
سلام این اولین داستان من در سامانه تستچی داستان معمایی طنز و کمی عاشقانه است ممنون از شما که انجام میدید و ممنون از سایت که منتشر میکنه
این قصه ی مرگ منه نترسید شوخی کردم داستان اصلا راجب من نیست راجب دختری ماجراجو به نام ابیگیل که در دهکده ی کوچک فارثینگل در بریتانیا زندگی میکنه یه لحظه بایستید ببینم چرا من دارم تعریف می کنم حتما با خودتون می گید کار راوی همینه خب درست میگید ولی تا خودش هست چرا من بگم مگه من بیکارم زن و بچه دارم باید خرجی بدم خودش مگه لال توضیح بده وقت منو گرفتید حقوق درست و حسابی هم که نمیدید تو این گرونی برم اختلاس کنم راحت ترم که بیخیال از اینجا به بعد از زبون خودش میشنویم
همه چیز از یه شب نسبتا سرد در ماه ژوئن شروع نه! نه! فکر کنم تو ماه اوریل بود دقیق یادم نمیاد چون ماجرا مال خیلی وقت پیشه وای خدای من چقدر من حواس پرتم یادم رفت خودمو معرفی کنم من ابیگیل ام این اسمو مادرم روم گذاشت ولی به غیر از پدرومادرم و معلم هام هیچکس منو به این اسم صدا نمیکنن اغلب اشناها بهم میگن خانم مارپل!!!
میخواید بدونید دلیل این لقب چیه من ۱۴ سالمه و ارزو دارم یه کاراگاه خصوصی بشم اولین باری که این را به همه گفتم ۹ سالم بود و همه ی فامیل بهم خندیدن? فکر کردن بیخیال میشم ولی نشدم ?
من همیشه چشم و گوشم باز بود منتظر یه اتفاق عجیب بودم دوستام مسخره ام میکردن بهم گفتن باید بری پیش روانشناس و رفتم ولی نه بابت این موضوع?
راستش حتی تمرین هم کردم برای فهمیدنش لازم اتاقمو ببینید ۴ قفسه کتاب معمایی و جنایی از مجموعه داستان های:شرلوک هلمز_جیمزباند_پوآرو_مرداک و خانم مارپل راستش کتاب راجب مرداک ندارم ولی صبح ها مجموعه تلویزیونی اش رو از یه شبکه لندنی پیگیری میکنم
من فقط اون کتاب هارو نخوندم بلکه با دقت مطالعه کردم و ازش پند هم گرفتم
و حالا یه سوال میلیون پوندی می دونید بزرگترین مشکل برای یه کاراگاه چی میتونه باشه اینکه هیچ معمایی برای حل کردن نداشته باشه فکرش را بکن با آنهمه استعداد و توانایی بیکار و دست خالی باشی???
حالا که حرف از نا امیدی شد باید بگم من در دهکده ی کوچک فارثینگل زندگی میکنم یا به قول همکلاسی هایم فارتینگول(هم کلاسی های من واقعا بی ادب هستن) من با عمه ام زندگی میکنم اشتباه نکنید پدرومادرم همیشه مسافرت هستن اونها جهانگرد هستند و از طرف سازمان مدام به ماموریت الزام می شن اینکه تو یه دهکده ی کوچک زندگی می کنم خیلی هم بد نیست چون تو کتاب خوندم جنایت های وحشت ناک در همین جور دهکده ی های کوچک رخ می ده
خب دوستان به پایان این پارت رسیدیم این قسمت کلا مقدمه بود نظرتون راجب این قسمت چی بود ؟
نظرات فراموش نشه بدونید که نظرتون میتونه ادامه ی داستان رو شکل بده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
به نظر خیلی مرموز میای...
از مترجم گوگل استفاده می کنی؟
سازنده تست شما فن کدوم گروه هستید ؟
من یه جا اون کامنت توهین آمیز تون رو دیدم باورم نمیشه شما که انقدر تو کامنت تست های خودت با ادب هستی تو تست بقیه انقدر پرو هستید
سلام میدونم که خیلی وقته که داستان و گذاشتی ولی من قول میدم حمایت آت کنم چون داستان آت هم متفاوته هم قشنگه یعنی منی که بعد پنج پارت داستان نظرمو میگم الان برای یه مقدمه نظر میدم خلاصه بی نقص بود
منو دنبال کن ومن شما دنبال میکنم
سلام خیلی قشنگ بود من عاشق اینطور داستانام چهارده ساالته نه؟لطفا داستان من رو هم بخونید(زندگی جدید بیل سایفر و HOW IT HAPPENED که الان اسمش تغیر کرده شده:هری پاتر زندگی نو)
پوند در حال حاضر قیمت چند؟
ولی مشتاق خوندن داستان بعدی ات هستم
من داستان های جنایی خیلی دوست دارم یکم جنایی ترش کن مثلا ابیگیل رو گروگان بگیرن یا هرچیزی که فکر میکنی داستان جنایی تر میشه
چشم دوست عزیز حتما ممنون که نظر دادی