
الان ك اینو می نویسم ساعت تقریبا ۱۱😐 گومن میننا 😐 خیلی دختر بدي شدم تازگیا 😐😂 ب بزرگواری خودتون ببخشید 😂😂😂❤
×فردا صب× *جیرایا* صب ك از خواب پاشدم داد زدم ناروتو ر هم بیدار کردم😐😂 :{ي چیز بخور امروز سرمون شلوغه} اون سرشو خاروند و خمیازه کشید :{اصن من چرا قبول کردم بیارمت خونه م 🥱💔} پوزخند زدم:{مجبوری من سنسی ت هستم😌} ناروتو:{هستی ك هستی😐 کاکاشی هم سنسی مونه ولی هیچوق این بلا ها ر سرمون نم یاره 😐😪} :{پس سنسی تون کاکاشیه... ببینم اصن چيزي یاد م ده بهتون😐😂} :{یس ، گفتم ك با ساسکه رفتن تمرین😐😐 } :{ببینم تو گروهتون دختر دارین}

ناروتو :{اره داریم. ساکورا} ذهن جیرایا: پس چطور این ساسکه ر دوس دارح ولی ساکورا ر نه اخههههه😐💔💔 ×وسایلشون ر جم می کنن و بعد می رن ب دروازه بعد خوردن صبحونه× *ناروتو* حالا موندم چرا باید بریم از دهکده.. چ میشد تو جنگل تمرین می کردیم😐:{سنسی چرا حالا باید از دهکده بریم، تو جنگل تمرین کنیم خووووو :/ 💔💘} اون بر می گرده:{تمرینات یجوری ان ك باید دور از دهکده باشن} ي دیقه ایستادم...

اصن کسی اینو میشناسه ? چرا دارم بهش اعتماد م کنم اصن ? از کجا ملوم منو دنبال نخود سیاه نمی بره... کوراما همیشه م گف مراقب باشم.. م گف قراره بخاطرش بیان دنبالم :{صب کن ي لحظه} اون وایساد. سری گفتم :{از کجا ملوم منو دنبال نخود سیاه نمی فرستی😐 چطور اعتماد کنم بهت وقتي هیچکی نم دونه من با تو عم؟!} *جیرایا* واو براوا ... اصن خیلی تیزهوشه🙂👌 امیدوار شدم یکم... حداقل اگ کسی سعی کنه بیجوی درونش ر هدف قرار بدح این گول نمی خوره😀👏👏👏 حالا باید خودمو اثبات کنم
جیرایا:{من ي سنین از دهکده ی کونوهام. ب ساروتوبی سنسی گفتم قراره ببرمت.. اینا ها تو این کاغذ برات نوشتح} ناروتو با شک کاغذ ر م گیره و بعد خوندنش :{اره این دس خط خود اوجی چانه 🙂} جیرایا پوزخندی می زنه:{خوشم اومد ك اینقد حواست بود ب کی داري اعتماد م کنی.. کلا ب عنوان ي شینوبی کلن حواست باید جم جم باشح... ممکنه هدفت قرار بدن} ┌( ಠ_ಠ)┘ ناروتو لبخند م زنه.، انگار یاد ي خاطره از گذشته افتاده باشه:{یکی ي زمانی همینو بهم گف}
×ي پرشی داشته باشیم. اونا می رسن ب جای مورد نظرشون.. ي شهر دورتر از کونوها .. آبشار داره و جنگله دور و برش... رفتن اونجا× جیرایا:{خب بهت یاد م دم چطور روی آب 💦 راه بری😀 لباس هاتو در ار خیس نشی} *جیرایا* میتونستم مهر نفرین ر ببینم.... این مهر ب احتمال زیاد چاکرای روباه و خودش ر از ناروتو مسدود می کنه.... بهش می گم:{پسر قبل شرو... م خوام ي کاری درمورد اون مهر گردنت بکنم.. بیا اینجا درد داره یکم}

*ناروتو* :{خیلی درد داره ??😖 (´×ω×`) } اون فقد شونه هاشو بالا انداخ :{نح زیاد} چاکرای بنفش تو ۵ انگشت دستش جم شد.. بعد گف:{بیا اینجا... نترس😂} اب دهنمو قورت دادم و رفتم جلو. *جیرایا* مهر ۵ انگشتی ر روی گردنش گذاشتم. کاکاشی خوب مهر مومش نکرده🤪🤪🤪 ×و در جایی دور کاکاشی عطسه م کند😐😂× وقتی مهر موم انجام م شد اون افتاد زمین و گردنش ر گرف. *ناروتو* یکم بعد درد رف اروم اروم پاشدم . جیرایا: {الا حالت چطوره نرمالی شرو کنیم تمرین رو😆} خو... گردنم هنوز ي ذره می سوخ... اما در کل خوب بودم:{اره فك کنم}
همون تمرین راه روی ابو تا عصر ادامه می دن😐 روز بعدش تایجوتسو و یکمی نینجوتسو کار می کنن 😐
*جیرایا* خو ۳ روز تمرین مفید کردیم برا مقدمه.... فك کنم ناروتو الا آماده باشح ك ککه گنکای قبیله ش ر فعال کنه... مدت زمان زیادی ر کنترل چاکرا تمرین کردیم پس فك کنم بتونه..البته اگ ککه گنکای ر به ارث بردح باشح.. از اونجایی ك موهاش مث کوشینا قرمزه و چشماش بنفش ابی... کلا ب طرف مامانش کشیده پس احتمالا ککه گنکای ر هم ب ارث برده. باید یادش بدم.. هرچند مطمئنم درمورد قبیله ش سؤال می پرسه....

خو پارت بعدی از قدرت جدید رو نمایی میشح ب حالت رسمي (یجور حرف زدم انگا تو صدا و سیمام😂😂😂) حالا اسم قدرت ر گفته بودم : اُمینگان 𝗨𝗺𝗶𝗻𝗴𝗮𝗻 ㋡ ي پارت می نویسم ك کلا فلش بك هس از گذشته و اسم اینجور پارت ها فلش پارته.. ینی گذشته (زمان های کوشینا، مادارا و اونا هستن 🙂) فك کنم گرفتید چ شد. بزنید بعدی. مخصوصا تو ارمی😋 یادته گفتی اون عکسی ك ناروتو از ساسکه داره چیه

اینه @~@ 😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام من داستانتو میخونم همه تستاتم انجام دادم دنبال هم کردم تو هم دنبال کن ممنون. و اینکه... زود تر پارت بعدی رو بزار😐
ایلاررررررررر پارت بعد کجاسسس😐😐😐😐😐💔💔💔💔💔
نوشتم هنوز منتشر نشده 😐💔
نه من مانگا زیاد نمیخونم بخاطر همینه😐
راستی هنوز کارم با ادیت عکسا تموم نشدههههه صب کنیننننن
راستی پارت بعد و نوشتی؟؟؟ 😐😐😐
بزار یکم دیگه ارتباطشون قط بمونه بعد وصل کن نمد چرا ولی خوشم میاد شخصیت اصلی کلی بدبختی کشیده باشه اگه شخصیت اصلی همچین کسی باشه اون رمان میشه زندگیم کلا نمد چرا ولی اینجوریم😐😐
۱۱ شب نوشتماااا😐
تا ساعت ۳ بیدار مونده بودم بی کار بودم😂😂😂
داشتم ب اخر های منحرفانه ی این داستان فک م کردم🔫😂
آها اره
آنچه خواهید دید ها الکی ان😂😂😂😂
می گم هیجانش بیشتر شه
ولی موندم کوراما ارتباطش با نارو وصل بشه یا نه راهنمایی کنین اخه😐
الان فعلا دارم ر عکس قدرت جدید نارو کار م کنم لا ابیس پینت ایکس
اخییییی فوضولم فروکش کرد داشتم میمردم از فضولی دمت گرم👍👍👍
وایییی مثل همیشه عالی ولی مگه توی پارت قبلی یه انچه خواهید دید نبود ولی اصن به این ربط نداشت😐😐
نگرفتم چ گفتی ولی باشه🤨😐😂😂😂 يدفه منظورتو درس بگو بفهمم خووو😂