
ادامه...😂😂😂😂😂یه سوتی داد تهوو راستی بچه ها این مثل فیلم تو زیبایی نیست
با بیحالی خودمو رو دستام بلند کردم زیر دلم تیر میکشید به سختی بلند شدم و رو به چشمهای نگران جیهوپ لب زدم: -آره خوبم! ولی اولین قدمی که برداشتم سرم گیج رفت که دستی بازومو گرفت به لبخند مهربون نامجون خیره شدم که لب زد: -انگار مکنه کوچولوی گروه بعد از تلاشای زیادش خسته شده! بعد رو به کوکی لب زد: -هیونگش چی میگی؟ برق تو چشم های جونگ کوک وقتی نامجون بهش گفت "هیونگش" کاملا مشخص بود. کوک با ذوق اومد جلوم و خم شد و لب زد: -بپر رو کولم داداش کوچولو! با تعجب دستمو از دست نامجون کشیدم بیرون و با استرس لب زدم : -نه...راستش.... -رو حرف هیونگت حرف نزن! و مجبورم کردن سوار کوک بشم:/
با خجالت کلاه سویشرت رو روی سرم کشیدم که صدای جونگ کوک در اومد: -شلوارت خیلی ضخیمه توش راحتی! با استرس لب زدم: -آره چطور با خنده گفت: -آخه هیچ برجستگی مردونهای رو روی کمرم حس نمیکنم! مغزم یه لحظه گوزید وای خدا این چی بود جونگ کوک گفت با خجالت لب زدم: -نه عادتمه شلوار ضخیم بپوشم! تو ماشین کنار جیمین منو گذاشتن وای خدا این بشر خیلی داره بد نگام میکنه آب گلومو قورت دادم که لب زد: -پاهات خیلی باریکن موقع رقص پاچه شلوارت میرفت بالا من دیدم!
آب گلوم رو قورت دادم و متعجب بهش نگاه کردم خیلی آروم گفته بود جین و یونگی هیونگ هم مشغول حرف زدن بودن! نگاهمو از جین هیونگ گرفتم و به جیمین که با چشم های ریز و یه پوزخند منو نگاه میکرد خیره شدم آروم لب زدم: -دنبال چی هستی؟ پوزخندش پررنگ تر شد و لب زد: -تو دنیال چی هستی! خیلی مشکوکی حواسم بهت هست. خیلی بابت یه چیزایی هیت خودم مثل تو شبیه دخترایی ولی میتونم به جرعت بگم تو بیشتر از من شبیه دخترایی! با خونسردی لب زدم: -هیت نده! و به منظره بیرون از ماشین خیره شدم، سنگینی نگاهشو حس میکردم ولی من که به خاطر خودم نیومدم عموم اسرار کرد.
***** مشغول عکس برداری برای آلبوما بودیم فردا اجرا بود و خیلی استرس داشتم. از دود که بخاطر عکسم بود حالم به هم خورده بود. با گفتن تموم شد عکاس با هوف بلند از جام بلند شدم و کنار جین که کارش تو عکاسی تموم شده بود نشستم جین با خند لب زد: -خب حالا که اونا مشغول عکاسی هستن از خودت بگو! با تعجب بهش نگاه کردم و با لبخند تصنعی لب زدم: -زیاد جالب نیست! جین با لبخند دستشو رو دستم گذاشت و گفت: -بگو بابا!
صفحه گوشیمو روشن کردم و عکس برادر دوقلوم که رو صفحه اومد رو نشون جین دادم: -یا خیلی خودشیفتهای که عکس خودتو رو صفحه گوشیت گذاشتی! با حرفش لبخند غمگینی زدم و گفتم: -اون بردار دوقلومه... از سکوتش استفاده کردم و لب زدم: -وقتی ۸ سالمون بود با برادرم گم شدیم تو یه شهر دیگه و متاسفانه برادرم تو ۸ سالگی جلوم تصادف کرد و مرد... دستی به صورت پر اشکم کشیدم که با اومدن نامجون یهو جین منو تو بغلش کشید بیحرکت منتظر دلیل این حرکت کاملا غیر منتظرش بودم که صداهاشون بلند شد: -عه تهوو که... -هیس خوابش برده! الان میفهمم چرا جین هیونگ گروهه بخاطر اینکه کسی اشکامو نبینه منو تو بغلش کشید!
خوشگللااا نظر یادتون نرههه🙂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی
تو امتحانت موفق باشی
ولی هروقت کاری نداری لطفا پارت بعدی رو بزار
جرررر امتحانم تموم شدددد
امروز میفرستم گلم
امتحانت تموم شد؟
گذاشتی؟
امتحانم متاسفانه جلو افتاد و افتاد ۷ شهریور اما سعی میکنم امشب آپ کنم یه پارت تا منتشر شه
عالی بودددددددد
تو امتحانتم موفق باشی
پارت بعد هم هروقت تونستی بزار
ممنون
سعی میکنم بعد امتحان بزارم بیشتر
# پارت بعد میخواهیم 😂✌🏾
جررررر😂😂😂پارت بعدو حداقل یه هفته دبگه میزارم امتحان دارم
خیلییی قشنگ بود
ممنون
عالی بود لطفا پارت بعدو زود تر بذار
باش:)
من پارت بعدو میخواممممممممممممم میشه زود تر بزاریش اولیین کامتن و لایک
من تا یه پارت منتشر میشه پارت بعدو آپ میکنم متاسفانع دیر منتشر میشه