prince of dreams ᵖᵃʳᵗ ᵗʰⁱʳᵗᵉᵉⁿ

+ اما -‌ لطفا قبولم کن.....من‌ میخوام‌ به سمتت قدم بردارم + باید جواب سوالایی که دارم و پیدا کنم - من جوابشون میشم + مثل نویسنده ها حرف میزنید - بی منطق و گستاخانه + قصد بی احترامی نداشتم عالیجناب - منتظر میمونم تا تصمیم بگیری

+ چه تصمیمی؟ - قراره زندگی عاشقانه شروع کنیم یا ازدواج قراردادی برای مصلحت کشور + بحثمون دیگه جذابیتی نداره برام - میتونید به اتاقتون برگردید از سرجام بلند شدم و به سمت کاخ‌ رفتم از مسیری که با بوته های گل ‌رز سفید درست شده بود آهسته رد میشدم که با شنیدن صدای نامجون متوقف شدم - باید حرف بزنیم

+ معذرت می‌خوام اما باید برای مراسم امشب آماده بشم - چرا انقدر سردی؟ + فکر کنم بهتر از هر کسی این و بدونید شاهزاده - با من ازدواج کن می جو + شما امروز فرزندتون به دنیا اومد باید از خودتون لیاقت و شایستگی پدر شدن و نشون بدید

لجاجت توی چشمام خیره شد و روی حرفش پا فشاری میکرد - شاید همسر دومم بشی اما بهت قول میدم‌ که همیشه ممرد علاقه ی من باشی (هیم دیالوگ شاهزاده دهم) + من هیچ علاقه ای به ازداوج با شما ندارم -‌ دروغ میگی ...تو عاشقمی

تصمیمم و گرفته بودم من نمیخواستم بذارم که مثل زمانی که فریبم داد دوباره بازیچه دستش بشم + عصر بخیر سرورم از خدمتون مرخص میشم پشتم و بهش کردم و یه قدم برداشتم - بیا باهم فرار کنیم با این حرفش مردد شدم و‌به سمتش برگشتم

ببخشید که کوتاه بود اما برای اینکه زود به زود منتشر بشه 🌚 لاو یووو خعلی زیاد لایک، کامنت و فالو یادتون نره