سلام سلاااام، ببخشید دیر شد ایندفعه خیلی براتون نوشتم دیگه چشمام نمیبینه🙂مرسی بابت انرژی دادناتون، راستی راستی به داستان💚 «آینه ی ماه» و «عشق مسموم»🖤 از آجی آهو هم سر بزنین حتمااااا😉به نظرسنجی هم یه سر کوچولو بزنین. لایک و کامنت فراموش نشه خیلی خیلییی دوستتون دارممم💛
با باریدن اولین پرتو های خورشید بود که دیدیمش.. کلبه.. بارقه های امید تو وجود هممون جوشید سرعتمون رو زیاد کردیم و جلوی کلبه وایسادیم، جین به آرومی جونگ کوک رو روی زمین گذاشت و کمرش رو به درخت تکیه داد یونگی و جیمین هم کنارش وایسادن تا نفسی تازه کنن، جین جلو رفت و گفت من در میزنم،نفس عمیقی کشید و تق تق به در کوبید ، صدایی نیومد و کسی تو درگاه پدیدار نشد جین دوباره دست برد تا در بزنه ولی در باز شد و مرد تقریبا میانسالی، با موها و ریش کوتاه سفید جلوی در وایساده بود، کمی قوز بود و پیراهن چهارخونه ی قرمز و شلوار جین به تن داشت توی یک دستش پیپ بود و با بیحوصلگی به ما خیره شده بود جین با تته پته گفت : آقا..-چی میخواین؟! +اقا.. ما گم شدیم اینجا تلفن هست؟!..اب دهنشو قورت داد: یا چیزی برای خوردن؟! هممون با امیدواری بهش نگاه میکردیم ، مرد یک دور هممون رو نگاه کرد و وقتی نگاهش روی من افتاد کمی مکث کرد بعد دوباره به حالت اخم برگشت و گفت : نه هیچی نداریم ازینجا برین..-اما..تق، در بسته شد
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
49 لایک
آجی مثل همیشه محشر بود 👏
👑👘آجیییییییییی خبر پارت اول داستان پادشاه بی چهره امدم خواستی برو بخون بعد آجی پارت دومش هم نوشتم اونم تو صف بررسی👑👘
ممنونمممممممممم 💛
آووووووو چشم حتما میرم که بخونمش✊🏻🥳
داستانت عالی هستش لطفا ادمه اش بده من خیلی دوستش دارم تو 80 تا صفحه هم بنویس من بازم با اشتیاق میخونم و خداروشکر میکنم که زیاد نوشتی و به این زودی تموم نمیشه راستی پارت های بعدی زودتر بزار💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
مرسی وای خدا نمیدونی چقد با کامنتت ذوق کردم😍🥺مرسی که دوسش داشتی
چشم حتما این یکیو زود میزارم ولی تساوی دو روز بعد منتشر میکنه😅
تستچی*😑
وای داستانت خیلی قشنگههه عرررررررررر ولی دیر به دیر پارت میزاری یتیتسننس نصف جون میشم تا پارت بعدیش بیاد🥲🥲🥲😂😂😂ولی اشکالی نداره چون هرپارتی که مینویسی خیلی قشنگه معلومه روش فکر کردی ادامه بده حتما موفق باشی👍👍👍😍😍😍
مرسیییییییییی🥺😍چشم سعی میکنم زودتر بزارم ولی تستچی هم دو روز بعد منتشر میکنه همیشه😖چشمممم مرسی که دوست داشتین🙂
عالی بود ممنون لطفا پارت بعدو سریع بزار لطفااااااااااا
چشمممم مرسی که دوست داشتی💛
عالییییییییییی بود لطفا زود پارت بعد رو بزار😃💜راستی لطفا ب تست منم سر بزن داستانتو تو یکی از پارتا معرفی کردم😃😂💜
مرسیییییییی، نظر لطفته😍
ممنونم که معرفیش کردی🤗💗🎁 چشم حتما سر میزنم
داستانت حرف نداره 😻😻
مرسییییی🥰
خیلی قشنگ بود عالی بود لطفا پارت بعد میخوام ببینم چرا مین سو حیا نکرد و بدون درزدن آمد داخل 🤣🤣🤣🤣😑😑😑
مرسییی نظر لطفته 💛
🤣🤣از کجا میدونست بچم بی لباسه تازه خودشم برگاش ریخته دیگه عصبانی بود پرید تو
این اتفاق هم برا منم افتاده اگر دلت میخواد بدونی چطوری بوده بگو بنویسم برات
بگو بگو
#کنجکاو
🤣نمیدونم بخندم یا نه. تقصیر خودت که نبود اون چرا سلام نمیکرد اخه
چم به مولا نمیدونم 🤔🤔🤔😂😂😂 فکر کرده من آدم م.ن.حر.فی بودم از قسط آمده بودم تو اتاق 😂😂😂
هعی مهم نیست وللش..
قصد*😂
عالی بود🙂💜
ممنونم🙂💛