سلام اینم قسمت 18
(اگه قسمت هایه قبلو نخوندید حتما برید بخونید راستی قسمت18 اصلی اینه قبلی17بود من اشتباه نوشتم)(از زبان ادرین)بعد از کلی صخره نوردی بالاخره رسیدیم به بالایه کوه و وارد غار شدیم به خاطر مهارت دید در شبم خیلی راحت داشتم داخل غار رو میدیم قندیل هایه سنگی بزرگی از سقفش اویزون بود و تهش معلوم نبود به کجا ختم میشه یهو برگشتم تا ببینم مرینت داره چکار میکنه..یه تیکه از شنلش رو پاره کرد و یه تیکه چوب برداشت شنلش رو دور چوب پیچیدو با جادوش اتیش زد وقتی دید دارم نگاهش میکنم گفت:خب همه که دید در شب ندارن...یکم که جلو رفتیم غار خیلی تنگ تر شد به طوری که باید دولا دولا میرفتم برگشتمو از پشت سرم مرینت گفت:مطمئنی بانیکس اینو گفت؟اینجا که تمومی نداره خواستم جوابشو بدم که یهو یه نور نظرم رو جلب کرد ولی چون جلوتر از همه دالشتم میرفتم کسی نمی تونست ببیندش گفتم:بچه ها فکر کنم داریم میرسیم به یه جایی چون از جلو داره نور میاد....وقتی رسیدیم چشمام گرد شد یه اتاق بزرگ و دایره ای بود یه دونه تخت پادشاهی که از سنگ سیاه درست شده بود جلومون بود و دور اتاق هم چندتا قفس بودن...هیچ کدوم از اینا مهم نبود چون داخل قفس ها کومای هامون بودن..پلگ رو دیدم که تویه یدونه از قفس ها بی هوش افتاده اینجا چه خبره بقیه هم حرف نمیزدنو داشتن با تعجب نگاه میکردن یهو یه صدایه ضعیف گفت:فرار کنید نگاه کردم کوامی گربه قطبی تویه یکی از قفس ها بود و تویه قفس کناریش هم کوامی هایه دیگه(کوامی هایه جعبه زک و رافتالیا غیر از گربه قطبی و کلاغ نبودن)کوامی زک ادامه داد:شانسی جلوش ندارین اون موج...و بی هوش کف قفس افتاد زک گفت:کرس و خواست بره جلو که یهو یه دریچه سیاه جلومون درست شد......
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
آقای بیخیال نویسنده رفت
یکی نیست ادامشو بزار
ببین اون پارتای طولانی رو تو ی روز درو کردم به خدا اگه ادامه ندی که نفهمم تهش چی میشه حلوات خودم درست میکنم رو قب...رت مینویسن:مرحوم پارت بعد رمانش را نزاشته بود😐😂
دادا من پنج ماهه رماناتو می خونم ۴دیگه مونده تا۱۰۰کوتاه بیا من سه ماهه تو تستچی نبودم به امید اینکه بقیه پارتارو بزاری اومدم
اممم.....میشه بگی اگه ادامه گزاشته از کجا میتونم پیداش کنم و باید چیکار کنم آخه زده مال ۱ سال پیش احتمالا ادامه گزاشته😅😅
پس کی میزاری جدیدشو منتظریم پیر شدیم از بس منتظر موندیم لطفا زود تر بزار
الان 181 تا بازدید داره بزار دیگه، 😐
یعنی چی بیشتر از ۱۰۰تا باز دید نداشته باشه نمیزارمش الان ۷۱بازدید داره توروخدا بزار 😭😭😭 داستانت خیلی خوبن تو اصلا میای تو تستچی بیا دیگه لطفاً 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 الانم دیگه مدرسه ها تموم شده کار دیگه ای نداریم بجوز اینکه داستاناتو بخونیم من تا حالا از کسی آنقدر خواهش نکرده بودم حتا اجیم من داستانتو لایک میکنم کامنت هم گذاشتم دنبالت هم میکنم بزار دیگه 🥺🥺🥺🥺😭😭😭😭
اممم.....میشه بگی اگه ادامه گزاشته از کجا میتونم پیداش کنم و باید چیکار کنم آخه زده مال ۱ سال پیش احتمالا ادامه گزاشته😅😅
حیف داستانش گاد بود
آقا اصلا هستی تو تستچی یا کامنت ها رو میبینی و جواب نمیدی
بزارررررررررررررررررررررررررر
خیلی قشنگ نوشتی لعنتی
اممم.....میشه بگی اگه ادامه گزاشته از کجا میتونم پیداش کنم و باید چیکار کنم آخه زده مال ۱ سال پیش احتمالا ادامه گزاشته😅😅
الان چرا نمیزاری ای خداااااااااااااااا