
سلام اسم داستان من نوادگان اسلایترین هست و ادامه هری پاتر و فرزند نفرین شده است و امید وارم دوست داشته باشید و کپی ممنوع

در ایستگاه کینگزکراس افرادی دیده میشود که با شتاب راه میروند تا بتوانند بچهایشان را به موقع سوار قطار کنند . در همین هنگام البوس سوروس هری پاتر و اسکورپیوس دریکو مالفوی دستگیره های چرخ دستی شان را گرفتند و غرق در صحبت هستند. و از دیوار به سرعت عبور میکنند. سکوس نه و سه چهارم : البوس:تابستون خیلی خوبی بود اسکورپیوس; بله درسته به لطف تو من هربار که میامدم خونتون رز رو هم میدیدم و بهش کادو میدادم خیلی خوشحالم! البوس:اون بیشتر هدیه هاتو قبول نکرد فقط یکی رو قبول کردکه از سر تحرم بود اسکورپیوس: البوس دوست من بارها بهت گفتم که ترحم شروع خوبیه ناگهان رز ویزلی-گرینجر هم به جمع انان میپوندد. رز;سلام بچها البوس:سلام اسکورپیوس متعجب میشود و بعد از اممم کنان جواب سلام رز را با لحنی اهنگ دار میدهد هری:ال امسال سال پنجمه و امتحان های o.w.l رو داری پس خیلی خوب تلاش کن! دریکو:اسکورپیوس اگه دوست داشتی میتونی تعطیلات به دیدنم بیای اسکورپیوس:اممم راجبع بعش فکر میکنم اقا سپس بچها از والدینشان خداحافظی میکنند. بچها وارد راهرو قطار میشوند و به دنبال کوپه ای میگردند سرانجام البوس در یکی از کوپه ها را باز میکند و داخل کوپه دختری با موهای بلوند و چشم های فیروزه ای میبیند البوس: سلام میتونیم بیایم داخل ؟ دختر:بله البته من تنها هستم البوس و اسکورپیوس و رز وارد کوپه میشوند البوس: من البوس پاتر هستم و ایشون هم رز ویزلی-گرنجر و ایشون هم اسکورپیوس مالفوی هستند دختر:اوه خوشبختم من هم سوفی واتسون هستم رز:ما هم همین طور سکوت نسبتا ناخشنودی در کوپه فرا میگیرد ناگهان در به صدا میاید و اسکورپیوس در را باز میکند خانمی پیر که دستگیره های یک گاری بزرگ را به دست گرفته است به چشم میخورد. خانم:اوه بچها ابنبات نهنایی یا موش شکری یا غورباقه های شکلاتی میخواین؟ البوس و سوفی و اسکورپیوس هیجان زده میشوند و مقداری خوراکی میخرند خانم: شما چطور خانم جوان ؟ رز : نه مچکرم البوس برای اینکه سر صحبت را باز کند میگوید:سوفی تو هم مثل من و اسکورپیوس و رز البته رز زیاد دوست نداره اجازه خوردن تنقلات نداری؟ اسکورپیوس:پدر من شدیدا مخالفه البوس : مادر من هم همین طور رز: اینکار خیلی هم خوبه!

سوفی :درسته البوس اما من مادرم رو از دست دادم اسکورپیوس که حس کنجکاوی اش گل کرده بود میپرسد:واقعا؟ سوفی:اونا اونا مادرم رو ازم گرفتند... رز سلقمه ایی بابت این کنجکاوی یا بهتر بگم فوضولی بیش از حد به اسکورپیوس میزند و میگوید:متاسفم اسکورپیوس :متاسفم من هم مادرم از دست دادم برای بار دیگر سکوت نسبتا ناخشنودی در کوپه فرا میگیرد. رز: به هاگوارتز رسیدیم ! همه به سرعت از قطار پایین میامدند و سوار کالسکه ها میشدند. اخرین کالسکه بود که البوس به ان اشاره کرد و رز و سوفی و اسکورپیوس هم سوار ان شدند. سوفی: یا ریش مرلین این دیگه چیه ؟ رز:چی سوفی؟ سوفی:این این کاسکه رو میکشه همین که به کالسکه وصل شده ؟ رز:کالسکه ها به طرز جادویی حرکت میکنن سوفی چیزی اونا رو حمل نمیکنه ! ان موقع بود که بچها متوجه ی پسر ریز نقشی که بر روی کالسکه ی انان سوار شده بود شدند پسر:سلام من مکس هستم از ملاقتتون خوشحالم نه تو دیوونه نشدی من هم اونا رو میبینم یعنی در واقع کسانی که مرگ رو دیده باشند میتونن اونا رو ببینن سوفی:اونا...؟ مکس:تسترال ها اند پس تو هم در واقع مرگ رو دیدی سوفی:اره سکوت نسبتا عمیقی حاکم میشود و بعد از مدتی مکس میگوید :اوه چقدر گرسنمه سوپ میچسبه(میدونم! کاملا دیالوگ لونا بود ) ( شاید براتون سوال پیش بیاد که چرا البوس و اسکورپیوس تسترال ها رو ندیدند اونا مرگ جیمز و لی لی رو دیده بودند اما از فاصله نزدیک ندیده بودند!!! )

اینبار بچها در سرسرای بزرگ مدرسه اموزشی علوم و فنون جادویی هاگوارتز هستند. رز به سمت میز گریفیندوری ها میرود و میگوید فردا میبینمتون بچها! اسکورپیوس برای او دست تکان میدهد. البوس:سوفی عضو کدوم گروه هستی؟ اسکورپیوس : من و البوس اسلایترینی هستیم البوس با ذوق گفت: واقعا؟ چطور ما تو رو ندیده بودیم ؟ سوفی : من شما رو به طور کامل میشناسم یعنی ... یعنی... به لطف ماجراجویی که سال چهارم سال پیش داشتید به اندازه کافی در اسلایترین مشهور هستید . عقرب شاه لقب واقعا اعجاب انگیزی هست!!!! اسکورپیوس لبخند میزند (که شباهت بسیاری به پوزخند داره) ناگهان پروفسور مگ گونگال وارد سرسرای بزرگ میشود و مانند قبل عده ایی از بچهای کوچک تر به دنبال او هستند سال اولی ها از این طرف !! ( درسته که الان مدیر هست اما این کارو خودش انجام میده ) کلاه گروهبندی مانند همیشه منتظر و بی قرار است بچها به نوبت کلاه را بر سر میگذرانند و به سوی میز گروهشون میروند. اسکورپیوس:اوه بچها ببینین بیشترشون اسلایترینی شدن! البوس و اسکورپیوس به اتاق هایشان میروند و سوفی قبلا از انان خداحافظی کرده است البوس: شروع یک سال جدید دیگه! اسکورپیوس: امسال امتحان های o.w.l رو داریم البوس: اونا منظورم اون امتحان هاست بابام هم بهم گفته بود فکر میکنی خیلی سخته؟؟؟ اسکورپیوس:اره به نظرم باید خیلی سخت باشه اما نکته ایی مثبت هم وجود داره دوست من ما یک کعلک خصوصی داریم !! البوس:معلم خصوصی؟منظورت که... اسکورپیوس:رز رو میگم دیگه اون توی هر کاری فوق العاده است البوس: اها خب اون خیلی به هرماینی شباهت داره! انان به هم شب به خیر میگویند و به رتخخواب میروند و هر دو انها از شروع یک سال تحصیلی دیگه کم تا بیش خوشحال اند .

بچها برای صرف صبحانه به سرسرای بزرگ میروند هر بار که دانش اموزی روی صندلی های به هم چسبیده مینشیند برگه هایی با طوا نسبتا زیادی به طرز جادویی روبه روی انان ظاهر میشود برگه ها برنامه ی درسی یشان را معلوم میکرد. وقتی که سوفی و البوس و اسکورپیوس هم نشستند برگه هایشان ظاهر شد سوفی: اوه بچها ببینین اولین کلاسی که داریم دفاع در برابر جادوی سیاه هست عالیه! البوس: و تدریسی درجه یک از پروفسور استون... اسکورپیوس: سوفی تو واقعا از درس دفتع خوشت میاد؟ قبل از اینکه سوفی بتواند جواب بدهد پسر بچه ایی کنار انها بود و تصادفی حرف هایشان را شنیده بود گفت : البته سوفی توی این درس معرکه است! سوفی:ممنونم رکس وقتی که بچها به کلاس درس دفاع میرفتند در وسطای راه رز هم به جمع انان پیوست انها وارد اتاق تدریس شدند و روی یکی از میزها ( میز ها چهار نفره است )نشستند ناگهان در به طرز وحشتناکی باز شد و مردی قد بلند با موهای پر کلاغی با قیافه ایی خشمگین وارد اتاق شد سلان دانش اموزان من پروفسور هرمن استون هستم ترجیح میدم که من رو پروغسور استون صدا کنین ( شباهت های زیادی به پروفسور اسنپ داره خودتون تصور کنید ) با یک حرکت چوب دستی اش کتاب ها به سر میز های دانش اموزان معلق در هوا رفتند. درس امروز ما... اوه سوفی واتسون و رز ویزلی-گرینجر خوشحالم که دوباره میبنمتون! خیلی خب مبحث امروز ما اینه که شما بتونید ورد ها رو از طریق ذهنتون اجرا کنید فایده ورد های غیر لفظی چیه؟ البوس: ورد های غیر لفظی باعث میشن که ما یک قدم از دشمنامون جلوتر باشیم -بله درسته

تمرین رو شروع کنید... سوفی با البوس و رز هم با اسکورپیوس تمرین میکرد بالاخره سوفی دومین دانش اموزی بود که موفق شد و اولین نفر هم رز بود که توانست ورد ( اکسیارموس ) را روی اسکورپیوس اجرا کند همگی دانش اموزان داشتند از کلاس خارج میشدند رز : خب کلاس بعدیمون چیه ؟ مراقبت از موجودات جادویی پروفسور کلاریسا دووی یا ریش مرلین! اسکورپیوس:منم این درس رو دوست ندارم اصلا برای چی... سوفی به طرز بی ادبانه ایی وسط حرف اسکورپیوس میپرد و میگوید: ما یکم وقت ازاد داریم یک ساعت تا شروع کلاس بعدیمون البوس: خیلی خوبه چکار کنیم؟ اسکورپیوس خیره به او نگاه میکند از او انتظار دارد تا از او دفاع کند اما البوس ادقامی نمیکند. ( رز چند دقیقه ازشون جدا شده ) سوفی: میتونیم بریم کوییدچ بازی کنیم! رز از راه میرسد و میگوید: اره موافقم راستی بچها سوفی عضو تیم کوییدچ اسلایترین هست در واقع دروازه بان دوم تیمه البوس و اسکورپیوس به طور هم زمان : جدی؟ سوفی: اره خب رز : این جانب رز ویزلی-گرینجر هستم از تیم پرقدرت کوییدچ گریفیندور و شما سوفی واتسون رو به یک مسابقه دعوت میکنم قبول میکنید؟ سوفی: با کمال میل قبول میکنم البوس: من و اسکورپیوس هم تماشاچی ایم اسکورپیوس : بچها بیایم این بازی رو با هیجان همراه کنیم شرط ببندیم چطوره ؟ سوفی: امم بد نیست اگه من برنده شدم در مسابقه ایی که گریفیندور و اسلایترین با هم دارن رز شرکت نمیکنه رز: و اگر من برنده شدم که میشم سوفی در مسابقه ایی که گریفیندور و اسلایترین با هم دارن شرکت نمیکنه اسکورپیوس: این بازی بازی مرگ و زندگیه!

جینی: امسال البوس امتحان های o.w.l رو داره اگه موفق ... هری: اوه نگران نباش من مطمعنم که موفق میشه و ازمون جادوگری رو با نمرات عالی و فراتر از حد انتظار رد میکنه! جینی لبخند میزند صدای لیلی از طبقه ی بالا به گوش میرسد که وسایلش را جمع میکند و مدام اواز میخواند ( اینجا رو باید توضیح بدم... لیلی و هوگو با هم هستند و سال سومی اند طاعون گرفته بودند برای همین نتونسته بودن روز اول به مدرسه برن ) هری از جینی خداحافظی میکند و از خانه خارج میشود و به سوی وزارتخانه ی سحر و جادو میرود. هرماینی: اوه هری اومدی باید یک مطلبی رو برات توضیح بدم... هری مانند قبل فقط یک لبخند کم رنگ میزند پس از ساعت هایی که هرماینی و هری در وزارتخانه صرف کردند ناگهان رون هم به جمع انان میپوندد. رون: سلام هری سلام هرماینی هرماینی: عزیزم کارت رو بگو میبینی کلی کار دارم! رون: اممم برای اخر هفته برای خودمون به همراه جینی بلیط کوییدچ گرفتم مطمعنا خیلی خوش میگذره! هرماینی: و بدون اینکه با من مشورت کنی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هری قهقهه میزند و میگوید: کار خیلی خوبی کردی رون! من و جینی حتما میایم. ممنون برای اینکه تا اینجا خوندید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پیشنهاد میکنم همه امتحان کنید 👌👌
عالیییییییییییییییییییییییی 👌👌👌