داستان جدید نیکا😉 ژانر:عاشقانه و پر رمزو راز
مرینت: سلام من مرینتم ۱۷ سالمه دختر یکی از پولدار ترین ادم شهر هستم. به عشق هیچ اعتقادی ندارم چون به اندازه کافی ازدواج ناموفق تو خانوادمون دیدم. من یه برادر دوقلو به نام لوکا دارم(لوکا و مرینت تو این داستان خواهر و برادرن)لوکا یه دقیقه از من بزرگ تره اسم مادرم سابین هست. اسم پدرم تامه و صاحب یه شرکت واردات و صادرات هستیم تو قرار دادایی که بسته میشه منو لوکا حق امضا و یه قدرتایی هم داریم یعنی کلی میشه گفت اداره این شرکت به عهده منو پدرم و لوکا هست منو لوکا وارث شرکت صادرات و واردات دوپن چنگ هستیم پنجاه درصد مدیریت با منه بقیش با لوکا خونه ما خیلیییی بزرگه و دور تا دورشم حیاطه که توش پر از درختو گله و وقتی میخوام برم شرکت از یه مسیر جنگلی باید عبور کنم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
61 لایک
خیلی خوب مینویسی. همه داستاناتو خوندم و دوباره دارم میخونم😻واقعا قشنگن. من که بعضی جا ها اصن یه دو سه تا سکته ناقص زدم😂
قول میدم بررسی کنم بذاری
این داستان جدیدت هم عالی هست فقط زودتر منتشر کن
تا پارت سه گذاشتم
عالی بود پارت بعد اجی گفتم هرچی بنویسی عالی در میاد
مرسی
خیلی محشر بود . عاشقش شدم . ایول به ذهن خلاقت . حتما ادامه بده این رو هم
تنکس
از باب اسفنجی اسکی رفتی 😂😂😂😂 داستان فوق العاده داری شروع میشه امیدوارم پایان بدی داشته باشه حداقل باور کنیم😂
ممنون
امید وارم پایان کثیفی داشته باشه😂
باید برم قلب بخرم و گرنه ته اون موقعه قلبی دیمه تو سینه ام نمیمونه عالیییییییی
😂😂
عالییییییییییییییییییییییییی بود مثل داستان قبلت😍داستان قبل تا پای سکته رفتم لطفا توی این داستان اذیت نکن😂😂منتظر پارت بعد هستم زود بزار 😂واقعیتش داستانت خوب نبود چون
از عالی هم اون ور تر بود😍😍😍😍
حالا تازه پارت اوله از پارت دو به بعد شروع میشه😂😂
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی و.................. خیلی خیلی عالی😅😂💖💖💖💖