نظر یادتون نره
یکی از پشت زد پشت گردنم
برگشتم دیدم ته حقیقتش شاخ در اوردم:ته تو این جا چیکار میکنی/ته:قراره با دوستام برم بیرون ببینم سلام کرن بلد نیستی/ات:س سلام/ته : علیک
ات :در تفکرات خودم بودم با صدای بوق ماشین یک متر رفتم رو هوا(خخخخخ یک متر!!)صدای خنده تهیونگ رو شنیدم محکم زدم به بازوش/ته:ایشششش چته تو دردم گرفت/ات:حقت بود/فافا:اهایییی بجای این سگ و گربه بازی ها سوار شید/ات:سوار شیم؟/فافا:اره /ته:آیگو نمیدونستی منم با شما میام تهیونگ جیمین شی دعوتم کرده/ات:خدا به دور کنه
داخل سینما داشتیم فیلم میدیدیم که تهیونگ گفت:نمیدونستم اینقدر به این ژانر علاقه داری/ات:یاااا به تو چه/فافا:ای تورو خدا بس کنید شما دوتا چتونه/منو ته با هم گفتیم:ببند دهنتو/جیمین: به دوس دختر من توهین میکنید/دوباره منو تهیونگ:ببند اون گاراژ رو.و زدیم زیر خنده
بعد سینما فافا ما رو سر کوچه پیاده کرد.ات: خدا از دوست هم شانس نیاوردیم/ته:دقیقا.بعد با تعجب به هم نگاه کردیم/ات:الام منو تو با هم هم نظر بودیم/ته:ا..اره/ با هم زدیم زیر خنده و تا در آپارتمان دویدیم و بعد هر کدوممون رفتیم تو خونمون
فردا صبح بیدار شدم یه هودی پوشیدم با یه شلوار لی و صبحونه خوردم و رفتم بیرون
تو راه مامان ته رو دیدم:سلام خاله/مامان ته:سلام دخترم خوبی؟/ات:ممنون شما خوب هستید؟/مامان ته:مرسی عزیزم/ات:و بعد از اونجا دور شدم رفتم دانشگاه
اولین بار بود تنها میرفتم دانشگاه معمولا با ته میرفتم یا با فافا
دم در دانشگا و رفتم داخل استاد:بچه ها امتحان داریم/کل کلاس:اههههه/استاد:معلومه باز نخوندید/بچه ها:استاد نمیشه بعدا بگیرید/استاد:بخاطر پرتو های نورم باشه(راستی استاد جی هوپه تا باشه از ااین استاد ها)/کل کلاس:ممنون استاد و شروع کردن به خوشحالی کردن
تا پارت بعد بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست خیلییییی عالیههههههه یه عالمههه ادامهه بدههه
بی نظیره فقط میخوای بنویسی تو یک اسلاید انقدر کم ننویس اینجوری زود تموم میشه چون خیلی عالیه نمیخوام تموم شه😅😅😅
خیلی قشنگ بود تورو خدا ادامه بده . من بی تی اس رو نمیشناسم اپا با داستان ۶ای قشنگ شما و تست هاتون وهمچنین تست ها و داستان های نویسنده ها دیگه کم کم دارم باهاشون اشنا میشم
یه تست بیوگرافی هم ازشون میزارم تا بیشتر اشنا بشید.
تست بیوگرافی کامل گذاشتم ازشون اگه دوست دارید بیشتر با پسرا آشنا بشید بخونیدش:)