
داستان آرمی شدن من🍒

من ۱۶ سالمه🙂 داستان از وقتی شروع میشه که رفتم هفتم... تو کلاس حداقل ۴ تا از دوستام که از دوم تا هفام باهاشون بودم آرمی بودن... و خیلی راجبشون حرف میزدن طوری که فقط اسماشون رو بلد بودم ولی حتی چهره هاشون رو ندیده بودم... معمولا آدم بی اعتماد به نفس و گوشه گیری بودم اون ۴ نفر هم خیلی باهام صمیمی نبودن... تصمیم گرفتم بگم منم بی تی اس رو میشناسم در حالی که حتی عکساشون هم ندیده یودم...

من فقط میخواستم دوست پیدا کنم و باهاشون حرف بزنم تا تنها نباشم... موقعی که گفتم آرمی هستم حرف هاشون باهام شروع شد... گفتن بایست کیه و جالبه من حتی اصطلاحات کیپاپ هم بلد نبودم... خجالت مبکشیدم معمولا چون زیاد اصطلاحات رو بلد نبودم... با این حال اون روز از این سئوال جیم زدم و تا رسیدم خونه معنی بایس رو در آوردم حتی اسم بی تی اس رو هم سرچ نکردم... هدف من اون موقع بی تی اس نبود فقط تنها نبودن بود=)

فرداش رفتم دوباره پرسیدن بایست چیه منم از روی بیخیالی لب زدم: -جیمین اما حتی چهره جیمین رو ندیده بودم دوستم جبهه گرفت که نه جیمین بایس منه منن گفتم شوگا...راستش حتی اسم شوگا رو بلد نبودم و فقط لقبشو میگفتم... از حرفاشون شنیده بودم مثل گربه هاس اون موقع من نه هیتر بودم نه آرمی... در واقع یه آرمی تقلبی بودم من از بی تی اس برای دوست پیدا کردن استفاده کردم

گذشت گذشت همینطور چیزایی میگفتن مثل ران بی تی اس و غیره تر حالی که ندیده بودم به دروغ میگفتم دیدم و چقدر باحال بود و این حرفا اونا هوارانگ میدیدن گریه میکردن در حالی که من اصلا درکشون نمیکردم واقعا از اینکه دوست بودن باهام خوشحال بودم یک سال گذشت یک سال از آرمی تقلبی بودنم... باهام صمیمی تر شده بودن

🙂گذشت و گذشت شد ۳ سال و نیم که من یه آرمی نما هستم در حالی که حتی یه بار هم سرچ نکرده بودم من حتی عکساشون هم ندیده بودم و میگفتم بایسم شوگا هست... بی تی اس که حتی یه بار هم تو گوشی ندیده بودمشون از منه گوشه گیر بی اعتماد به نفس یه آدم دیگه ساخت شدم کسی که راحت با همه جوش میخوره راحت حرف میزنه... ولی هنوزم نمیرفتم سراغ بی تی اس هنوز ندیده بودمشون دهم بودم و با شخصی به اسم سما آشنا شدم من از ده سالگی یه اوتاکو بودم و فهمیدم اونم اوتاکوئه سریع با هم دوست شدیم اون آرمی بود بازم به دروغ گفتم آرمی هستم و بایسم شوگائه... یکی از اخلاقاش این بود که ویدیو های بی تی اس رو برام میفرستاد راستش وقتی ویدیو ها رو میفرستاد من هیچ کدوم رو نمیشناختم اما باهاشون میخندیدم خوسم اومده بود بالاخره رفتم توی اینترنت و سرچ کردم ... سه روز گذشت دیدم همش دارم از بی تی اس نگاه میکنم... من یه آدمی بودم معمولا وقتی رو یه چیزی قفلی میزدم بعد دو هفته ولش میکردم اما دو هفته الان شده نه ماه... =) من از بی تی اس ممنونم و همیشه میگم کاش زودتر آرمی میشدم من ۳ و سال نیم یه ارمی تقلبی بودم و الان ۹ ماهه که یه آرمی واقعی هستم... کسی که بایس نداره و همه اعضا براش یکی هستن یکی رو بیشتر از یکی دیگه دوست نداره... من آرمی شدم چون هفت تا فرشته منو میخندوندن=)(=

تو چطور آرمی شدی؟!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)