
سلام سلام می دونم چقدر دیر شده پاک شده بود دوباره گذاشتم برید دیگه خیلی بازدید ها کمه تستچی از ناظری درم اورده می خوام از تستچی برم 🙁😕😭
اومد سمتم و بالا سرم وایساد بعد شروع کرد به خندیدن 😄 و دست زدن مامان ا/ت همداشت می خندید 😕 همینطوری مات بودیم که پدرش دستی رو شونم گذاشت و گفت همیشه مراقبش باش 😃 از خوشحالی نمی دونستم واکنشم چی باشه بعد عین منگلا یه خنده ی دندون نما زدم 😁 ا/ت هم بدتر من همین طوری به غذاش نگاه می کرد 😐🌈 نگاش به من خورد خندش گرفت و به میز ضربه می زد 😐🌈 بعد شام با ا/ت رفتیم او اتاق خیلی خسته بودم رفتم لباسامو عوض کردم و رو تخت ولو شدم 😐🌈 بعد چند ثانیه ا/ت اومد و کنارم دراز کشید 😐🌈 اروم زمزمه کرد 🥺 ا/ت: کوک 🙁 کوکی: جانم 🥺 ا/ت: حالم خوب نیست🥺 بلد شدم نشستم با استرس گفتم کوکی: چی شده جاییت درد می کنه 😨 بریم دکتر 😱 ا/ت: نه چیزه 🙁بغل موخوام 🥺 کوکی: 😐 بیماری؟؟؟ 🤨 ا/ت: 🥺 کوکی: حالا ناراحت نشو دستامو باز کردم و اومد تو بغلم 🥺 خیلی گوگولی بود🥺 اروم لبخندی زد و گفت ا/ت: 사랑해 🥺 ( عاشقتم ) کوکی: 사랑해 ( عاشقتم ) 🥺 اروم اروم بهم نزدیک شدیم و...........
سخت در اشتباهید 🥺💜😐🍭 که یهو در باز شد 😐🍭 از هم جدا شدیم و ا/ت افتاد زمین 😐🍭 مامانش بود 🍭 دستشو گرفتم و بلندش کردم مامانش شب بخیر گفت چشمک زد و رفت 😐🍭 پشم 😐🍭 بی خیال گرفتیم خوابیدیم 😐🍭 1 هفته بعد من و پدر ا/ت رفتیه بودیم برای خرید عمارت 😐🍭 ا/ت و مگی و دوستای ا/ت و اعضا رفته بودن برای خرید ها و وسایل خونه 😐🍭 همچی خیلی خوب بود 😐🍭 بعد همهمگی وسایل و چیندیم قرار شد فردا باین ادامه 😐🍭 فردای ان رو 😐🤨🍭 رنگ کارا اومدن و دیوارای داخل خونه رو ابی کردن سقف خونه رو اسمون درست کرده بودیم لوستر کریستالی سقف نورو بخش می کرد دیوارای خونه خیلی قشنگ تزئین شدن 😐🍭

باا/ت وارد خونه شدیم همچی خیلی قشتگ تر از چیزی بود که فکر نی کردیم 😐🍭 کردیم دست در دست هم وارد شدین راهرو و پله ها بی نظیر بود البته به ماند که قبلا دیده بودم 😐 رسیدیم به سوپرایزم چشمای ا/ت رو گرفتم و راه افتادیم سمت اتاقش 😐🍭

پیام بازرگانی 😐🍭😐🍭🍭🍭🦄🍭🎊🍭💜🎊😐🦄🎉🦄😐🎊🍭👨👧🍭😐👩👧😐👩👧👨👧👨👧🤰🏻🦄🤰🏻👨👧👧🏻👨👧🤰🏻👶🏻👶🏻😈👨👩👧😜👨👩👧👨👧👨👧😜👧🏻👧🏻👩👧👧🏻😈👧🏻😈👧🏻👨👩👧

باا/ت وارد خونه شدیم همچی خیلی قشتگ تر از چیزی بود که فکر نی کردیم 😐🍭 کردیم دست در دست هم وارد شدین راهرو و پله ها بی نظیر بود البته به ماند که قبلا دیده بودم 😐 رسیدیم به سوپرایزم چشمای ا/ت رو گرفتم و راه افتادیم سمت اتاقش 😐🍭 هی می گفت کجا می ریم صبر نداره که این دختر 😁💜 چقدرم بزرگه 😁💜 😐🍭 با سختی به دم در اتاق رسوندمش به زور درو باز کردم و 😐🍭

از اونجایی که ا/ت خیلی یونیکورن دوست داره 😐🍭 🦄 گفتم شاید خوشش بیاد همچین که دید پرید هوا و اول پرید بغلم و کلی تشکر کرد 🍭🦄😐 کردم پرید و تخت خلاصه 🍭🦄😐 بعد از بازدید از خونه برگشتیم خونه مامان بابایه ا/ت و وسایلامون و وسایلامون جمع کردیم 🍭🦄😐

( عکس لباس ا/ت اینه کوکی رو تسته 🍭🦄😐 ) امروز عروسی بود من توی تالار وایساده بودم و منتظر بودم و شر شر عرق می ریختم استرس داشتممممم 🍭🦄🥺💜😱 که یهو ا/ت با پدرش وارد شدن توصیف کردن ا/ت امکان ناپذیر بود 💜🥺 اومد جلوم عاقد خوند و عاقد: من شما رو زن و شوهر اعلام می کنم 💜🥺 و 💋♥💜🥺👩❤️👨 رفتیم خونه همچی خوب بود لباساموت لباس هامون و عوض کردیم ا/ت اومد تو بغلم نشست 🥺💜 رفتیمو 💋 گفتم کوکی: داری شیطون میشی جئون ا/ت 😁😜😏 ا/ت: عههههه نگو جئون ا/ت 😐🍭 کوکی: درسته هنوز کامل نشدی ولی امشب میشی 😏😜😁 ا/ت: عههههه برو عمرا 😐🍭 کوکی: 😐 ا/ت: باشه بابا 😁🍭 کوکی: پس شب منتظرم باش 😈 😏😜😁🍭 ا/ت: 😐 کوکی: 😈 و شب ا/ت به چ.....خ می رود 😈
و ا/ت با کاری که اقای جئون کرد 😈 خیلی خوشگل لایت و اروم 😈 بعد 2 ماه باردار میشه🤰🏻🤰🏻🤰🏻 😁🍭 بعد هم یه دختر 🍭🦄🎊🎉👶🏻👧 خیلی گوگولی به نام یونا به دنیا می یاره 😐💜 👨👩👧👩👧👨👧 😐🍭🦄🎊💜🎉😐 و انها مثل تمام داستان ها با خوبی و خوشی زندگی کردند پایان 😐🍭
خببببببب 😐🍭 تموم شد 😐🍭 فنم به خوام برم از تستچی 😐🍭 دل هیچکی هم تنگ نشه 😐🍭 اینم تموم شد 😐🍭 کیف کنید هر روز با یه مود جدید میام 😐🍭 دستم هم وز خورد 😐🍭 بدانید خیلی هم منحرفید 😐🍭 عین خودم 😐🍭 خو دیگ بای 😐🍭 مامان بابام می خوان برام لامی استیک بخرن 😐🍭 ( الکی😐🍭)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام اجی قشنگم 🍭🥺
نیمی دونمممم 🍭🥺
چیکار کنم 🍭🥺
زیاد کسی داستانمو نمی خونه 🍭🥺
یه خاطر تو بمونم 🍭🥺
چیکار کنم 🍭🥺