
های گایز امیدوارم خوشتون بیاد
رفتم پایین پیشه پسرا بعد گفتم آنا آروم شد گفتم آره خوابیده که کوک زنگ زد گفت بچه ها دارم میا بیاید کمک جنی تو بغل کوک بود لرزش او گریش یکم کم تر شده بود کوک کاناپه رو بزرگ کرد او جنی رو گذاشت روش گفت باید چراغا روشن باشن او زیاد فیلمایی ترس ناک نبینه او بشتر کمدی ببینه امشبم اگه میشه همه پیشش بمونیم همه گفتن باشه به تهیونگ گفتم تو برو پیش انا گفت اووم باشه اورفت صبح از زبان کوک

بیدارشدم همه خواب بودن پیشونی جنی رو آروم بوس کردم او بلند شدم جنی هم بلند شد خیلی خوب شده بود دیگه نه میلرزید نه گریه میکرد اما بازم میترسید دست خودشم نبود رفتیم تو اوتاقمون رفت یه دوش گرت او لباسش رو عوض کردمنم همینطور

او آمدیم پایین همه بدار بودن بجز آنا او تهیونگ از زبان آنا بیدارشدم دوش گرفتم لباسامو عوض کردم پتو رو از روی ته برداشتم بیدارش کردم او دوش گرفت او لباسش رو عوض کرد او مدم پاین دیدم جنی هم اونجا از خوشحالی دوید او جنی دو از پشت بغل کردم همیدم آنا داره میاد بغلم که اما من با مخ رفتنم تو زمین فرست برای انتقام😂😂🍕بعد خودمو به بیهوشی زدم نا صدام کرد بلند نشدم بعد که از رو بلند شد بلندشدن زبون در آوردم ویدم اونم با دنپایش دوید دنبالم بلند گفت خاک تو سر من که برا تو خر گریه کردم منم درحال دویدن حقت بود گاو عزیزم اون دنپایش رو پرت کرد سمت من

من جا خالی دادم او گفتم خیتتتتت 😝😝پسراهم داشتن میخندیدن 😂😂آنا گفت بیا گفت نه گفت بیا کاریت ندارم گفتم نه دوروغ گو🤕دارم میگم بیا ا دوید دنبالم باداد مگه نمیگم بیا آره بعد جنی اوفتاد رو کاناپه او شروع کردم قل قلک دادنش اونم داشت میخندید که هردومون باجیغ از رو کاناپه اوفتادیم جن بلند شد گفت آخ کمرم به منم کمک کرد بلند شم هردومون داشتیم آه او ناله میکردیم پسرا کمکمون کردن گفت بعد از ظهر بریم شره باز ما گفتیم اره😃😃( لباس جنی)

لباس آنا) خی کوک او تهیونگ گفتم بریم تُنل وحشت ببینیم شما میترسد( از زبان نویسنده) جنی به کوک گفت شما برین من نمیام میترسم کوک گفت بچه ها جنی نمیاد من باش میرم ترن هوایی باشه روتین ترت هوایی جنی ببینم چقد میترسی او ماهم رفتیم نک نکش نشستیم حرکت کرد من بازو کوک رو سفت گرفته بودم تو جیغ میزدم تمام شد من یکم سرگیجه گرفتم از بس رفت بالا اوپایین😂 هنو بازو کوک رو گرفتم چون سرم گیج میرفت بچه ها هم پایین بودن آنا گفت اوه جنی اینجوری من که نمیرم همه خندیدن😂😂جنی هی حالش بهم میخورد میدوید میرفت تو سرویس بهداشتی تا آخر حالش خوب شد
جنی گفت عجب گوهی خوردم رفتما بار اول او آخرم بکوشنمم نمیرم کوک گفت عه اونم منو کشید میگفتم نه نه کمک این منو بزور داره میبره😂 ها بازم میگی نمیری آره که کوک اینبار منو بغل کرد الکی دست گذاشدم روصورتم که دارم گریه میکنم کوکم گذاشتم پایین او منم مثل جت در رفتم کوک هم دنبالم میکرد😂😂تهیونگ گفتم خب آنا خنده بسه الان نوبت تو 😈گفت نه نه دیگه نمیخندم🤕 نه نمیشه با خودم کشونش او بردم تو ترن هوایی داشتم سکته رو میکردم بازو تهیونگ رو گرفتم او اومدم پایین که از اونطرف کوک که جنی تو بغلش بود داشت میومد من به تهیونگ گفتم ببرم سمت سرویس بهداشتی او برام آب معدنی بیار گفت باشه پسرا عه نگاه کوک او جنی اومدن جنی پووووف😑حالا میتونی بزاریم زمین اگه قول بدی مثل اون قتی که گذاشتم زمین در نری آره باشه قول میدم. نمیشه من تو راه دوبارگذاشتمت زمین در رفتی الان دیگه باید بهم سابت کنی گفت خب قول میدم فقط بزارم زمین باشه اوخیی راحت شدم زیر لبی بهت نشون میدم😈😏
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نه بنویس عالیه 😁👌🏻
شما حمایت نمیکنید شاید دیگه ننویسم😢