آنچه گذشت(کای و رایان فهمیدن که باید چه جوری حافظه رایان رو برگردونن و النا هم فقط فهمیده که الف ها مادرشو کشتنO_O
رایان گفت(هیچ میدونی چقد خطرناکه؟) کای نفس عمیقی کشید و گفت(چاره دیگه ای ندارم! این کودتا بیشتر از این طول بکشه اول از همه من ضرر میبینم چون آزیتا خانم کلید کرده رو من که بکشتم) رایان یکم خندید و گفت(از مردن میترسی؟ تو که بار ها تا دم مرگ رفتی و برگشتی! مثلا همین دو ماه پیش، تیر خورده بود به قلبت ولی زنده موندی. یا اون موقع توی جنگ تو زخمی شدی بدم زخمی شدی ولی باز زنده موندی. تو دیگه نباید از مردن بترسی پسر! مگه نه؟) کای پوزخندی زد و چند ثانیه به در زل زد. بعد گفت(تا حالا شده غیر از اعضای خانوادت، کسیو دوست داشته باشی؟) رایان لبخندی زد و در حال که به آتیش های سرخ و نارنجی شومینه زل زده بود گفت(اره چه طور؟) کای پرسید(چا طوریه؟) رایان برگشت و به کای نگاه کرد و گفت(چی چه طوریه؟) کای گفت(همین که یکیو دوست داشته باشی! اونم نه به عنوان یه عضو از خانوادت!) رایان لبخندی زد و زد رو شونه کای و گفت(که این طور... پس داداشمون عاشق شده!)
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
چطور
هیچی میخواستم بدونم اخرش غم انگیزه یا نه که فهمیدم
فک کنم غم انگیزه
نفر بعدی کیه😨
چالش: نه ولی خواهرم داره میبینه
نترس النا رو نمیکشم😂
خودتم ببین قشنگه
بله دیدم نیکلاسه😑
باشه چند قسمت دیدم
سلام
پارت بعدی رو چرا نزاشتی ؟
قشنگه
امروز میذارم
مرسی 😍
چرا باید کات بشح😐گنا داریم 😐
گشنگ بود💜💙💜💙
چون که باید کات بشه😂✌
ممنون
وات ده هل رو که پسر عموم میگفت😐💔💔💔
عالیییییی بید 💜💜💜💜💜👏😀
ممنون که کامنت دادی ابجی💛
پسر عموت خیلی بامزه به نظر میاد
بامزه 🤨
چند روزه داره موخمو میخوره که جولوی دوستم ازش تعریف کنم چون اقا میخواد موخ دوستمو بزنه😐💔💔😂😂
اخرم نتونست امروز تسلیم شد
به من میگه سحر پیره منم میگم نرده😐😂😂
واقعا فاز بعضی از این پسرا رو نمیفهمم هی دنبال مخ زدنن😐😐
منم
یه پسره است یک هفتس ولم نمیکنه میگه عاشقتم من میگم اگر پیام بدی یه بلای سرت میارم مرغ اسمون گریه کنه میگه اخه با کسی که عاشقت میشه اینطوری رفتار میکنی
😐😐😐😐داره از دستش دیونه میشم خیلی پروعه😐😐😐
پسره بی شعور😑😑🤦♂️
خب بلاکش کن
گیمه نمیشه بلاک کرد اما جوابشو دادم لال شد دیگع پیام نمیده🤣🤣🤣🤣
اوکی پس راحت شدی😂😂✌
درود 🙋
خیلی خوب بود واقعا خیلی خوب موقعی قضیه عشق بین کای و النا رو پیش کشیدی ، حالا من بدبخت چند هفته است دارم فکر میکنم الک و ایزابل عاشق هم بشن یا نشن 🤦😐😂 شاید عشق ایزابل رو یه طرفه کردم 🤔 ایده های جدید دارن به ذهنم هجوم میارن 😂✌ خلاصه خیلی خوب بود ، یه سوال چجوری کامنت طولانی میدی ؟ نیم ساعته دارم فکر میکنم چی بنویسم 😂🤦
ج.چ: بنده با افتخار سه چهار دفعه از اول تا همین قسمت ۱۶ فصل چهار رو دیدم بعد مانگا هم خوندم و با تموم شدن اتک ، افسردگی هم گرفتم 😂✌
درود🙋♂️
والا فعلا که عشق یه طرفست کای النا رو دوست داره ولی النا از کل الف های جهان هستی متنفره😂
خب بستگی به خودت داره اگه ژانرش عاشقانه هست ایده جالبیه
هیچی بد تر از عشق یه طرفه نیست اگه میخوای ایزابل رو زجر کش کنی ایده خوبیه😂😂😂
امیدوارم ایده های جدیدت غم انگیز نباشه😬
هر چرت و مرتی که با ذهنت اومد بنویس کامنتت خود به خود طولانی میشه😂
عجب افتخاری نصیبت شده موندم کی نصیب من میشه😂(فعلا به شدت دچار کمبود اینترنتم نمیتونم دانلود کنم آنلاین دیدن هم حجم زیادی میبره🤕)
یعنی آخرش غم انگیزه؟
فعلا که النا هیچکس رو نمیشناسه ، بزار تازه آشنا بشن ، بعد میفهمیم این عشق یه طرفه است یا نه 😂✌
موافقم ، ایده جالبیه 🙃
یا کمال میل میخوام زجر کشش کنم 😂✌
بستگی به شرایط و ضوابط داره ، که غمگین هستن یا نه 😂✌
کاملا یاد گرفتم 😂✌
تازه هارد من پر انیمه است ، با زبان های مختلف ، زیرنویس های مختلف 😂✌
بستگی داره بگی غم انگیزه یا نه،من بیشتر به خاطر اینکه تموم شد ، تحت تاثیر قرار گرفتم کلا با تموم شدن فیلم سریال انیمه کتاب و هر چیزی که حتی برای یه مدت کم براش وقت بزارم ، افسردگی میگیرم 😐🤕
خیلی جای بدی کات کردی خیییییلی😐💔
عشق تاریک که میگفتی منظورت کای و النا بودن🥲😂
خوبه خوبه اتفاقا به هم میان😂👨🦯
خیلی جالب بود فقط یه چیزی
چرا قیافه مارسل این شکلیه😂
اتک ان تایتانو کامل ندیدم قسمت ۱۰ فصل سومم(:
بعله یکم حرص بخورین😌😂😂
بله دیگه غیر اونا کی میتونه باشه🤕🥲
اره خیلی😃
نمیدونم والا😂😂