
★☆★☆★☆★☆★ ♬♩♪♩ ♩♪♩♬☆♬○♩●♪✧☆♬○♩●♪✧♬♩♪♩ ♩♪♩♬
با به سمتشون حرکت کردم بعد از چند سال باید نظرشون عوض میشد ترس تموم بدنمو گرفته بود پاهام سنگینی میکرد من آنید کسی که بدون ترس تو شب میزد تو دله کوه الان می ترسم بعده یه سال مامان و بابامو ببینم پا تند کردم بلاخره رسیدم اولش بهم اعتنایی نکردن ولی از رو نرفتم و گفتم بعده چند سال همو می بینیم حداقل بهم سلام کنین دستمو دراز مردم بابا با مهربونی دستمو فشار داد ولی مامان به دستم به نگاه کرد که انگار داشت یه چیزه چندش میدید حالم خیلی بد شد تمومه روحیه ایی که هانی بهم داده بود به فنا رفت دستمو آوردم پایین که مامان گفت : سلام ببخشید شما؟ __ من : سلام من آنیدم مامان __ مامان : آنید؟ نمیشناسم __ من : دخترتم آنید من آنیدم مامان آنید __ مامان : دختره من (پوزخند) همون موقع با داداشش مرده 😶 دسته گلی که با هانی به هزار بدبختی و از این مغازه به اون مغازه رفتن خریده بودیم از دستم افتاد تنها کاری که تونستم بکنم این بود که از اونجا برم من برای اونا مرده بودم اون خوانواده ی سه نفره قلبا از نفره سوم که من باشم متنفر بودن به سمت ____ ساختمونی که آرومم میکرد رفتم منتظر آسانسور نشدم و از پله رفتم به آخرین طبقه رسیدم در پشته بود قفل بود اما...
من از رو نمی رفتم گیره مویی که هانی امروز به زور به موهام زده بود رو در آوردم هر چی نباشه یه دوتا قفل وا کرده بودم گریه رو با یه حرکت کج کردم و بردمش داخل قفل به سی ثانیه نرسیده بود که وا شد رفتم لبه چسبیدم به دیواره های پشته بوم شاید جایی که همیشه آرومم میکرد امروز جونمو می گرفت و قاتلم میشد برای اولین بار بعد از سال ها اشک از چشام ریخت بی مقدمه و بدون بقض فقط ریخت رفتم بالای دیواره های دوره پشته بوم به خودم گفتم تا وقتی نیفتم نمیام پایین رو دیواره های نازک راه میرفتم بزرگترین ترسم ارتفاع بود پس اگه نمی افتادم و همینجوری ادامه میدادم نفسم میگرفت داشتم رو دیولرک ها راه میرفتم که یدفعه...
(حتی فکرشم نکنین میزارم شخصیت اصلی بمیره) کوک : داشتم راه میرفتم که خورده سنگ از بالا افتاد رو سرم سرم رو بالا گرفتم صورتمو به سمت منبع سنگا بردن یه دختر با هودی سفید روی دیوار های بالای یه ساختمون واستاده بود شوکه شدم اما خودمو نباختم بدو بدو به سمته دره ساختمون دویدم اینقد سری دویدم که خودمم تو کفه سرعتم موندم رفتم سمته آسانسور که دیدم رو طبقه ی یکی مونده به آخره...
دیر میشد نمی تونستم برای آسانسور صبر کنم پس سریع از راه پله ها رفتم بالا اینقد هول بودم که خای تو یکی از طبقه ها کفشم کنده شد اما نرفتم ورش دارم فقط دویدم رسیدم به طبقه ی آخر از زیره ماسک نفس نفس میزدم دره پشته بود باز بود پس بی معتلی رفتم رو پشته بوم چشمامو چرخوندم دور و اطراف که یدفه دختره رو دیدم سریع رفتم سمتش داشت میفتاد که دستمو بروم جلو و مانع شدم به دستم نگاه کردم ظاهرا کلاهشو گرفته بودم کشیدمش پایین و سرش داد زدم...
داد زدم : مگه عقلتو از دست دادی که داری میزنی خودتو میکشی هاااااااااان دختره تموم مدت سرش پایین بود آخرشم گفت : چرا نزاشتی بمیرم چیه این زندگیه کوفتی خوبـــه که بخوام بخاطرش بمونم سرش و آوردم بالا و...
لایک و کامنت و فالو ⚡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کاش زودتر مینوشتی الان کل داستان یادم رفت🤕
خلاصه ی این چند پارت : یه دختری به نام آنید تو بنگاه کار میکنه و کوک هم چون کمپانی قرض بالا آورده مجبور میشه دنباله خونه بگرد بعد میره تو بنگاه آنید بعدش آنید طبقه بالای خونه ی خودشو بهش میندازه خودشم میره تو زیرزمین زندگی میکنه یه مدت میگذره و صاحب اصلی بنگاه پیداش میشه که اسمش لی دونگ بوده و دونگی صداش میکردن این با کوک فامیل از آب در میاد خب بعدش هانی دوسته آنید بهش میگه مامان بابات دارن از خارج میان از قضا این آنیده ما طرد شده بوده و وقتی میره تو فرودگاه دنباله مامان باباش اونا بازم ....
خب ادامشو توی همین پارت بخون 😐✌
من مشکل قلبی دارم چرا صحنه حساس تموم میکنی لطفا پارت بعد رو بزار پلییز♥️♥️
ببخشید 😁 ولی اگه صحنه حساس قط نکنم که شما کنجکاو نمیشین پارت بعدو بخونین 🥺💜
میدونیییی.....دوس دارم خفت کنم....ولی چ کنم ک از پشت گوشی نمیشه هیچ کاری کرد😐....اگرم میشد باید داستانت تموم میشد بعد خفت میکردم😐💔
کلن در هر صورت نمیشع خفت کرد😐💜✌️
خدایا عاشقتم 😐✌
خوبه حداقل نمی تونه خفم کنه 😐✌
عالییی پارت بعدی زو بزار لطفا
مرسی 😐 چشم 💜
عالییییییییی بود لطفا زودتر پارت بعد رو بزار😃💜
چشم 🥺💜
خیلی عالی بود این قسمت شبیه زیبایی حقیقی شد♥️😍
یکم بیشتر و تندتر بنویس لطفا♥️
چشم سریع تر پارت بعدو میزارم 😐✌ آره خودمم حس کردم یه مقدار شبیه زیبایی حقیقی شده ولی هرچی فک مردم چیزی به جز این به ذهنم نرسید 😐✌
عالی عاجی جون 😉😘😘
سپاااااااااااااااااس 😐✌
عالی منتظر پارت بعدیم 😘😘😘😘😘😘😘😘
سپاس و منتظر باش 😐✌
عالی ولی خیلی کم مینویسی.
مرسی 😐💜 می دونم 😐✌