6 اسلاید صحیح/غلط توسط: ᴍᴇʟɪꜱꜱᴀ🐣 انتشار: 3 سال پیش 27 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم از پارت آخر امیدوارم دوست داشته باشید💖🖤
سلام خشملام🙂🙃💕
ممنون که تا آخر داستان کنارم بودین و حمایت میکردین شکلاتام🍫❤
امیدوارم خوشتون بیاد🌷
پارت 9
خب همه احساس میکردن یه چیزی کمه
اما خب چی
................امممم
خب ........
خب .......
شاید ......
جنی : واییییییییییییی
یافتم🧐
جیسو : بگو سر تا پا گوشیم
جنی : الکی گفتم😐😐😐
جیسو:😑
لیسا : بچه ها اگر الان همه چی درست شده پس چرا اون دختره و اون آدما و اون چیزااااا😶 ت ... ت .. تفنگا
جنی : به این قسمتش اصلا فکر نکردم .
جیسو : رزی کجا؟
لیسا : انگار مثل یه گربه خوابیده . اوخیییی☺
جنی : چرا پاره نمیشههههههههه
جیسو : چی پاره نمیشه ؟
ووواااااا
چیکار میکنی
جنی : اصلا ول آتیشش میزنم
لیسا : ینی چی آتیشش میزنم😶
جنی : عروسکا رو میگم
رزی مثل جن زده ها از خواب بیدار میشه
رزی : نههههههه
نمیخوای بده من نگه میدارم ☹☹☹
جنی : باش مال تو
ولی عروسک میخوای چیکار
رزی : عروسک های تو خیلی نازن😊
جیسو : 🤭🤭🤭😂
جنی : اتاقت پر از عروسکه😐
رزی : ولی من عروسکاتو دوست دارم🥺
لیسا : جنی بیخیال بش بده دیگه
جنی : همه عروسکام مال تو رزی ولی اونایی که فن ها دادن رو نگه میدارم چون خیلی دوسشون دارم🍓
رزی : توقع ندارم اون ها رو بم بدی🙂😊
میدونم چقدر دوسشون داری 🥰
جیسو : بچه ها از بحث دور نشدیم
لیسا : آره داشتم میگفتما تا اینکه جیسو و جنی پریدن وسط حرفم😐
جنی : حالا بفرما
لیسا : داشتم میگفتم
اون دختره و اون تفنگا خوب اونا چی پس
که یک دفعه وسط حرف لیسا شب شد
همه از ترس داشتن سکته میکردن که جیسو یه نور روشن کرد و دوباره اون موجود بنفش عجیب پیداش شد
همه جیغ زدن و فرار کردن
که دیدن اون هیولا افتاده دنبال جیسو و جیسو حواسش نبود افتاد تو استخر
همه خیلی ترسیده بودن تا اینکه هیولاعه دور شد
جنی گفت : یه فکری دارم که فکر کنم جواب بده
بعد جنی سریع رفت یه سطل برداشت و پرید تو استخر و با سطل آب میریخت رو هیولاعه بعد دیدن که داره دود میکنه و یواش یواش دود شد رفت هوا ولی تا چند دقیقه همه جا رو مه پر کرده بود و جنی و جیسو هم سردشون بود و رزی و لیسا هم سعی میکردن اونا رو از آب بکشن بیرون اما چیزی رو خوب نمیدیدن که یهو لیسام افتاد تو آب و بعد چند دقیقه مه از بین رفت و رزی خواست اونا رو بکشه بیرون ، دست لیسا رو گرفت که لیسا جانم کرم ریختن ...... (بله درست حدس زدین 👏🏻) . لیسا رز رو انداخت تو آب و یه چند دقیقه ای با هم بازی کردن بعد اومدن بیرون رفتن تو خونه و لباساشون رو عوض کردن و کنار بخاری نشستن و خودشون گرم کردن ، جنی هم رفت و یکم سوپ گرم درست کرد چون همشون سردشون بود اون ها خوردن و همونجا خوابشون برد
صبح روز بعد رزی از خواب بیدار شد و دید ساعت 8 صبحه/
رزی با عجله رفت و یه ساندویچ درست کرد و خورد چون خیلی گشنش بود و وقتی بقیه دخترا بیدار شدن برا اونام درست کرد و خوردن (ساندویچ مربا بود) اون ها خوششون اومد و برای اتفاق های جادویشون آماده بودن(با این که همه چیز نا معلومه)
خب بچه ها اینم از داستان ما ولی یه چیزی بهتون بگم به کسی نگینا🤫🤭
اونا چیزی از همه اون سختی یادشون نمیومد و همه رو فراموش کرده بود 😯
یه چیز جادوییییی
ولی شما بگید اگه جای من بودین آخر داستانو چطوری تموم میکردین
حتما بهم بگید 😊💕
ممنون که تا آخر داستان باهام بودین 💕💕
منتظر داستان های بعدی باشید💛💖
لایک یادتون نره 😊
ممنون که تا اینجا کنارم بودین و داستان و خوندین💕💕
ولی یادتون نره حتما بگید اگر جای من بودید آخر داستان و چجوری مینوشتید🙃
دوست دارم سلیقه شمام بدونم💖
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالییییییییی نپصم آخه چرا تو آنقدر عالی بیدی
نفس من بیدی
ملسی عشقم خشمل اجی💕💛💕💕💛💛
اممممم......طرفدا بی تی اس هستی آجی؟چون تستی راجب بی تی اس نزاشتی
من خوب بی تی اسو دوست دارما ولی باید بیشتر راجبشون تحقیق کنم میدونی ... اممم چطوری بگم... جزو کسایی هستم که تازه دارن ارمی میشن🙂💕
حالا سعی میکنم راجب بی تی اس تست بزارم💜
ولی خب من شوگا رو خیلی دوست دارم با تهیونگ و جونگ کوک💜💜
آها خوشحالم که میخوای آرمی بشی🥺🍒🍓و بهت تبریک میگم کیوتم❤️❤️
مرسی قشنگم💖💜
سلام آجی خوبی؟🥺🍒🍓💖
قبونت برم
سلام عاجی💖
اره خوبم قربونت برم💛💕
ملیسا جون آجی میشی؟🥺
من یه تست درمورد بیوگرافیم درست کردم میتونی اونو بخونی😉
چند سالته؟
البته اجی میشم😊
من کم کم 12 سالمه💛
الان میرم میخونم🙂🙃💕
ممنونم آجی🥺🍒🍓
منم 10 سالمه😗😗