7 اسلاید صحیح/غلط توسط: ❥мøøи❥ انتشار: 3 سال پیش 150 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
هاااای گایز..ببخشید اگه این چند وقت نبودم و پارتارو نزاشتم..یه مشکلی پیش اومده بود و گوشی همراهم نبود...خب اینم از پارت جدید امیدوارم خوشتون بیاد ..نظراتونو حتما بهم بگین و از این به بعد پارتا زودتر ثبت میشه..
حتما بالارو بخون بعد برو اسلاید بعد..
از.زبان.سوجین...
سوهو : ای جانم باز خوبه من پاهامو دادم بالا اگه تو میدادی که هیچی...
( از حرف سوهو هم خنده ام گرفته بود هم خجالت کشیدم که سی سی کوسن مبل رو به طرفش پرت کرد و سوهو جاخالی داد )
سوهو : اوه اوه گربه مون وحشی شد ..
(همین طوری که بچه ها داشتن کل کل می کردن نمیدونم چرا چشمام به طرف جیهوپ رفت ، اونم داشت منو نگاه میکرد چشماش جای رو سینه هام بود که سرشو بالا آورد و با شیطنت نگام کرد ...
سریع به خودم اومدم و نگاه کردم دیدم یقه ام کنار رفته و لباس زیر مشکیم کاملا تو دیده خودمو درست کردم و با خجالت سرمو بلند کردم که چشمکی زد و جووونی زیر لب گفت....
میخواستم کله شو بکنم پسره ی بیشعور..)
.
.
.
همه رفتن و جیهوپ آخرین نفری بود که داشت از باشگاه بیرون میرفت که قبل رفتن برگشت ...فکر کردم چیزی رو جا گذاشته اما به طرفم اومد و دست شو گذاشت کنارم روی دیوار، من بین دیوار و بدنش بودم به چشماش نگاه کردم چشمای مشکیش پر از شیطنت بود خم شد جوری که هرم نفس های گرمش به گودی گردنم میخورد و تمام بینی ام از ادکلنش پر شد ....
جایی بین گوش و گردنم زمزمه کرد.....
جایی بین گوش و گردنم زمزمه کرد ..)
جیهوپ: مشکی خیلی بهت میاد ولی من گلبهی دوس دارم...
( و ازم فاصله گرفت... هنوز تو شک بودم این چی گفت؟
که جیهوپ بلند خندید و وارد آسانسور شد وقتی به خودم اومدم که رفته بود تازه فهمیدم که منظورش چی بود
نمیدونم از نزدیکی زیاد با این پسره ی بی ادب بود یا از عصبانیت که بدنم گر گرفته بود هر چی بود من اگه این جا وایستم چیزی حل نمیشه بالاخره تلافی شو سرش درمیارم، که گلبهی دوس داری ؟اره؟ کاری میکنم که نتونی مشکی رو از سفید تشخص بدی چه برسه به گلبهی ....
بانقشه های ترسناکی که براش ریخته بودم لبخندی از روی بدجنسی روی لبام اومد منتظر عذاب های سخت از طرف من باش پسره ی هیز ....)
.
.
.
از.زبان.جیهوپ...
(وارد خونه شدم صدای آقاجون میومد داشت با تلفن حرف میزد....
یا خونه نبود وقتی هم که بود کار ولش نمیکرد... کلافه از پله ها بالا رفتم اتاق من طبقه ی دوم بود البته نمیشه گفت اتاق یه سوئیت کامل بود پام به پله ی دوم نرسیده بود که با صدای آقا جون به طرفش برگشتم ...)
آقا جون :به به ببین کی اینجاس ؟دیگه ما رو تحویل نمیگیری... خبریه؟
(با خنده پله ها رو پایین اومدم و به طرفش رفتم )
جیهوپ : خبر ؟ ن بابا دیدم داری تلفنی حرف میزنی که گفتم مزاحم نشم...
جیهوپ : خبر ؟ ن بابا دیدم داری تلفنی حرف میزنی که گفتم مزاحم نشم..
آقا جون : اینا همش تقصیر تویه اگر تو آدم بودی الان وقت استراحت من بود و تو رئیس شرکت های من بودی .. نه که آقا رفته دنبال قرتی بازی های خودش ..اخه بچه جون رقص هم شد کار ؟!
جیهوپ: آقا جون، جون هر کی دوس داری شروع نکن ما قبلا حرف زدیم همین طوری که قول دادم به شرکت ها هم سر میزنم ..
آقا جون : اره دیگه فقط بهونه بیار ..
جیهوپ : حالا بیا بغلم یه بوس بده که دلم حسابی برات تنگ شده ..
آقا جون : تو خجالت نمیکشی با من این طوری حرف میزنی بچه پرو ..
(خندیدم که آقا جون هم لبخند زد ...چقدر دوسش داشتم بد اخلاقی میکرد بهم سخت میگرفت ولی برام بهترینه، با صدای گوشی آقا جون از فکر بیرون اومدم گوشی رو برداشت و از من دور شد نمیدونم با کی حرف میزنه که من نباید بفهمم ...
.
.
چند دقیقه گذشت که آقاجون برگشت و کنارم نشست )
جیهوپ : فکر کنم آقا جون کم کم باید خودمو آماده کنم واسه یه مادر جون ارع؟
آقا جون : چرا اون وقت از این فکرای مسخره کردی ؟
جیهوپ :( سرمو خاروندم) اخه هی گوشیت زنگ میخوره و جلوی منم که حرف نمیزنی و میری و با لبخند بر میگردی گفتم شاید شما هم ارررره؟
( آخر حرفم چشمکی زدم )
( آخر حرفم چشمکی زدم )
آقا جون : نه مثل اینکه امشب چیزی به سرت خورده اخه بچه جون به تو چه..
جیهوپ : بفرما دیدی گفتم ، شاید هم دوس دختر داری و باید منتظر یک مادر جون ،جوون باشم ...
( آقا جون همین طوری که میخندید گفت )
آقا جون : اره اینو خیلی دوس دارم اگه دور و برت داشتی جور کن ..
جیهوپ : باشه حتما ولی آقاجون مثل خودم خوش سلیقه ای هاا..
پارک هیونگ : آقا شام حاضره...
آقا جون : بلند شو و کمتر چرت و پرت بگو برو لباساتو عوض کن بیا ..
جیهوپ: چشم حتما
( لباسامو با لباسای راحتی عوض کردم مو هامو تو آینه مرتب کردم به عکس آقا جون که کنار آینه هس نگاه کردم آقاجون چهره ی جذابی داره هر چی سنش بیشتر میشه انگار زیبا تر میشه البته ورزش و پرهیز های غذای هم بی تاثیر نیست نگاه پر جذبه اش هر انسانی رو تسلیم خواسته ی خودش میکنه والبته مو های جو گندومیش جذبه اونو بیشتر میکنه ( وجدان : بسه دیگه شام یخ کرد فکر کنم رو آقا جونت کراش زدی )
.
.
.
#جیهوپ...
(از جلوی بوتیک های شیکی که داخل پاساژ بود رد میشدم با اینکه حوصله ی خرید رو ندارم ولی مجبورم ....تنها تایم خالی ای که دارم همینه این هفته های اخر بشدت تمرین داریم برای همین باید از همین الان خودم رو اماده ی سفر کنم..
جلوی یه بوتیک مردونه ایستادم که چشمم خورد به سوجین لبخندی از روی شیطنت رو لبم اومد...
پشتش به من بود آروم به طرفش حرکت کردم)
جیهوپ: پخخخخخخخخ...
جیهوپ: پخخخخخخخخ
(از ترس به عقب پرید که اوفتاد تو بغلم و چشماشم با فشار بسته بود و میلرزید)
سوجین : احمق مگه تو مریضی اخه من نمیدونم چرا حیوانات رو ول میکننن... گوریل بیشعور ..
( خودمو بهش نزدیک کردم جوری که نفسام به گردن سفیدش خورد )
جیهوپ : خانومی جات راحته؟
سوجین: اره فقط یه کم صفته
جیهوپ: تو هیچ لحظه این زبون درازت از کار نمیوفته ...
سوجین: همینه که هس ..
جیهوپ: اشکالی نداره خانومی خودم برات کوتاهش میکنم ..
( از پشت بیشتر به خودم فشردمش که سریع چشماشو باز کرد)
( با تعجب چند ثانیه شروع به آنالیز کردن من کرد )سوجین: توییییی؟
(لبخند جذابی زدم )
جیهوپ : حالا غش نکنی از این که اوفتادی تو بغل یه پسر خوشگل .
سوجین: هه خوشگلی که نمی بینم
جبهوپ: واسه همین لم دادی و از بغلم نمیای بیرون ؟!..
(با این حرفم چشماشو از چشمام گرفت و به خودش نگاه کرد، تازه فهمید تو چه موقعیتی هست که سریع بلند شد )
(با پرویی تو چشمام زل زد )
سوجین : اووم خیلی صفتی اصلا خوشم نیومد ..
جیهوپ:اون که نرمه
(با چشم به سینه هاش اشاره کردم ) اون خوشگلای تویه (چشمکی زدم ،صورتش از خجالت سرخ شد که باعث شد بلند بخندم )
(چشمکی زدم ،صورتش از خجالت سرخ شد که باعث شد بلند بخندم )
سوجین : بیشعور بی نزاکت
جیهوپ : خب نظرت چیه بریم کافه ی پاساژ یه چیزی بخوریم تنهایی بهم خوش نمی گذره ..
سوجین:اووم با این که با تو بودن هم به من خوش نمی گذره ولی باشه ..
جیهوپ : عع نگران نباش قول میدم تو کافه هم بغل خودم بنشونمت که بهت خوش بگذره
(حسابی حرص خورد که روشو برگردوند و وارد کافه شد)
(به طرف گوشه ای، دنج هدایتش کردم به منو نگاه کردم با اومدن گارسون اجازه ی صحبت به سوجین رو ندادم و دوتا بستنی سفارش دادم.)
سوجین: شاید من بستنی نخواستم
(با قیافه ای حق به جانب نگام می کرد)
(چشمکی زدم )
جیهوپ:دیدم از اینکه کنار منی خیلی ذوق کردی برای همین لپ هات قرمز شدن و گرمته واسع همین گفتم یه چیز سرد بخوری..
سوجین:برو بابا
(بعد اینکه بستنی هامونو در سکوت خوردیم برای ادامه ی خرید رفتیم)
(سوجین به طرف بوتیکی رفت که منم به دنبالش رفتم .)
(خودمم درک نمیکنم چرا از این دختر مثل بقیه ی دخترا متنفر نیستم .با باز شدن در اتاق پرو به طرف سوجین برگشتم لباسی که پوشیده بود محشر بود نمیتونم بدن تو پر و بی نقصشو نادیده بگیرم .با قدم های کوتاه خودمو بهش رسوندم کنار گوشش زمزمه کردم )
جیهوپ: لباس محشره..
(با ناراحتی ساختگی ادامه دادم ) ولی چون تو اندام خوبی نداری به درد تو نمیخوره ..
(با اعصبانیت نگام کرد ،سعی کردم جلوی خنده مو بگیرم )
سوجین : هه اندام من میتونه هر مردی رو رام خودش کنه ...
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
عالب بود لطفا زودتر پارت بعدی رو بزار
عالیییی
ادامه بده عزیزم
عالی بود ادامه بده و لطفا زودتر بزار خیلی عالی بود
تر خدااااااااااااااااااااااااااااااا ادامه بدههههههههههههه
جی هوپ ما شیطون شده ها تر خدا بخاطر من پارت بعدو بزار
باشههههه😘😘
ادامه ادامه ادامههههه😁
ادامه ادامه ادامههههه😁
حتمااااا
ادامه بدهههههههههه
چند تا قسمت داره؟
باشه حتما...زیاد نیست البته اونقد😘