این ي فلش پارته :) ناظر برو تایید رو بزن بخدا چیزی نداره😀😂
(خودم قراره ب حالت نوشتاری و رسمي بنویسم😂) بعد جنگ بزرگ دوم ، وضعیت کونوها نابسامان بود. هاشیراما سنجو از بالای مجسمه هاي سنگی ب دهکده اش نگاه می کرد... چرا قبیله ي اوچیها و سنجو نمی توانستند در صلح در دهکده زندگي کنند.. مشکل چه بود. همسرش ^میتو اوزوماکی^ با نگرانی پرسید:(هنوزم تسلیم نشدی، نه.. هنوزم می خوای با اوچیها صلح برقرار کنی... می خوای کل دنیای شینوبی توي صلح باشن...) هاشیراما نگاه غمگینی انداخت:(میتو.... خیلی دلم می خواست همه چی طور دیگع ای پیش بره... اما دیگع دیر شده... مجبور شدم مادارا ر بکشم.. زمان زيادي هم برام نمونده) میتو به سختی جلوی خودش را نگه داشت تا گریه نکند. هاشیراما نگاهي به میتو انداخت:(میتو بعد مرگ من، برادرم قراره هوکاگه بشه.. نمی دونم ولي مواظب قبیله ی اوزوماکی باش... طبق پیش بینی ، ي بچه قراره تو ی قبیله ي قدرتمند متولد بشه) میتو از قدرت اوزوماکی ها خبر داشت و می دانست دیر یا زود ممکن است مورد حمله قرار بگیرند :(اما چرا فك می کنی اون بچه قراره تو قبیله ي من متولد بشه ؟)
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
اره نوشتم 🙂
دیروز نوشتم منتشر نشده هنوز 😐
پارت بعد و نوشتی ایلار؟؟؟؟؟ 😐
انگار اشتباهی شده
من گفتم فلش پارت ها کلن نسل قبل ناروتو هس . ی جنریشن قبل اون 😐😂
ایلاررررررررر حساب نیس باید کل این پارت و فلش بک میکردی پارت بعد میرف زمان حال اخه تو که میدونی ما مختو میخوریم باز هر غلطی میخوای میکنی ببین ایلار داستان بی نقص نوشتن دردسر هم داره پس عین یه بچه خوب باشین همین الان پارت بعدیو بنویس تا چند روزه دیگه منتشر بشه فهمستی؟؟ 😐😐😐😐
کلش فلش پارت بود خو 😐💔
امروزم می نویسم 😕🙌🙌🤝
خوب بود
منجوجوتسو رو دیروز دیدم
شاید رفتم مانگاشم ببینم