کپی ممنوع لایک کامنت یادتون نره
ادرین:صبح از خواب بیدار شدم دیدم مرینت کنارم خوابه وای چقدر ناز خوابیده.(ادرین نگاه ساعت میکنه میبینه ساعت نیم:۸ هست و مجبوره مرینت رو بیدار کنه)مرینت بیدار شو الان به مدرسه دیر میرسیم
مرینت:داره منو یکی صدا میکنه
وای مدرسه(یهو بیدار میشه)ایییی ادرین تو برو صورت بشور تا من بیام و گفت باشه.سریع لباسمو عوض کردم رفتم تا صبحونه بخورم که دیدم مامان و بابام کلی تدارک دیدن برای صبحونه.ادرین: وقتی رفتم پایین مامان و بابای مرینت کلی چیز برای صبحونه تدارک دیده بودن. منم گفتم سلام صبحتون بخیر.مامان و بابای (م ت)( یعنی مرینت)همزمان گفتن صبح بخیر تا اینکه مرینت امد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
ابجی جون داستانت عالی بازم ادامه بده