن اسم گذاشتم برای بیمارستانو😂)
لوکا:میدونستم مامانو بابام الان نگرانن زنگ زدم بهشون مامانم جواب داد سابین:الو پسرم؟ لوکا:سلام مامان😭 سابین:چی شده چرا صدات اینجوریه؟ لوکا: مرینت تیر خورده😭😭😭سابین:چیییییی دخترممممم😭 لوکا:زود بیاین بیمارستان مرکزی و گوشیو قطع کردم تام:چی شده سابین؟؟؟ امیلی: چی شده چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟ سابین: مرینت تیر خورده باید بریم😭😭.........(تام و سابین و امیلی و الیا و جک همگی میرسن بیمارستان)ادرین: دم در اتاق عمل نشسته بودم که دیدم مامانم با خانواده مرینت اومدن رفتم سمت مامانم و بغلش کردم گفتم مامان مرینت به خاطر من تیر خورد😭 امیلی: اروم باش ادرین😭 ادرین: نمیتونم طاقت ندارم از دستش بدم امیلی: انقدر دوسش داری؟؟ ادرین:اره😭😭از بغل مامانم اومدم بیرون دیدم دکتر مرینت از اتاق عمل اومد بیرون رفتیم سمتش پرسیدم چی شد؟؟؟؟.......
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آخه نوشیده این کرم درون خود را کنترل کرده و انقدر آن را افسار گسیخته به حال خود رها نکنید
چرا پارت بعدی نمیاد😥
گذاشتم منتشر نمیشه
توتاماروسکتهندیبیخیالنمیشی؟؟دارمسکتهمیکنم
هم دلباخه و هم قدرت عشق خیلی قشنگن نمیشه گفت کدوم بهتره
معلومه زنده میمونه دیگه اینو همه میدونن همه فکر کنم یه مدت فلج بشه
اگه ازش زیادی خون بره میمیره من خودم اطلاعات پزشکیم حرف نداره البته ناگفته نماند که کلاس دهممم میخونید این چیزا رو داخل این دوتا سه سال
عالی بود میشه به تستام سر بزنی و به چهارتا تست اخرم نظر بدی
عالی
سلام لاوم دلباخته 5 رو تایید کردم واقعا خیلی عالی بود عاشق داستاناتم
قسمت بعدی و بده دیگه اجی 😢😞
شما شکر خوردی که میخوای داستان اجی منو گزارش بدی خوب حتما کارداره که نداده برای خودش زندگی شخصی داره گرفتی راستی تو همونی نیستی که داستان دستیار عشق و بی حدو مرز رو گزارش دابودشت راستشو بگو