های گایز پارت اخره
سوار هواپیما شدیم وبرگشتیم رفتیم خوابگاه بی تی اس بهشون گفت اینکه ساکامون روپیش خودتون بزارید بعدش رفتیم سمت خونه من و آنابه الکس اصرار کردیم که بیاد امشب پیش ما بخوابه صبح بیدار شدیم رفتیم فرودگاه و دنبال پدر مادر من توی راه بودیم که الکس میخواست حرف بزنه که گوشیم زنگ خورد کوک گفتش که سلام من گفتم سلام خوبی عزیزم گفتم ممنون تو خوبی عشقم گفت نمیخوای مارو با پدر مادرت آشنا کنی گفتم باشه بزار بریم خونه بهت خبر میدم بعدش خداحافظی کردیم بعد الکس داشت میگفت که
15 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
مرسی داستانا توهم خیلییی خوبن
خیلی خوب بود ❣️😄