
داستان در مورد میراکلس
بچهها ببخشید چند روزی نبودم کار داشتم وقت نکردم بنویسم الان می خوام یه داستان جدید باحال و هیجانی بهتون معرفی کنم که مال خودم هستم خودم هستم و به نظرم شما خوشتون میاد ازش داستان میراکلس و ادامه نمیدم استقبال کمی داشت و اگه لایک آش و استقبال تو کامنتا زیاد بود اونم ادامه میدیم بچه ها سعی می کنم داستان های طولانی تر بنویسم بدون معطلی بریم سراغ داستانمون
من مرینت دختر ۱۷ ساله اهل پاریس فرانسه بهترین دوست من اسمش الیا است و من یه رازی دارم که کسی جز بهترین دوستم نمیدونه من دختر کفشدوزکی هستم از زبان آدرین من آدرین آگرست م و یه مدل معروف فرانسوی هستند بابای من گابریل آگراست و من یه رازی دارم که هیچکس نمیدونه من کت نوارم
ما یه شروع قدرتمند و شکست داده و به شدت خسته شدیم باز گربه گربه مداد قرمز ولی من گفتم دیگه نیازی نیست بهم بدی میدونم که بهم ع.ل.ا.ق.ه.د.ا.ر.ی ولی نیازی نیست هر روز هر ساعت هر دقیقه بهم بدی اتاقم شد گلخانه از زبان الیا از وقتی که مرینت هویتش رو به من گفت �ای چه کسی شک نکنه هویت دختر کفشدوزکی میدونم تو وبلاگم خبرهایی درباره مینویسند که کسی شک نکنه مخصوصاً ارباب شرارت اون میدونه که من یه مهره مخصوص برای لیدی باگ و همیشه حواسش به من هست ولی نمیدونه من حواسم بهش هست از زبان لیدی باگ خداحافظ پیشی پیدا کنید که تغییر شکل دادن کوچه خوبه کوچه خلوتیه تیکی اسپاتش اف نمیدونم چرا بیشتر با گربه می گردم تا آدرین از زبان تیکی چند روز تو هوای کجایی تو دارم با تو حرف میزنم از کره زمین به مرینت تکرار می کنم بسته دیگه تیکی حواسم بهت هست تو خیلی با گربه سیاه حرف میزنی انگار یه حسی بهش داری ساکت باش از زبان آدرین
پلگ لیدی باگ چند روزی به من خیلی توجه میکنه جریان چیه از زبان پلگ نمیدونم من میرم با پنیر کممبر صحبت بکنم و یه گاز کوچولو ازشون بگیرم از دست تو پلک خیلی شکمو ییی در خوردن پنیر صرفه جویی کن کل پنیرهای کممبر رو منقرض می کنی هاهاها منقرض بشه بازم پنیر خوشمزه میاد به من بیشتر از پنیر کممبر خوشم میاد
بچه دار جشن سورپرایزی برای مرینت می گیرد ولی بدون اینکه بویی ببره سوپرایز ش کنیم کل بچه ها دارن یه جایی پیدا میکنند که جشن بگیریم ولی نمیدونیم چطوری مرینت رو بکشیم اونجا از زبان الیا نمیدونم ولی من یک فکر دارم چیکار کنیم ؟ میگه خواهر کوچولو باید ببرم دکتر و بیاد اینجا و بعد میبرمش تو پارک و بد سوپرایز از زبان ادرین فکر خوبیه ولی تکراری شده دوباره جشن سوپرایزمون رو بفهمه و سوپرایز نشه با یه بهونه پیدا کنیم بچه ها من یک فکر دارم ولی بهتون میگم شما فقط باید منتظر بمانید چون من میارمش بدون این که بویی ببره خداحافظ چیکار می کنی اومدم تولد بهترین دوستم تبریک بگم راستی پارک داره ادرین داره عکس میگیره ولی حالش بد شده و بیهوش شده وای نه ادرینننننننن سوپرایز
بعد از جشن تولد از زبان مرینت الیا تو خیلی نامردی خیلی خیلی دوست دارم بهترین سوپرایز شد رفتیم بیرون و گذرونی کردیم با بچه ها رفتیم بستنی آندره و رفتیم همه بچه ها با هم رفتن الیا و نینو لوکا و کلویی به خودتون میدونین بچه ها با کیا رفتن بستنی گرفتن از زبان آندره مرینت دوستداشتنی قدرتمندی بین تون حس می کنم از زبان مرینت اشتباه نکن من و ادرین فقط یک دوستیم از زبان آدربن درسته اندره
بنشسته کنار پلو بستنی خوردیم یکهو یک چیز دیدم توجه ام رو جلو کرد که یکهو ......
آهاهعهاهاها تموم شد پارت بعدی به نام یادش بخیر پارت ۲ میزارم و بعد اگه خواستین میگم چه رمان یی خوبن خواستی یه قلب پایین میبینی اونو قرمزش کن و بعد یه نظر بده درباره این داستان ها و چه تغییراتی توش بدم و بعد از داستان بزنید بیرون باتشکر
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)