ببخشید بابت تاخیر دلیلمو بهتون گفته بودم
از زبان مارینت:یه لحظه ترس برم داشت بعدش که دقت کردم دیدم بوی سوختنی میاد😶وایییییییییییییی کوکیا😱سری رفتم پایین که دیدم سیستم اطفاء حریق(امیدوارم بدونید چیو میگم)روشن شده به خاطره دودی که از کوکیا مومده.به سمت فر رفتم و خاموشش کردم به حال که دقت کردم دیدم آدریانا داره از خوشحالی دور خودش میچرخه حالا مپرسید چرا?برای اینکه داره رو سرمون آب میپاشه😐واقعا بعضی وقتا این بچرو درک نمیکنم😑آدرینم که با قایفه😑نشسته بود رو میز ناهار خوری و داشت مجله جدیدشو میخوند.بدبخت مجلش نابود شد😅یهو دیدم روم آب پاشیده شد😬نگا کردم دیدم آدریانا که الان پیرهنه سبز و موهای بلوند و بلندش که با روبان های سبز بسته شده خیس بود داره رو من آب میپاشه😑منم پامو آوردم بالا و روش آب پاشیدم که دستاشو گرفت جلوی صورتش.داشتیم آب بازی میکردیم که یهو
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
56 لایک
با اینکه کم بود ولی اشکال نداره عالی نوشتی😍🌟
اها متوجه شدم
تو داستانت ساعت ۸ و ۲۵ بود الان اینجا ۸ و ۲۶ 🤦🏻♀️🤦🏻♀️
ببخشید اما متوجه نشدم
آجی میگم تو داستانت ساعت ۸ و ۲۵ دقیقه بود چند ساعت پیش وقتی من داشتم داستانت رو میخوندم ساعت تو اورمیه ۸ و ۲۶ دقیقه بود
پارت بعد تو بررسیه
کیانا جان من منتظرم
سعی میکنم فردا بنویسم
پارت بعدشو بزار اجی
عالی بود
کی قسمت بعدی رو میدی؟ 😭😭😭
ممنون واقعا نمیدونم
عالی بوداجی
کیانا جون ترو خدا زودتر پارت بعدی رو بده. من دو متر پریدم بالا وقتی دیدم پارت جدید اومده. ولی الان بازم باید خیلی خیلی صبر کنم تا بیاد 😭😭 ولی عاشق داستانت شدم 💋💋💋💋💋💋💋❤️❤️❤️❤️❤️❤️
لطف داری عزیزم و بازم بابت تاخیر معذرت میخوام💖💖
عالی