حمایت کنید خواهش میکنم😢

خب جنی داشت فکر میکرد که آنا گفت کجایی گفتم ها هیچی نامجون گفت بریم خونه همه گفتیم اره او رفتیم همه رفتیم دوش گرفتیم اوتاق جنی از حمام با هوله اومدم بیرون که کوک اومدمن برای تلفی جواب ندادم اما خب دلخور نبودم ازش داشتم نقش بازی میکردم بعد کوک بغلم کرد اونم با هوله🤷🏻♀️😳 گفت بانی من منو ببخش گفتم باشه لباس پوشیدم موهام هم خشک کردم کوک میخواس هولش رو دربیار گفتم وایسا چشمام رو بستم او عوض کرد(👆🏻لباس جنی)

خب اوتاق ته از زبان جنی آمدم بیرون دیدم کوک داره لباس میپوشه اما شلوار پاشه که من جییییییغ زدم گفت چته روشو کرد پشت منم از پش بغلش کردم گفت میشه بری لباس بپوشی پشتت هم کن تا من لباس بپوشم گفت باشه لباسام رو پوشیدم گفت اومممم چه بیبی خوشکلی دارم من 🤤😋گفتم ممنون منم ددی جذابی دارم🥺(منحرف نشید 😂) خب ما تو اوتاق بودیم حالا تو حالا جنی او کوک اومدن پین که شوگا او جیهوپ گفتن او مایگاد😲 کوک دید دارن به من نگاه میکنن گفت جنی برو عوضش کن گفتم نمیخوام ولکن دیگه😢🥺گف باش منم رفتم اشبز خونه بعد استیک او خرچنگ اپز شده سفارش دادم 😋(کفتت شه دلم خواست😭🦀) (لباس آنا)
از زبان ته منو آنا هم اومدیم پایین جین به آنا گف میگم تو آنا لباساتو چرا همش ست🤔 آنا گفت خب تغریبا تو لباس خواب او بعضی لباسا سلیقمون مثل همه اما رنگای مختلفی میگیریم ولی لباسای جنی بیشتر اسپرت کیوت صورتی اما من اسپرتی خفن میپوشم همینو از جنی بپرس ببین چی میگه باشه جین داد زد جنیییی. جنی داد زد بلهههههه جین گفت بیا ااااا جنی گفت باشششش بعد سوالی رو گه از من پرسید از جنی هم پرسید مثل من جواب داد تعجب کرد زنگ خورد جنی دوید سوارشش رو از جلو در برداشت گفتم چی گفت خرچنگ او استیک 😋🍕اوم بیایین بخوریم
خوردیم تمام شد جیمین گفت بیایین بازی من گفتم من بگم من بگم🥺گفت بگو گفتم قایم موشک تو تاریکی آنا گفت تو کع میترسی از تاریکی گفتم آره اما تنها نیست کلی آدم دورو ورم هست هم موافقت کردن نامجون و شوگا بودن بودن بهشون گفتم وایساین بیاین این چراغ لیزریه رو بگیرین راحت تره گفتن اوم باشه شروع شد منو کوک رفتیم تو حمام تو وان بهش گفتم میترسم حشره اس باشه گفت نتر نیست گفتم باشه بعد نامجون دور شد ما چون در حمام رو بز گذاشته بودیم در اومدیم اوسوک سوک کردیمشون بعد تمام شد (بازیه باحالیه منو فامیلامون همیشه بازی میکنیم)
بعد رفتیم او خوابیدم اما من تشنم شد آمدم پاین کتمم رو تنم نبود (اوتاق رو عوض کردن آنا او جنی باهم ته او کوک هم باهم) یکی رو دیدم اومدم جیغ بزنم که کوک دستش رو گذاشت جلو دهنم گفت بابا منم کوک آروم شدم منو بدون کتم دید اومد جلو من رفتم عقب تا آخر به دیوار رسیدم که کوک دستش رو قاب صورتم کرد او لبمو بوسید من رفت عقب گفت بیب فرداصبح لباست رو عوض کن چون نیمتنت تقریبا توری برای همین من میگم عوضش کن گفتم باشه او

بعد بغلش کردم گفت کاشک تو امشب پیشم میخوابیدیم وایسا تهیونگ بیداره گفت آره خوبه آنا هم بیداره بیا بریبهشون بگیم که تهیونگ بره تو اوتاق که ما میخوابیم من بیام تو اوتاق شما رفتیم او گفتی او قبول کردم قرار شد صبح اگر زود تر از همه بدار شیدیم برگردیم سر جاهامون بعد من رفتم زیره پتو کوک فقط بایه شلوارک بود گفت جنی چشماتو واکن کرد کو ک گفت باید با ایجوری من عادت کنیامد روتخت او منو کشید تو بغلش تو اوتاقی که آن هم بو همین بود من تو بغل کوک خواب بودم تو اتاق آنا تو ذهنش واو سیس پکاشوکلمو آوردم بالا تهیونگ. لبمو بوس کرد بعد خو بیدیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون
مث همیشه عالی👌🏻