
اومدم با تست جدید بهم بگین چه تستی برا تون بزارم 🥳

خب اززبان جنی رفتم لباس عوض کردم رفتم بیرون امدم بیرون رو مبلای کنار اقامتمون نشستم بعد یهو الکس رو دیدم دویدم سمتش سلام کردم که همون پسرا گفتن گیرت اوردیم رفتم پشت الکس تا الکس رودیدن صبح بخیر بهش گفتن به الکس گفتم میشناسیشون گفت اره +الکس این دختره دوس دختره الکس خندید او گف نه😂اون خودش دوس پسرداره گفتم اهای پسرای بی ادم میخواستید به من تجاوز کنید هان الکس تا اینوشنید به اونا اخم کرد اوگفت اوهی چرا میخواستید اینو کنید😤گفتم میخواستن به انا هم تجاوز کنن -عه باش دیگه دوست پسراتون مارو کتک زدن کم نبود شماهم روش🤕که شوگارو دیدم رفتم کشوندمش گفت جنی چیکار میکنی به شوگا گفتم دیشب
گفت اها پسرا بهم گفتن گفتم این الکس پسر داییم گفت خوشبختم واگفتم ایشون شوگا دوست کوک و دوست من الکس خوشبختم خب جنی پسرا ؟اها داش یادم میرفت اونا اینجوری بودن😎🤗😌😑 اون متجاوزین دیشب منو انا هستن😏«نزاشت حرفمو کامل بزنم» شوگا گفت اها بزنم داغونتون کنم جلوشو گرفتم گه هوپی هم امد گفتم صبح بخیر به شوگا گفتم میوتونم حرفمو کامل بزنم و همچنین دوستان الکسن همین الان متوجه شدم یدفعه انا از پشت زد تو سر اون بد بختا او اومد کنارمون+بابا یه گوهی خوردیم ولمون کنید هوپی گف چه خبره همچی رو گفتیم دعوتشون کردیم برایه ناهار

(بچه ها این عکس الکس) خب کوک او تهیونگ اونارو دیدن او عصبی بهمون نزدیک شدن گفتن اینا چرا اینجان همه چی رو بهشون گفتیم او بعد از اون اونا حتا یه لحضه هم از شون چشم بر نداشتم ازشون اسما شونو پرسیدیم اسم یکیشون چان بود او اون یکی لی بعد نا هار خوردیم جای اقا متشون کلبه سمت راستیا بود رفسیم استرا حت کردیم از زبان انا رفتم تو اونا ق منو انا که تهیونگ گف میتونم بیام تو جنی هم خواب بود بهش گفتم بله که کوک هم همراهش بود تهیونگ گف چرا تو خواب نیستی گفتم داشتم موهامو شونه میکردم او الانم بستم اها خب ما میریم بعد میایم گفتم چرا کوک گف چون جنی خواب باید با هر دو تون حرق بزنیم گفتم اها ن او رفتن

(این چان) دیدم جنی خیس غرق شده فهمیدم دارکابوس میبینه برا همین بیدارش کردم بعدهردومون ریه یه تخت خوابیدیم چون جمی کا بوس دیده بود بعد بیدارشدیم او رفتیم بیرون همه بودن از بان جنی به بچه ها گفتم کی میاد بریم سرُسرُ ابی همه موافقت کردیم اورفتیم یه کیفی میداد به یهم انا رفت جولو دا غرق میشد داد زدم کمک تهیون انا داره غرق میشه بودید کممممممک یه تهیونگ امد انارودر اورد بتهیون گ گفتم برکنار

(لی)رفتم بعد سه بار تنفس دهان بدهان دادم چش ماشو باز کرد او سرفه میکرد بهش یه بطری اب دادم گفتم اونی خوبی😟گفت اره ممنون جنی دیدیم همه دارن اینجوری 😐😲😵😱نگاه میکنن گفتیم چیزی جده جن دیدین کوک گف جنی اگه منم این جور بشم تنفس دهان به دهان بهم میدی یکم خجالت کشیدم اوگفتم زبونتو گاز بگیر اما اره این کارو میکنم 😅😐گفتم الان مثلا به اونی حسودی کردی گف اره یهو لی سرفه کرد او گف ما اینجایم اینجا جا عشقو عاشقی حرف زدن نیس😐گفتیم باش حالا😐😂بعد رفتیم قرار بود فردا بعد از ظهر برگردیم ۳روز اینجایم نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم [[[از این جا به فارسی گوشیم زنگ خوردانا گف کیه گفتم مامانم که گوشی اونم زنگ خورد(بچه ها الکس میفهمه چی میگن ) گوشی الکسم زنگ خورد بلند شدیم هر کدوم رفتیم یه طرف از زبان هم ااک هم انا هم جنی سلام مامان &سلام گلم*چیزی شده &نه فقط ما تا چند روز دیگه میایم کره
*اها خوش امدین &کاری ندارین گلم *نه بای&بای »رفتیم پیش میز با هم گفتیم شما هم گفتی اره ]]]بچه ها گفتن چیشده از اینجا به کره ای گفتیم ها ماما ن بابا ها مون میخوان بیان گفتن اها خب خوب گفتی اره نام جون گفت اونا کره ای هم بلدن گفتیم معلومه چان گف پس چرا به یه زبون دیگه حرف زدین الکس گفت باهم دیگه به زبون فارسی حرف میزنیم گفتن اها
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام پارت ۱۴ رو هم گذاشتم پارت اخره