
سلام علیکم اومدیم با پارت سوم یک و دو نیومده دارم می نویسم 😂 علامت ها لیدی باگ و مرینت : 🐞 تیکی : 🍬 آدرین و کت نوار :🐾 پلگ : ⭐
🐞 :از وقتی که از خونه آلیا رفتم دارم هنوز دنبال قاتل مادر بزرگم میگردم گوشیم رو باز کردم ببینم آلیا فکری داره که بهم کمک کنه دیدم ای وای ساعت ۸ شب شده چقدر زود گذشت الان من باید خونه باشم شانس آوردم یکذره دیرتر دیده بودم ساعت رو الان ده تا تماس بی پاسخ داشتم سریع رفتم تو یک کوچه خلوت تبدیل شدم و رفتم تو شرینی فروشی
🐞 : مامان بابام تازه آروم شده بودند بهم گفتن بابا بزرگت توی اتاقت منتظره گفتم باشه و رفتم بالا سلام بابا بزرگ کاریم داشتید ؟ 🎅 : سلام دخترم آره کارت داشتم بیا اینجا بشین میخوام باهات حرف بزنم ( اشاره میکنه به تخت ) 🐞 : رفتم نشستم اونجا و گفتم بگین من گوش میکنم .
🎅 : ببین دخترم من واقعا از این سبک مدرن پاریس خیلی بدم میاد خودتم این رو خوب میدونی تو بهترین هدیه زندگیم رو بهم دادی یعنی آشنا کردن من رو با وسایل الکترونیک که یکسری چیز ها مثل این اسمش چی بود 🐞 : تبلت 🎅 : آهان آره تبلت که واقعا بدرد بخور هست .
🐞 : بابا بزرگم مکث کرد تا بتونه یکذره آب بخوره منم از فرصت استفاده کردم و گفتم : مطمئن هستم فقط نمیخواستین ازم تشکر کنید که با تکنولوژی شما رو آشنا کردن کار دیگه ای داشتید درسته؟ 🎅 : امان از دست این جوونا که نمیتونن صبر کنن 😂 آره فقط نمیخواستم ازت تشکر کنم 🐞 : ببخشید شما ادامه بدید 😅
🎅 : ببین من و مادر پدرت قراره بریم شانگهای که مادر بزرگت رو دفن کنیم 🐞 : چرا تو پاریس این کار رو انجام نمی دید؟ 🎅 : این ورق رو بخون 🐞 : بابا بزرگ یه کاغذ داد دستم گفت بخون گرفتم خوندم .
سلام تام عزیز ( اسم بابای مرینت ) این وصیت نامه منه هر موقع من مردم من رو توی شانگهای دفن کنید و هرچی دارم واسه ی نوهی گلمه یعنی مرینت مادرت ...... خدانگهدار .
( دارین از خودتون میپرسید چرا نداده به همسرش میخوام یه رازی رو فاش کنم هرچی فکر کردم اسم بابا بزرگ مرینت و اسم خودش یعنی مامان بزرگ مرینت رو یادم نیومد واقعا متاسفم 😅😅😅 ) 🐞 : پس بخاطر همین میگین دارین میرین شانگهای 🎅 : آره ولی از مامان بابات پرسیدم گفتن درس داری
🐞 : آره نمیتونم بیام 😢 🎅 : من نگفتم این رو که بغض کنی میخواستم بگم مشکلی نداری تنها باشی 🐞 : تو دلش = این بهترین فرصت هست بی نگرانی برم دنبال قاتل دلمم گرفت به آلیا میگم بیاد پیشم گفتم : نه بابا بزرگ من مشکلی ندارم 🎅 : چه خوب 🐞 : پروازتون کیه 🎅 : خودت میدونی من از این چیزا سر در نمیارم از بابا مامانت بپرس 🐞 :باشه
🐞 : رفتم پرسیدم کی راه میافتن گفتن ساعت ده ( الان ساعت ۹ هست ) ۹:۳۰ لباس پوشیدیم و رفتیم فرودگاه مامان مرینت : مرینت مطمئنی نمیخوای یکیمون پیشت بمونه 🐞 : مامان نگران نباش چیزیم نمیشه ( همدیگه رو بغل کردن و مامان باباش سوار شدن رفتن مرینت هم رفت خونه ) ( یه فلش بک به صبح امروز ) 🐾 : امروز زیاد حوصله نداشتم خیلی زود برم مدرسه بخاطر همین رفتم نزدیک برج ایفل با ماشین از جلوش رد شم که چیییی ولپینا ( یادتونه اولین باری که لایلا شرور شد اسمش ولپینا بود ) اون اینجا چیکار میکنه میخواستم ماشین رو پارک کنم که دیدم ....
به پایان آمدین کفتر حکایت همچنان باقیست برو بعدی گلم چالش داریم راستی ناظر جونم منتشر کن🌷🌷😉
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
یک چیز غافلگیر کننده تو پارت 4 هست
🤩🤩وای یعنی چی هست مشتاقم پارت ۴ منتشر بشه
تو راهه کلا از این به بعد حساس میشه پارت 4 جلوی پارت های جلو تر نقش نخودی رو داره 😆😆
عالی بود پارت بعدی خسته نباشی
ج چ: نمیدونم
تا چند پارت بعدی هم نمیفهمی 😆😆😆😆😆😆😆😆
خسته که شدیم ولی به خاطر شما دو نفر که لایک میکنید و نظر میدید باز مینویسم انشالله حالا طرفدارا بیشتر شه
دمت گرم ... مثل هر دوتا ی قبلی عالی و بی نقص
خواهش