7 اسلاید صحیح/غلط توسط: Florence انتشار: 3 سال پیش 1,450 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به دوستان گل بریم ببینیم که نقشه مرینت تا کجا ها پیش رفته
بچه ها راستی امروز یه قابلیت جدید به تستچی اضافه شد لیست تست ها ( بالای صفحه زنگ ابی رو بزنین بعد روی اولی بزنین تا درباره این قابلیت بدونین ) و نکته در مورد داستان همه این کار هایی که مرینت دیروز کرد همه نقشه بود و الان هم هنوز نقشه هست تا موقعی که من بگم نقشه مرینت به اتمام رسید
ادامه داستان 🐞 چی تو به من پیشنهاد کار توی اکیپ پروانه رو میدی یعنی ....الان.....تو ...چی 🐱 اره میدونم عجیبه ولی اگر دوست نداری میتونی ردش کنی 🐞 داری باهام شوخی میکنی ، من از خدام هست که از اون سازمان مسخره انتقام بگیرم 🐱 خب پس بزار ببینم الان وقته ناهاره پس چرا توی رستوران در موردش حرف نزنیم 🐞 باشه ( تو رستوران ) 🐱 خب چه نفرتی داری که میخوای انتقام بگیری 🐞 اونا مادرم رو کشتن 🐱 کشتنش 🤯 🐞 نه ؛ به قول خودشون خطای انسانی بود بجای اینکه به یه نفر دیگه شلیک کنن به مادر من شلیک کرد 👿😡😤 🐱 من واقعا متاسفم 🐞 نه تقصیر تو نیست ، ولی من انتقامم رو میخوام 🐱 خب بگو ببینم جز اینکه هکر ماهر هستی مهارت دیگه داری ( مرینت دستش رو از زیر میز اورد بالا و یه کیف پول تو دستش بود ) 🐱 این چه معنی میده الان 🐞 ۱ دقیقه صبر کن ( یک مرد که از کنار میز مرینت و ادرین رد شد رفت حساب کنه که دید کیف پولش نیست بعد مرینت کیف پول رو انداخت زمین و دوباره برداشت ) 🐞 اقا فکر کنن این مال شما باشه اون مرد : ممنونم 🐞 دیدی 🐱 کارت بد نیست ( بعد از رستوران تو راه شرکت پیاده دارن میرن ) 🐱 یه چیزی برات گرفتم 🐞 ممنون ( یه گیره مو نقره که نوشته شیرین به انگلیسی) 🐱 خواهش میکنم
مرینت تو خونه : فکر مرینت : نقشم جواب داد و نقشه مرینت تمام شد
( چند روز بعد توی عملیات ) 🐱 اگه میتونی من رو بگیر بانو 🐞 منو اینجوری صدا نکن ( 🙂 مرینت دم لباس ادرین رو کشید و تاج که افتاد هوا رو گرفت )
🙂 خب یه توضیح این چند روز اتفاق خاصی نیفتاده چون تعطیل بود و مرینت نرفت شرکت و الان ادرین یه تاج رو دزدیده ولی نتونسته از دست مرینت فرار کنه و اینا حالا دارن رو سقف های خونه ها توی پاریس میجنگن و هی میفته تو دست این هی میفته تو دست اون ( و اینکه لباس هاشون همون لباس های ماموریت هستن ) خب برین برای داستان : 🐱 اینقدر جنگیدیم که دوباره برگشتیم به موزه 🐞 داشتم تاج رو میزاشتم سره جاش که ادرین گفت 🐱 مرینت این کار رو بکنی خودت میدونیا 🐞 افرین اقای احمق چقدر دیر معما رو حل کردی 🐱 از گیره مو فهمیدم اخه تو از من احمق تری که اون گیره مو رو زدی به مو هات
🐞 تو فکر کردی من الکی مامور ویژه سازمان شدم نه من خودم خواستم که بفهمی 😈 ( داشت راست میگفت گیره مو رو از قصد زد ) 🐱 چی ولی چرا 🐞 تا بازی عادلانه بشه 😒 🐱 دروغ نگو تو از من خوشت میاد 🐞 چی میگی دیوانه 🐱 وقتی دروغ میگی نوک بینی ت قرمز میشه و وقتی خجالت میکشی گونه هات قرمز میشه 😏 🐞 ( زیر لب ) اِ این دیوانه این ها رو از کجا میدونست گفتم : پس تو هم از من خوشت میاد 🐱 جانم ...نه ( با اضطراب گفت ) نه.... چی میگی
🐞 اینا رو میدونی چون من برات مهم هستم و به من و حرکاتم دقت کردی که فهمیدی کار های من چه جوری هستن
🐱 این بازی تازه شروع شده و یکی اخر این بازی میمیره😈 🐞 حتما 😤
( چند ماه بعد ، توی چند ماه مرینت و ادرین ته جنگ رو با هم داشتم بعضی اوقات مرینت میبرد بعضی اوقات ادرین میبرد ( منظور از میبرد یعنی یه موقعی هایی ادرین اون وسایل گران قیمت رو میدزدید و یا برعکس بعضی اوقات مرینت جلوش رو میگرفت ) و تا اینکه به اون شب رسیدن )
اون شب :🐞 داشتم نقشه میکشیدم که وقتی فردا رفتم شرکت چطوری ادرین رو با قهوه بسوزنم 😈 که برام یه پیام اومد از ادرین بود 😮 نکنه میخواد تسلیم شه 😏
پیام ادرین : امشب ساعت ۹ بیا به این آدرس برای شام
🐞 منو دعوت کرده به شام 🤔 شاید غذا رو مسموم کرده میخواد من بکشه ولی کور خونده 😏
( عکس لباس مرینت 👆 ) لباسم رو پوشیدم فکر کنم الان من اگر از قسمت چک فرودگاه رد میشدم میترکید اینقدر که با خودم تفنگ و فشنگ بردم تازه ماشین که انگار تانک جنگی هر یه وجب تو ماشینم یه اسلحه بود رفتم جلوی در خونه در زدم 🐱 سلام خوش اومدی بیا تو
🐞سلام ممنون 🤔 رفتم داخل خونه
استیک درست کرده بود 🐱 خب بشین لطفا من نون رو میبرم 🐞 پیش نون یه چاقو دیدم سریع گفتم نه زحمتت میشه من میبرم فکر کنم منظورم کارم رو فهمید بعد یه چاقو کوچیک تر اورد که استیک رو نصف کنه ، یه سکوت بد بین ما بود رو به رو ی هم روی میز . 🐞 استیکش مسموم نبود ( بعد از شام تو بالکن ایستاده بودیم ) 🐱 نوشیدنی چی میخای 🐞 اب 🐱 باشه 🐞 بطری اب رو اورد 🐱 از قسط بطری رو از دستم انداختم و اون بطری رو از زیرش گرفت سرش رو اورد بالا 🐞 این یعنی اعلام جنگ 😤
خب بچه ها امیدوارم خوشتون اومده باشه فقط من یه حرف کوچیک داشتم اینکه اخر داستانم خوب باشه ، متوسط ، غمگین ، چون ادرین گفت اخر این بازی یکی میمیره پس من از الان باید به فکر پایان داستانم باشم پس چالش اینه اخر داستان چه جوری باشه
گزینه ها : 1. پایان خوش 2. پايان متوسط 3. پایان غمگین
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
48 لایک
غمگین🙂
خوش
سلام عالی بود متوسط ولی مرینت یا ادرین هیچکدوم نمیرن لطفا😐
غمگین خوبح
عالییی
غمگین
خوش
عالی بود😍😍😍👌🏻
شماره ۱ لطفا😆
پایان غمگین
یعنی مرینت بمیره و بعد آدرین اونو ببوسه
بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی بعدی 🧸🖇