بچه ببخشید
روی صندلی منتظر بودم که یونگی اومد میخواست یه چیزی بپرسه که یهو جیمین اومد گفت یونگی بیا پی دی نیم گفته برگردیم یونگی رفت وسایلمو جمع کردم رفتم که پول رو پرداخت کنم اما خانومه گفت یه اقایی پرداختش کرده منم گفتمباشه و رفتم بیرون رفتم دنبال هتل اماهتل پیدا نکردم یا گرون بود یا پر بود شب شده بود رفتم کنار یه پارک بود نشستم و داشتم به دریا چه روبه روم نگاه میکردم دیدم یه بچه داره گریه میکنه رفتم پیشش گفتم چی شده گفت مامانم روگم کردم گفت اروم باش الان میریم مامانتو پیدا میکنیم رفتم پیش یکی از پلیس های اونجا و گفتم این بچه گم شده میشه لطفا کمکش کنید اون خانوم بچه هرو بغل کرد ویهو یه خانوم گفت مین جی عزیزم و به سمت پلیسه اومد و بچشو بغل کرد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
وای ممنون 2 تا قسمت گذاشتییییی
خواهش میکنم