
سلاممم اگه معرفی رو نخوندید برید بخونید که خیلی مهمه💝😗کپی ممنوع 🌹
سلام اول بالا رو بخون🤗☺خب من بهتون تو معرفی گفتم که مرینت اینا معجزه گر دارن و بهشون ارس رسیده و فقط خود خواهرو برادرا و مادرو پدراشون خبر دارن💕😄و من گفتم اول این تست شکل ابر قهرمانی و ایماشون و عکس کوامی هاشون رو براتون بزارم😊❤( عکس تست پدرو مادر مرینت و ماریتا و آدرین و آدریا)

اول از همه عکس قهرمانی مرینت و تیکی توضیحات: اسم قهرمانی مرینت (بانوی عشق)هست و قدرتشم یویو و گردونه شانس که خودتون میدونید🐞🐞

حالا معرفی آدرین :اسم قهرمانیش همون کت نوار هست و قدرتشم که میدونید پنجه برنده و چوب دستی🐾🐾و پلگ هم که میدونید🤗و بگم هیچ کدوم از این ها موقعیت زمانی ندارن زمانشون نامحدوده

حالا آدریا :اسم قهرمانیش باربیکو و اسم کوامیش هم پالگو هست💛💛☺قدرتشم اینه که عین کت نوار یه چوب دستی داره و فقط یه فرق داره و اینم اینکه چوب دستش رو تو هوا میچرخونه و وصیله ای را که میخواد تجسم میکنه و ساخته میشه😉و معجزه گرش هم دستبنده

و در آخر هم ماریتا:اسم ابر قهرمانیش (بانوی خفته) و اسم کوامیش فنی هست و 😄😃😃قدرتشم این که بدتش رو روی هر زخمی که بزاره و با خوندن ورد هی جوانه تازه شو اون زخم رو خوب میکنه💙💙

خب شروع داستان: این علامت هارو به حفظید😂😂👈(مرینت :❤ آدرین :🖤آدریا:🧡ماریتا:💜) از زبان:❤ صبح حس کردم دیدم یکی لیسم میزنه دیدم لاریه (ببرشه🐯😐) پاشدم نازش کردم و رفتم پایین دیدم هیچکس نیست با خودن گفت یا خدا یعنی انقدر زود پاشدم🤤آخ جوننن یه بار زود پاشدم 😎 💜:نخیر خانم زود پانشدی🤣🤣من که دستشویی بودم مامانم رفته خونه ی دوستش باباهم یه سری کار داشت رفت 😂😂 ❤:ایش ضد حال 😐 💜:خب حالا ناز نکن خواهر کوچولو برو لباس بپوش بیا صبحونه(لباس خواب تنشه) ❤: باش 🤗 💜: رفتم دویدم تو آشپزخونه یه میز خوشگل چیدم یه پارچ آب هم آماده کردم که😁😁وایی قیافش دیدنیه🤣🤣😂❤: به لاری گفتم برو پایین تو آشپزخونه تا بیام بهت استیک بدم😊بعد رفتم لباس عوض کردم که یهو ...(عکس صفحه لاری)

❤ : داشتم از اتاقم میرفتم بیرون که دیدم صدای جیغ میاد دیویدم پایین دیدم ماریتا وسط خونه درحال دویدنه و لاری هم دنبالش😂😂و کاری هم دنبالشون عجب صحنه ی خوبی رفتم تو آشپز خونه درحال خوردن صبحونه اونارو هم نگا میکردم 🤣🤣 ماریتا گفت مرینتتتتت اینو بگو منو ول کنه😵 😫❤:لاری بیا اینجا پسر خوب😊اونم اومد دیدم خیس خیس شده گفتم آها حقته میخواستی منو خیس کنی😂😂 💜: ایش یادم باشه قبل کرم ریزی موقعیت رو چک کنم 😁(یه نکته کاری ببر ماریتا هست🐯و لاری و کاری باهم خواهرو برادر هستند) عکس صفحه کاری
❤:بعد صبحانه با ماریتا میز رو جمع کردیم چون مادر آنیا حالش بد بود رفته بود(آنیا خدمتکار این دو خواهر ه😂❤) بعد دیدیم زنگ در خورد درو واز کردیم دیدیم آنیاست بهمون تعظیم کرد ما هم بهش سلام کردیم😊 آنیا: سلام و درود و پرنسس ماریتا و مرینت 💜:سلام آنیا خوش اومدی آنیا :با اجازه من میرم به کار ها برسم😊❤💜:حتما 💜: بعد که ماریتا رفت رفتم خودمو پرت کردم روی مبل سلطنتی و مری رو هم صدا زدم و با هم با لاری و کاری فیلم گذاشتم داشتیم میدیدیم که جای حساس فیلم زنگ در خورد😫😫 آنیا در رو باز کن😄آنیا:چشم بانو ❤💜: ایش معلوم نیست کی وسط فیلم اومده پارازیت انداخته 💜: چه هماهنگ😂😂 آنبا:درود بر ملکه و پادشاه خوش آومدید تام :سلام آنیا آنتونی کجاست؟ و حال مادرت چه طوره (آنتونی برادر آنیاست و خدمتکار تام هست) آنیا:سرورم آنتونی در اتاق شما در حال مرتب کردنه و حال مادرم هم خوبه😊 تام :خب خداروشکر 💜❤: میگم ما اینجا بوقیم تام :سلام بر پرنسس های من بیاین اینجا ببینم و مرینت و ماریتا رفتن بغل بابا و مادرشون 😄 سابین :خب دیگه من دیگه میرم به اتاقم😊😄❤💜: حتما مادر تام : منم همین طور تام و سابین: و لطفا شما هم کمی رعایت کنید😂😘💜❤:چشم ولی قول نمیدیم😝
امیدوارم تا اینجا از داستان من لذت برده باشید 😊😊نظر و لایک کردن یادتون نره
بایییی💚❤😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییی بود به داستان منم سر بزن
جایزه
محشر آجو😘😘
مرسی نفس❤🤗
عالی ولی میشه ماله مرینت ماریانا رو عوض کنی ولی کوامی هاشون یکی باشن
باشه سعی میکنم 😊
عالی بود
مرسی