آنچه گذشت😂: ناروتو کمرنگ شدههههه ....بریم ..... داری گریه میکنی ؟...... به عنوان یه برادر بزرگتر .... تو چطور اوتاکو ای هستی .... برو داستان قبل رو بخون 😁
نوبو:( ااااااااه) باکوگو :(چته؟ ) نوبو:( نمیتونم سرورش رو باز کنممممم) من :( حالا تا کی وقت داریم؟) نوبو:( یک ماه وقت داریم) آکی:( خب تو یه ماه کلی کار میشه انجام داد) هانا:( حالا چیکار باید بکنیم؟) من:(🤷🏻♀) ماری :( خسته شدم ) شوتو خمیازه کاوایی میکشه ☺ هممون یهو خمیازه میکشیم 😐 بعد به شوتو ای که دستاش رو جلو دهنش گرفته مینگریم 🙊 بعد هم اینهو اسکلا شروع میکنیم به جر دادن خودمون🤣 نوبو هم داشت میخندید😂 به نوبو گفتم که از فردا کارمون رو شروع میکنیم پس همگی بریم قدم بزنیم☺ آکی هم گفت که یه جای خلوط و بدون آدم سراغ داره . آماده شدیم و رفتیم 😍🤩 قدم زدن و حرف زدن و خندیدن و باکوگو و لیوای رو از هم جدا کردن و نزاشتن اینکه دازای خودشو به قتل برسونه و دیدن رفیق شدن کانکی و شوتو و مثل خل چل دوییدن کاکاشی سنسه و گوجو سنسه و جیغ و داد های ناروتو که میگه گشنمه داته بایو و عینک آفتابی میکاسا رو برم و مراقب کاراکترا بودن ،کارایی بود که انجام دادیم 😂
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود
واییییی خدا آجی خیلی باحال بودددد الان میرم پارت بعد رو بخونممم 😆😆😆😆
😐😑😑پارت بعد را نمگذاری؟
یا بیام.... ولش کن به خاطر شوتو هیچی نمیگما😑
نه میزارم نکش خودتو😄
عررررر
مرسی که گذاشتیششش😁
بعدی بعدی بعدی بعدی😜😜🍭
چشم چشم چشم چشم😜😁
😂😁
عالی😉
😉
عالی بود و لطفا برو تو اگه اسم انیمه ها ایرانی بود 😑😐 خودت که یه کامنت سمی دادم😂
😂