هایگایز امید وارم خوشتون بیاد
از زبان ته ته وی صبح که از خواب باشدم خیلی خسته بودم رفتم ببینم کی بیداره کی بیدار نیس دیدم هیونگ نامجون وهیونگ جین بیدارم بهشون سلام کردم او آمدم صبحونه خوردم یهو کوک لخت ولی باشلوارک آمد بیرو ورفت دست و صورتش رو شوست صددرصد الان کرم میریزه 😐
از زبان کوک الان وقت کرم ریختن😏😃آمدم بیش جین هیونگ بهش گفتم مامان لطفا اون بشقاب رو بده او فرار کردم از زبان جین خدااااااا😤الان میکشمت بچه جون وایسا از زبان نامجون جین بدو کوک بدو انگار گرگم به هوا بود منو ته از خنده روده بور شدیم😂که یهو هردوشون برگشتن به هم نگاه کردن همچین چیزی بود😏😤😐🙄😒😈🤬منو ته گفتیم یاجدسادات و فرار کردیم رفتیم تواوتاق ادرشرو قفلش کردیم
کوک وجین باهم گفتم کافیه بیاین بیرون او رفتن بقیه رو بیدارکردن همه عضا یعنی سه نفرشون😐😂 از زبان جین جیمین وشوگا وجیهوپ گفتن پس نامی اوته کجان ته او نامی گفتن ما اینجایم منو کوک گفتیم اگر اومدین بیرون ما میدونیم اوشما😤گفتن گوه خوردیم ماگفتیم باش بیاین بیرون عضاگفتن چی شده ما همه چیز رو گفتیم او زدیم زیره خنده😂😂😂ㅋㅋㅋㅋㅋㅋ ومنیجر زنگ زد بریم تمرین مارفتیم تمرین کردیم
و برگشتیم اوفففف چقدر خسته شدیم ازبان کوک من به جین گفتم من که خسته نشدم ته گفت کوک بیا بریم بیرون یکم بگردیم هیونگا گفتن مراقب خودتون باشین از زبان جنی خسته بودبه اونی آنا گفتم بیا بریم یه چرخی بزنیم گفت باشه😊منم رفتم لباس پوشیدم او آمدم (این لباس جنی بعدی لباس آنا) رفتیم بستنی فروشی از زبان ته کوک بیا بریم بستی بخوریم😋🍨کوک گفت باش بریم ازبان کوک
(اینم لباس آنا) از زبان کوک عه اون دخترا 😃به ته گفتم ته اون دخترا ته گفت اره🤓 بیا بریم پیششون گفتم اما اگه ازما بترسن چی نمیدونم حالا بیا بریم از زبان آنا عه اون پسرا😐به جنی گفتم جنی گفت ها پش گفتم اون پسرا😒گفت چیییی؟ 😲 گفت من ازشون میترسم 😢🥺بش گفتم نترس بیا بستنی هارو برداریم او بریم گفت باش ما ارو آروم میرفتیم. از زبان کوک دیدی گفتم میترسن🙄آره راست گفتی بیا بریم دنبالشون ببینیم کجا میرن باش رفتیم او رفتیم دارسیدیم به خونشون ته گفت خوبه خونشونو پیدا کردیم اوفففف امشب کنسرت داریم فراهم فن سایت 😑بریم
بای گایز امیدوارم خوشتون آمده باشه لایک و کامنت یادتون نره بوس به همتون😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی😆⚘