
سلام علیکم اومدیم با پارت شونزدهم علامت ها : مرینت و لیدی باگ : 🐞 کلویی و کویین : 🐝 آدرین و کت سلام نوار : 🐾 لوکا و والپیریل : 🐍
🐞 : چی کلویی 😨 🐝 : بهم بگو کویین 🐞 : تا دیدم کلویی اومده به لوکا پیام دادم نیاد بیرون 😈 : کیش و مات لیدی باگ 😏 🐞 : نه شدوماث تو هیچ وقت برنده نمیشی 😈 : الان که سه به دو هستیم 🐞 : منو کت جوری شکستتون میدیم که باورتون نشه بهت اطمینان میدم ته این داستان های تو برات خوش نیست 🐾 : صدرصد یه داستان غم انگیز بابا بزرگ هم واسه تو هم واسه رفیقات
🐝 : هیولا احساسات حمله کن به اون وراج ها 😈 : مایورا دخلشون رو بیار 🐾 : انگار فقط مامان هیولایی زود کفری نمیشه همتون همینطورین از بابا بزرگ گرفته تا دختر بچه 🐝 : خیلی گستاخ شدی وقتی لهت کردیم میفهمی که بچه اس 😠
😈 : کت نوار رو گرفته بودم و قدرتش رو فعال کرده بودم 🐍 : شدوماث کت نوار رو گرفته بود قدرتم رو استفاده کردم برگشتم به اون زمان بازم خیانت کلویی رو شنیده ام حالم خیلی بد شد 😈 : مایورا رو شکست دادن توی اعصام یه اکوما داشتم یه حس غم شدید این نزدیکی ها حس کردم کلویی هم کت نوار رو گرفت اون هیولاهم لیدی باگ ام اکوما رو فرستادم سمتش
🐍 : حالم خیلی بد بود چجوری میتونست بهم خیانت کنه 😢 اکوما اومد سمتم رفت توی دسبندم 😈 : عالی یه قهرمان سلام ساعت گرد قدرت اینه که میتونی بری به آینده و هر جوری دوست داری آینده رو رقم بزنی 🐍 : نه نه سرم رو گرفت و اومدم جلوی همه 🐞 : والپیریل نهههههه
🐝 : تو دلش : لوکا نه 😢 نمیخوام تو آسیب ببینه 😢 کت نوار رو ول کردم و به شدوماث حمله کردم گفتم به عشق من آسیب وارد نکن آشغال 😠 ولش کننن 😠 😈 : چجوری میتونی بهم خیانت کنی اخخخخ 🐝 : پر رو آزاد کردم و لیدی باگ آزاد شد و همه ناتالی رو دیدن و شدوماثم پرت شد از ساختمون پایین ولی بعدش اومد ناتالی رو ور داشت و بردش
🐾 : کلویی فقط مونده بود جلوش گارد گرفتم گفتم چیکار میخوای بکنی تسلیم میشی یا میجنگیم 🐝 : من سمت شمام بخاطر لوکا هم که شده تسلیمم من از اول نقش بازی میکردم قسم میخورم 🐾 : رفتم سمت کلویی گفتم معجزه گر 🐝 : به حالت عادی تبدیل شدم گفتم بیا 🐾 : دستای کلویی رو بستم گفتم به خیلی چیزا باید جواب بدی هر چه زودتر بگی بهتره برات
🐞 : رفتم پیش لوکا گفتم حالت خوبه 🐍 : نه مرینت 🐞 : چی 😨 🐍 : شرمنده از دهنم پرید 🐞 : یعنی اگه کلویی نبود من هویتم لو رفته بود 🐍 : آره 🐞 : لوکا خودت بهتر میدونی که هیچکس ... 🐍 : حرف های مرینت واسم مهم نبود یجور هایی نشنیدم چی گفت
🐍 : میشه برم پیش کلویی 🐞 : باشه درک میکنم برو 🐾 : خب چرا با شدوماث هم کاری میکردی 🐝 : من گفتم که نقش بازی میکردم چرا نمیفهمی قسم میخورم 🐾 : یادته قدرت من چیه 🐝 : تخریب همه میدونن 🐾 : میتونم بدن تو هم شبیه اجسامی که اکوما توشه نابود کنم 🐝 : چی از من میخوای 😢😭 🐾 : واقعیت رو 😠
🐝 : هرچی گفتم همه واقعیته 😭😭 🐾 : کتالکیلیزم حالا فکر کنم واقعیت رو بگی 🐝 : همه چی مثل واقعیته 😭😭 🐾 : شیطونه میگفت بزنم نابودش کنم چوب دستیم رو میخواستم بزنم بهش که لوکا گفت کت نوار بسه 🐍 : گفتم کت نوار بس کن 🐞 : راست میگه پیشی بسه 🐾 : از کجا معلوم واقعیت رو میگه 🐞 : رفتم سمت کلویی گفتم میتونی حرفت رو اثبات کنی 🐝 : خیلی خوب 🐾 : اون باهوش تر از این حرف هاست شاید یه چیز الکی بگه 🐝 :دلم واسه آدرین میسوزه 🐾 : واسه چی دلت واسه اون میسوزه 🐝 : فکر کن تو خانواده ای باشی که همه شرورن 🐾 : چی😨
به پایان آمدین کفتر حکایت همچنان باقیست برو بعدی چالش داریم 😏 ناظر جونم منتشر کن🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام داداش لطفا به نظرسنجی خداحافظیم سر بزن ممنون
عالی بود دادش
ج چ: اوم سبک موسیقی مورد علاقهی در نظر ندارم