
خب سلام مجدد با پارت 7 اومدم😁یک عده ای شیپ دوست ندارن پس منم ازشون خواهش میکنم نخونن چون فقط یک داستانه و چیز خاصی نیس🙂از بقیه هم ممنون بابت روحیه بم میدن بریم سر داستان گلم🌸💜

از وقتی جیسو رو دیدم دارم بهش فکر میکنم اما بازم حواسمو جای کارم میزارم! چون یک هدف دارم و هدفم اینه ک از جین جلو بزنم و بتونم یک تیم رو بعهده بگیرم!! از همون بچگی سخت تلاش کردم و اینو مطمعنم نتیجه هیچوفت به تلاش خیانت نمیکنه!!!و فعلا اولویتم کاره نه عشق چون بهش خیلی نزدیک شدم😼***هی کوکییی!! +بله لیسا؟! لیسا:شوگا رستورانو اس ام اس کرد!! +اوکی بریم یعنی؟! لیسا:اهوم****عا عا نامجون میگم تو و جین به هم خیلی نزدیکین رابطه خانوادگی چیزی دارین؟!+عوم نه راسش از بچگی تو یک مدرسه باهم دوست شدیم و بزرگ شدیم ؛ جیسو:عه چ چی جدی میگی نامجون؟! من فک کردم باهم پسر عمویی چیزی هستین عحب دوستایی خوشبحالتون😄+ممنون،جیسو:میگم بنظرت پسر خوبیه؟! +چ چطور مگه؟!!! جیسو:ه هیچی همینجوری پرسیدم همین إه بچه ها رستوران رفتن منتظرن بریم دیگه.... +اوم باشه.... *سلام ما کجا بشینیم؟! لیسا:سلام جونم رزی واییی تو و جیمین اونور کنار هم باید دیگه بشینین🤭+چ چییی؟! لیسا فقط بفهمم از قصد این کاراتو کردی میدونمو تو!!! جیمین:خب چی میخواید سفارش بدیم بچ ها؟! جین:من خرچنگ میخوامم!! شوگا:جین پسر خیلی شکمویی خجالتم خوب چیزیه مثلا!! جیهوپ:اول خانوما نظرشونو میگن جین😑، جین:خو باشه شماهم حالا!! خانوما بفرمایید... همه غذاشونو خوردن از رستوران اومدن بیرون... کوک:میخواید زنگ بزنم ماشین بیارن بریم خونه یا نه؟! جیسو:بنظر من که پیاده بریم بیشتر حال میده( همه موافقت کردن.. )*تو راه بودیم که به یک پسر جوون بادوتا آبمیوه تو دستاش بود برخوردیم....

ها؟؟!! چرا سر و وضع این پسره انقدر کهنس؟! +هیس ساکت شوگا میفهمه!!!جیمین:سلام🖐+س سلام..... لیسا:چیزیتون شده!!؟ راسش بد نگیرین منظور اینه که اتفاقی براتون افتاده آخه کلی خاکی هستید... تهیونگ:ها؟! ن نه من باید برم درواقع معذرت میخوام راسش کسی منتظرمه.. کوک:پسر بزار کمکت کنیم میدونم یه چیزی هست.. ته:عه نه ممنون نمیخوام تو زحمت بیوفتید.!! *با کلی لجبازی دنبال اون پسره رفتیم... اونور خیابون یک دختر خییلیی خوشگل بایک پیراهن کهنه و پاره نشسته بود و چرت میزد... تهیونگ:جنی... جنی.. بیدارشو منم تهیونگ! جنی:ه ها کیه آه تویی ته ته.. وا من توهم میزنم یا کلی پسرودختر خوشکل دنبال خودت آوردی؟!! +خب راسش بزار برامون توضیح بدن جنی.... شوگا:ببینم شما اهل این طرفا نیستین مگه نه؟! جنی:بله ما از شهر بغلی اومدیم... شوگا:توضیح بده.!!**جنی و تهیونگ همه ماجرا رو توضیح دادن و رزی برای جنی گریه کرد؛ کوک:خب بزارین آشنا بشیم.... من جونگ کوک و ایشون برادرم جیمین هستش... شوگا:من شوگام اینم جیهوپه بهترین دوستم... جین:منم جین واین هم نامجون همکارمه، لیسا:منم لیسا هستم ایشونم رزی دوست خوبم هست و البته خانوم جیسو کارمند محبوبمه...**همه باهم آشنا شدن.. جیمین:خب شما جایی برای موندن دارین؟! تهیونگ:خب راسش متاسفانه هنوز نه... کوک:خیلی خب اونو بسپارین به من!!جیسو:اصلا شام خوردین؟!جنی:عوم ب بله خوردیم یک چیزی.... کوک:خب به من اعتماد دارین؟! ته:ببین داش من ما بهت اعتماد که داریم البته ولی کلا نمیخوایم برای شما دردسر درست کنیم پس خیلی ممنون از لطفتون... جیمین:نه اینجوری نمیشه بعدشم یک دختر جوون نباید آواره خیابون باشه پس بخاطر جنی درخواستمونو قبول کن.. تهیونگ:ای خدا باشه بفرمایید، کوک:من یک هتل از هتلای پدرم براتون رزرو کردم بیاید بریم تا بهتون نشون بدم... جیمین زنگ میزنه به راننده ماشینش و میاد دنبالشون... ماشین خیلی بزرگیه همه بشینید و راحت باشید... *من کنار جنی نشسته بودم و رزی اونور جنی جیسو هم کنار رزی.... پسرا همشون اونور پرده ماشین بودن ما صندلی های آخر نشسته بودیم... همونطور ک قبلا گفتم جنی خیلیی جذاب بود. لیسا:آهای جنی! +عا ب بله لیسا جان؟! لیسا:میگم تهیونگ. +تهیونگ چی؟! لیسا:تهیونگ خیلی خوشکل و باحاله مگه نه؟! +خ خب معلومه تازه خیلی هم خوشقلبه؛ لیسا:رز ی یکم یاد بگیر دختر ببین جنی عرضش از تو بیشتر برای خودش عشق دست و پا کردولی تو هنوز نتونستی به جیمی... رزی حرف قطع میکنه و میگه:هی لیسا معلوم هست چی چرت وپرت میگی؟! بعدشم اینقدر بلند حرف نزن صدارو میشنون زشته عه... جنی:چ چییی م منو تهیونگ فقط همکاریم همین😅 تهیونگ:(سرفه الکی یعنی ما صداتونو میشنویم😐😂)*کوک:خب رسیدیم دیگه.... جیمین تو برو بابقیه من برم کارای اینارو درست کنم میام +باشه؛ لیسا:ن نه کوک منم باهات میام!!!**همه باتعجب بهم نگاه کردن خودم نفهمیدم چ گفتم.. *منظورم اینه منم میخوام بیام همراهت إم چون جنی دوست عزیز منه پس منم میام!! همه رفتن منو جنی همراه کوک و تهیونگ وارد هتل شدیم....

پاسپورت هاشونو دادن و دوتا اتاق کنار هم براشون گرفتیم.... کلیدا رو گرفتن خداحافظی و تشکر کردن و رفتن، منو کوک هم بیرون منتظر ماشین وایستادیم***لیسا:کوک یه سوال. +ها؟! چی شده لیسا؟! لیسا:خب نظرت درباره من چیه؟! *اصلا نمیدونم با چ عقلی این سوالو ازش پرسیدم به خودم اومدم نمیدونستم چطور باید گندی که زدمو جمع کنم خیلی آروم گردنمو چرخوندم سمت کوک دیدم با تعجب نگام میکنه! گفت:چ چی؟! خب... لیسا:چ چیزه ببخشید چرت و پرت گفتم مهم نیست😅ی یعنی منظورم اینه چجوری بگم... کوک حرف لیسا رو قطع میکنه و میگه:تو بنظرم خیلی عالی هستی راسش یک دختر اجتماعی با اخلاق عالی هستی هر فردی باشه دلش میخواد یک نفر مثل تورو داشته باشه تو.... تو یک دوست عالی ویک عشق پاکی... من مطمعنم پسرای زیادی عاشقت میشن حتی.... حتی شاید خداروچ دیدی منم شدم.. با این حرفایی که زد یک نور تو چشام حلقه زد مخصوصا حرف آخرش باعث میشد ضربان قلبم روی 1000بزنه نگاش که کردم دیدم سرش پایینه و گونه هاش سرخ شدن اما یهو شروع کرد به خندیدن درست مثل روز اول از ته دل بلند قه قه میکرد بهش گفتم:ه هاااا؟!! ب چی داری میخندی؟!+ه هیچی😂آه آه ها ها ها فقط یاد روز اولمون افتادم خدایی دختر تو یک دست و پاچلفتی بودی😂لیسا:چ چییی خیلی بدیییییی😣نگوووواقعا برام ناراحت کننده بود که روز اول باهم اونجوری آشنا شده بودیم ولی وقتی نگاش کردم که با چ ذوقی از ته دل میخنده باعث شد خوشحال بشم و در خندش منم همراهیش کنم!! **ماشین اومد سوار شدیم اول منو رسوند و بعد رفتم خونه، سریع سراغ اتاقم رفتم روی تختم ولو شدم و تمام خاطراتمو با دوستای عزیزم همه لحظه به لحظه شو مرور کردم درضمن اینو میدونم که دوتا دوست دیگه هم بهم اضاف شدن با یک لبخند شیرین خوابم برد و آروم زمزمه کردم:فردا بیا....

خب خب این پارت هم تموم شد.... خوشکلا لایک بزارین دیگه چون کلی زحمت کشیدم^-^❁🙏؛ البته هر جور مایلید😗👍تا پارت بعدی گوددد

امیدوارم ناظر زود قبول کنه🥸🧭بیا با هم عاج شیم🌨☃️

آنچه خواهید خواند:هاان مطمعنی❓*من عاشق شدم😭💔*تو به من چیکار داری 💢
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود آجی
ممنون قشنگم💝🪅
اجی دارم میرم حلالم کن🙂💔
عزیزم تو غل میکنی 😀🎶💕
عالیییییییییی بود😗💌
ممنوننننن قشنگم 🎶💜
عالیییی بود منتظر پارت بعد هستمم
ممنون حتما میزارم 👍💜
برام مهم نیست:))))) یک داستانه بمولا چیز خاصی نیست:))) شماها هم بیکارین عا:)
آفرین آجی نیلو خیلی خوب بود (من و تهیونگ فقط باهم همکاریم😂 ) زود تر بزار دیگه عاجی
عه عاجی کجا بودی؟!دلم برات تنگیده بود(😹👍) ممنون عزیزم تو هم پارت جدید بزار 💜_💜
هع ببین چون شیپ کردی کسی نمیخونه
شما چیکار داری دلش خواسته شما دوست نداری نخون
به تو ربطی داره فیک آرمی؟