آهههههههههههههههههههــــــــــــــــــ(دارم آهنگ میخونم شما توجه نکن گلم برو داستان و بخون😂)
یهو.........این پسره ظاهر شد که مارتین بلند شد و گفت:آدرین!و زدن قدش اسم این آدرینه؟ اصلا چرا با مارتین انقد صمیمین؟! مرینت:هوی شما نبودین که دو دقیقه پیش داشتین از سر و کله ی هم بالا میرفتین واسه گفتن یه کلمه؟مارتین:اون فرق داره آخه تو خیلی ترسناکی آبجی😅مرینت:راست میگی نمیدونم چرا دلم برای این انسان میسوزه کاری به کارش ندارم مارتین:به خدا خیلی خوش شناسه😂 آدرین:اولا من دیگه خوناشامم دوما لازم نکرده شما دلت برای من بسوزه همین که کاری کنی نامزد نباشیم کافیه مانلی از روی تخت پاشد مانلی:نامزد؟تو که گفتی فقط گازش گرفتی!مرینت:آه این جریانش طولانیه این بیشعور بعدا از خون من خورد مانلی:و تو هم هنوز از خونش نخوردی؟مرینت:ترجیح میدم تا لحظه آخر دنبال راهی بگردم تا دیگه نامزدش نباشم مانلی:میدونی که هیچ راهی نیست مارتین:تا شما ها بحث میکنین من یه سر برم و برمیگردم و غیب شد....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
35 لایک
اجی جواب بده
اجی من هر چقدر تو تست هات میگردم داستان بی حدود مرز رو پیدا نمیکنم چجوری قسمت های دیگش رو پیدا کنم
واو🥴💕عالی بود عزیزم
پرفتکت اجی جان پرفکت مثل هنیشه
فوق العاده
عالی بود پارت بعدی
بد جای کات شد 😢
مثل همیشه عالییییی بود😘😘😍😍
منتظر پارت بعد هستم
عالی